مهدیه آمل

مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بانک رسانه مهدیه آمل

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

حسینیه

معرفی کتاب مهدوی

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

پيوندها

شهدای شاخص

سایت علما و مراجع

گالری تصاویر

۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی به سبک شهدا» ثبت شده است

۰

سیل اشک‌های حاج قاسم برای اباعبدالله/ کشور امام حسینی باید الگو باشد + فیلم

 بانک فیلم بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی شهادت امام حسین(ع) زندگی به سبک شهدا زندگی درمکتب اهل بیت(ع) حاج قاسم سلیمانی

سیل اشک‌های حاج قاسم برای اباعبدالله/ کشور امام حسینی باید الگو باشد + فیلم

سیل اشک‌های حاج قاسم برای اباعبدالله/ کشور امام حسینی باید الگو باشد + فیلم

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، او فرزند مکتب سیدالشهدا (علیه‌السلام) و از یاران اباعبدالله در قرن حاضر بود. حاج قاسم که بر لبش زمزمه «ما عاشق شهادت هستیم» خود عمل کننده به ویژگی‌های حسینی بود و شهادت را در وجودش نهادینه کرده و شهیدانه زندگی می‌کرد. حجت‌الاسلام علی شیرازی مسوول سابق نمایندگی، ولی‌فقیه در نیروی قدس گفته است: «حاج قاسم در ایام محرم و صفر همیشه عزادار بود و در ایام سوگواری سیدالشهدا (علیه‌السلام) رفتارش هم عاشورایی می‌شد. حاج قاسم با فرهنگ و سیره امام حسین (علیه‌السلام) زندگی کرد. سردار سلیمانی که بنیانگذار ستاد بازسازی عتبات هم بود، در کنار عشق به خاندان رسول الله (ص) وقتی غربت حرم‌های مطهر ائمه (علیه‌السلام) در کربلا را دید، تصمیم به بازسازی و توسعه اعتاب مقدسه عراق گرفت و برای این امر هم از هیچ کوششی دریغ نکرد.»

سیل اشک‌های حاج قاسم برای اباعبدالله/ کشور امام حسینی باید الگو باشد + فیلم

وی می‌گوید: «حاج قاسم در خانه‌اش روضه خانگی داشت وعصر‌های جمعه خودش همراه با همسر و فرزندانش محفل عزاداری برگزار و یک سخنران و مداح هم دعوت می‌کرد. جلسات خصوصی عزاداری برای اهل‌بیت (علیه‌السلام) با جلسات عمومی که حاج قاسم حضور می‌یافت، متفاوت بود. حاج قاسم در جلسات خصوصی تا نامی از سیدالشهدا (علیه‌السلام) می‌آمد، به پهنای صورت اشک می‌ریخت و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزید.»

سردار سلیمانی که گفته بود «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حَرَم است و این حرم اگر ماند، امروز قرارگاه حسین بن علی دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و ایران است نه حرم محمدی (ص)» برای اعتلای این حرم تمامی تلاش خود را کرد و از دفاع مقدس تا دفاع از حرم از جان خویش مایه گذاشت. او در دستنوشته‌ای یادآور شده بود «کشوری که در قلب، اسمِ حسین را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ، الگوی جهان شود.»

او در صحبت‌هایی اشاره می‎کند: «بدون حادثه کربلا و بدون امام حسین (علیه‌السلام) و این اتفاقی کـه در کربلا افتاد، جامعه ما نه جامعه ما به عنوان جامعه شیعه و جامعه بشریت یک خلاء بزرگی داشـت. باید افتخار کنیم در مکتبی قرار گرفتیم و پیرو مذهبی هستیم که سالا آن سالار شهیدان کربلا حسین بن علی است.»

در ادامه فیلم صحبت‌های حاج قاسم در خصوص امام حسین (علیه‌السلام) را می‌بینید.

۰

«حجاب»؛ آرمانِ شهیدان

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب زندگی به سبک شهدا

«حجاب»؛ آرمانِ شهیدان

«حجاب»؛ آرمانِ شهیدان

«مسئله‌ی حجاب به معناى منزوى کردن زن نیست. اگر کسى چنین برداشتى از حجاب داشته باشد، برداشتى است کاملاً غلط و انحرافى.» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶ رهبر انقلاب به مناسبت‌های گوناگون درباره‌ی اثرات حجاب بر رشد و تعالی جامعه‌ی زنان سخن گفته و توصیه‌های مهمی برای ترویج و تبیین مسئله‌ی حجاب اسلامی داشته‌اند که نکات مهم این سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه بازخوانی می‌شود.

* حجاب عاملِ حفظ کرامت زن است
اولین اثر حجاب حفظ کرامت زن است، آنهایی که ارزش زن را، آرایش و جلوه‌گری او می‌دانند «باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین می‌آورند و تذلیل میکنند!؟... هیچ مکتبی به‌قدر اسلام، ارزش و کرامت انسان را والا نمیداند.» ۱۳۷۱/۹/۲۵ از سوی دیگر حجاب «مایه‌ی تشخص و آزادی زن است... مایه‌ی اسارت زن نیست.» ۱۳۹۱/۲/۲۳ زیرا «آزادی در منطق اسلامی معنائی دارد، غیر از آن معنائی که آزادی در منطق غرب دارد.»۱۳۹۰/۷/۲۴ «نگاه فرهنگ غربی به زن یک نگاه اهانت‌آمیز است. اسم آن را آزادی میگذارند، لکن در حقیقت آزادی نیست.» ۹۱/۴/۲۱ در این نگاه «زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفی کردند و اسمش را آزادی زن گذاشتند!» ۱۳۷۱/۹/۲۵ لذا «ما که روی حجاب این‌قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه‌ی معنوی عالی خود برسد.» ۱۳۷۰/۱۰/۴

* حجاب زمینه‌ساز امنیتِ زنان
اثر بعدی این است که «خودِ این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکنند.» ۱۳۷۵/۱۲/۲۰ در واقع «حجاب اسلامی وسیله‌ی مصونیّت زن است؛ حجاب وسیله‌ی محدودیّت زن نیست.» ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ «حجاب به هیچ وجه مانعی و محدودیتی برای ورود زن در عرصه‌های گوناگون علمی، فرهنگی، سیاسی، مبارزاتی، انقلابی و نظامی ایجاد نمی‌کند.» ۱۳۷۶/۴/۳۰ برای اینکه «زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهای خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است.» ۱۳۷۵/۱۲/۲۰ از سوی دیگر «آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجه‌ی اوّل، امنیت از خود زن و در درجه‌ی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد.» ۱۳۷۵/۱۲/۲ الگوسازی از دیگر آثار حفظ حجاب است؛ موضوعی که در عرصه‌ی ورزش بانوان با حضور ورزشکاران محجبه‌ی مسلمان عملی شده است: «شما با نمایش شخصیت و هویّت زن مسلمان ایرانی نشان دادید که در میادین ورزشی نیز یک زن مسلمان می‌تواند با حفظ حجاب و حدود دینی، حضوری مقتدر و عزت‌آفرین داشته باشد.» ۱۳۹۲/۸/۲۰

* حساسیت اسلام نسبت به اختلاط مرد و زن
بنابراین حجاب مانع فعالیت زنان نیست: «در همین انقلاب خود ما، در بعضی از نقاط کشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند.» ۱۳۹۱/۲/۲۳ و در این زمینه «امام فرمودند: اگر زنان در این نهضت همکاری نمیکردند، انقلاب هم پیروز نمیشد.» ۱۳۷۹/۶/۳ البته باید توجه داشت «بعضی میگویند چون فعّالیت اجتماعی اجازه نمیدهد به خانه و شوهر و فرزند برسیم، پس فعّالیت اجتماعی نباید بکنیم. بعضی میگویند چون خانه و شوهر و فرزند، اجازه نمیدهد فعّالیت اجتماعی بکنیم، پس شوهر و فرزند را باید رها کنیم. هر دو غلط است.» ۱۳۷۵/۱۲/۲۰ آنچه مشخص و قطعی است ، این است که اسلام نسبت به اختلاط مرد و زن حساس است: «اگر این حسّاسیتِ اسلام نسبت به روابط و نوع اختلاط مرد و زن رعایت شود، همه‌ی کارهایی که مردان می‌توانند در عرصه‌ی اجتماعی انجام دهند، زنان هم - اگر قدرت جسمانی و شوق و فرصتش را داشته باشند - می‌توانند انجام دهند.» ۱۳۷۶/۲/۱۷

* در بحث حجاب از هجوم تبلیغاتی غرب تأثیر نپذیرید
امروز حرکت در جهت تضعیف هویت اسلامی زن مسلمان و فرهنگ حجاب و عفاف بانوان یکی از توطئه‌های اصلی دشمنان است: «پولهای زیادی خرج میکنند، فعّالیّت زیادی میکنند، صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانه‌ها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطه‌ی حسّاس، [یعنی] نقطه‌ی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیون‌ها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایت‌های اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟ که نتیجه‌اش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند.» ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ و البته برخی هم در داخل پازل دشمن را تکمیل می‌کنند: «ناگهان شما می‌بینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئله‌ی «حجاب اجباری» مطرح میشود؛ معنایش این است که یک عدّه‌ای نادانسته -حالا من میگویم نادانسته؛ ان‌شاءالله نادانسته است- همان خطّی را دنبال میکنند که دشمن با آن‌همه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند؛ همان خط را دارند دنبال میکنند.» ۱۳۹۶/۱۲/۱۷

برای ترویج فرهنگ حجاب و عفاف باید دانست «اسلام انسان را شناخته است که حکم حجاب را داده، حکم عدم اختلاط زن و مرد را داده.» ۱۳۹۴/۸/۲۰ و در همین راستا «امام در مقابل یک منکر واضحی که به‌وسیله‌ی پهلوی و دنباله‌های پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد. » ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ در نتیجه «حکومت اسلامی موظّف است در مقابل حرام بایستد، در مقابل گناه بایستد.» ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ لذا «هر حرکتی که برای دفاع از زنان انجام میگیرد، باید رکن اصلی آن رعایت عفاف زن باشد.» ۱۳۷۶/۷/۳۰

* فلسفه و فواید حجاب را بگویید
بانوان انقلابی می‌توانند در عرصه‌های گوناگون به تبلیغ و تبیین و دفاع از فرهنگِ حجاب و عفاف بپردازند. لازمه‌ی اقدام صحیح در این عرصه اما این است که در مباحث نظری سعی کنیم «هیچ بحثی در زمینه‌های مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد.» ۱۳۷۰/۱۰/۴ و از سوی دیگر «گفتمان اسلامی در مورد زن را بایست با روحیّه‌ی تهاجم، طلبگارانه مطرح کرد. اگر آنها [غربی‌ها] گفتند که شما چرا به زن برای اینکه بتواند بی‌حجاب بگردد آزادی نمیدهید، باید گفت شما چرا این آزادی مضرّ و دهشتناک را میدهید.» ۱۳۹۲/۲/۲۱ لازمه‌ی دیگر هم این است که «شما درباره‌ی حجاب بنشینید واقعاً تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینی هم مثلاً درباره‌اش بحث کنید، یا از بحثهایی که شده استفاده کنید.» ۱۳۷۷/۱۲/۴ کسانی هستند که «از حکم حجاب و فلسفه‌ی حجاب و فواید حجاب اطّلاعی ندارند،» ۱۳۷۷/۱۲/۴ باید «اینها را با حجاب آشنا کرد.» ۱۳۷۷/۱۲/۴ لذا به عنوان یک فعالیت تبلیغی «شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنی به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعی و از لحاظ منطقی این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید.» ۱۳۷۷/۱۲/۴ شما به عنوان بانوان محجبه «می‌گویید: "ما با این حجاب، احساس آسایش می‌کنیم و این لباسِ مشارکت ماست"! بله؛ کاملاً تعبیر درست و خوبی است... این را هرچه بیشتر بیان کنید و بگویید.» ۱۳۷۷/۷/۱۸ بانوان مسئولیت معرفی برکات حجاب را برعهده دارند و باید نشان بدهند که «زن مسلمان زنی است که هم دین خود را، حجاب خود را، زنانگی خود را، ظرافتها و رقّتها و لطافتهای خود را حفظ میکند؛ هم از حق خود دفاع میکند؛ هم در میدان معنویت و علم و تحقیق و تقرّب به خدا پیشروی میکند.» ۱۳۷۹/۶/۳۰ باید «از لحاظ اجتماعی روی مسأله‌ی کیفیّت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید.» ۱۳۷۷/۱۲/۴ و در محیط دانشگاهی هم «خانمهای دانشجو و استاد باید بکوشند روحیه و فرهنگ اسلامی را ترویج کنند. اجازه ندهید به کسانی که نسبت به حجاب اسلامی یا زنان و دانشجویان دخترِ مسلمان بی‌احترامی کنند.» ۱۳۷۱/۹/۲۵ در خصوص امر به معروف و نهی از منکر هم «گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟» ۱۳۸۲/۲/۲۲ اما «انسان باید با «رفق» عمل کند؛ برای اینکه بتواند با محبّت آن حقایق را در دلها و در ذهنها جا بدهد و جایگزین کند.» ۱۳۷۸/۱/۱۳ کلام پایانی اینکه «دیدید در وصیّت‌نامه‌های شهدا چقدر درباره‌ی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود.» ۱۳۹۵/۷/۵

۰

توجه شهید صیاد شیرازی به حق‌الناس از زبان مادرش

 بخش خبری مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا جنگ ودفاع مقدس شهدا

توجه شهید صیاد شیرازی به حق‌الناس از زبان مادرش

توجه شهید صیاد شیرازی به حق‌الناس از زبان مادرش

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «شهربانو شجاع»، مادر شهید علی صیاد شیرازی در کتاب «خدا می‌خواست زنده بمانی» روایتی از توجه شهید در قبال حق الناس و خارج کردن ارز از کشور آورده است که در ادامه می‌خوانید.

۱۵ سال بود که اسمم را برای حج نوشته بودم. اسمم درنمی‌آمد. به علی گفتم: «تو می‌تونی اسم من رو جلوتر بندازی، من زودتر برم مکه.» بالاخره تیمسار بود حرفش برو داشت. می‌گفت: «عزیزجون، این چه حرفیه. تو هر وقت اسمت در بیاد می‌ری مکه. خدا خداست، دیر و زود که نداره. من برم حق یک نفر دیگه رو پایمال کنم که شما رو زودتر بفرستند. من اگه برم پارتی‌بازی هم بکنم و تو رو زودتر بفرستم، مکهٔ شما خراب میشه.» هیچی بهش نگفتم، ولی وقتی رفت نشستم گریه کردم که علی حرف من را گوش نکرد. ولی الآن که فکر می‌کنم می‌بینم بچه‌ام حق داشت.

گذشت تا اینکه همین آخری اسمم برای مکه درآمد. دیگر پای راه رفتن نداشتم. احمدمان، برادر کوچک علی، توی جنگ موجی شده بود. سال‌ها دنبال کار او از اینجا به آنجا، توی این بیمارستان، توی آن بیمارستان، آن‌قدر دویدم که از پا افتادم. گفتم: «نمی‌روم.» علی که شنید، زنگ زد: «عزیزجون، چرا نمی‌ری؟» گفتم: «من نمی‌تونم راه برم.» گفت: «غصه نخور. برات ویلچر می‌گیرم.» از سازمان حج یک ویلچر امانت گرفت و برایم آورد. اسمم با عروسم یک جا درآمده بود. پسرم، جعفر، هم یک سهمیهٔ آزاد حج خرید و با عروسم رفتیم. اصغر ما چهار سال بود روسیه بود. یک هفته قبل از سفر پانصد دلار برایم آورد.

یک روز که علی زنگ زده بود، پدرش به او گفت: «اصغر پانصد دلار به عزیزت داده.» گفته بود: «گوشی رو بدید به عزیز.» گوشی را گرفتم. گفت: «عزیز، پونصد دلار رو می‌خوای چی کار؟» گفتم: «علی جون، من این همه عروس و بچه و نوه دارم. برای هر کدومشون یه تکه هم بخوام سوغات بیارم، بیشتر از پانصد دلار میشه.» گفت: «نه، عزیز جون، شما می‌ری زیارت، سعی کن همه‌ی فکر و ذکرت پیش زیارتت باشه. پیش خونهٔ خدا، حرم پیغمبر، نرو خرید شما.» گفتم: «پسرم، من که نمی‌خوام برم تجارت، می‌خوام سوغات بخرم.» گفت: «باشه. شما این پول رو می‌بری اونجا، این ارز مملکته که می‌بری می‌ریزی توی جیب اون‌ها. این درست نیست. من که پسر بزرگت هستم، راضی نیستم حتی یه زیرپیراهن برام بیاری» علی این را گفت، من هم همه‌ی آن پول را نبردم. یک مقدار بردم که فقط بتوانم برای بچه‌ها سوغاتی بگیرم. برای پسرهایم هر کدام یک کت شلوار خریدم. برای على فقط یکی از این پیراهن‌هایی که عرب‌ها می‌پوشند. دلم نیامد چیزی نخرم. گفتم برای تبرک ببرم.

۱

جانباز شهید،اسوه مقاومت،حسن (فرزین) نوری عزیزی

 شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا

جانباز شهید،اسوه مقاومت،حسن (فرزین) نوری عزیزی

جانباز شهید،اسوه مقاومت،حسن (فرزین) نوری عزیزی

زندگینامه ی شهید حسن ( فرزین ) نوری عزیزی

نام : حسن (فرزین)
نام خانوادگی : نوری عزیزی
نام پدر : اسماعیل
عضویت : بسیج
تحصیلات : متوسطه
یگان خدمتی : لشکر ۲۵ کربلا
مسئولیت :
شغل : جانباز
تاریخ شهادت : ۱۳۸۳/۰۴/۱۷
عملیات : رمضان
موضوع شهادت : جانباز قطع نخاع
محل شهادت : آمل
نحوه شهادت : جراحات ناشی از اصایت تیر و ترکش دوران جنگ و قطع نخاع
گلزار : امام زاده عبدالله آمل

بسم الله الرحمن الرحیم

نوشتن و گفتن از شهید نوری که از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب با تلاش و جدیّت فراوان در جهت اهداف انقلاب زحمات زیادی کشیده بود و پس از آن، سال های متمادی رنج و تعب جانبازی را به خود هموار ساخته بود، کاریست بس دشوار. امّا از آنجا که « آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید »، شَمایی از زندگانی آن عزیز سفر کرده را بازگو می کنیم. امید آن که بابی باشد جهت آشنایی با زندگی و نوع نگرش و سلوک آن شهید.

شاید بتوان به طور کلی، زندگی شهید فرزین نوری را به سه دوره تقسیم کرد:

الف ـ دوران تولّد، کودکی و نوجوانی ب ـ دوران جوانی، حرکات و فعّالیّت های انقلابی، حضور در جبهه و نایل شدن به مقام جانبازی ج ـ دوران پس از جانبازی الف ـ دوران تولّد، کودکی و نوجوانی شهید فرزین نوری در شامگاه بیست و هفتم مهرماه سال ۱۳۴۲ در خانواده ای مذهبی و متدیّن، در محله ی اسپه کلا در شهرستان آمل چشم به جهان گشود. پدرش انسانی وارسته و متدیّن و یکی از اعضای هیأت امنای امامزاده ابراهیم بود و مادرش نیز زنی متدیّنه و آشنا با مسایل مذهبی و دینی و مأنوس با قرآن و کتب ادعیه.

شهید نوری تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان جهان تربیت و تحصیلات دوران راهنمایی را در مدرسه ی طالب آملی گذراند. در این دوران، همراه با پدر در مجالس سالار شهیدان و همچنین هیأت های مذهبی حضور می یافت. و این چنین بود که عشق و علاقه به ائمه ی اطهار, به خصوص امام حسین (ع)، در تار و پود وجودش ریشه دوانید.

ب ـ دوران جوانی، فعّالیّت های انقلابی و حضور در جبهه شهید فرزین نوری تحصیلات دوره ی متوسطه را در دبیرستان طبری و در رشته ی ادبیات آغاز کرد که همزمان با اوج گیری حرکات و فعّالیّت های انقلابی علیه رژیم شاه بود. وی نیز چون دیگر جوانان این مرز و بوم، در فعّالیّت هایی نظیر پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات ضدّ رژیم شاه حضوری فعّالانه داشت تا این که انقلاب در بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.

با پیروزی انقلاب، شهید فرزین نوری، وارد عرصه های جدیدی شد که مهم ترینِ آنها عبارت بودند از:

۱ ـ عضویّت در سپاه به عنوان نیروی ذخیره .

۲ ـ فعّالیّت در بسیج شهرستان آمل .

۳ ـ حضور فعّالانه در اتّحادیّه ی انجمن های اسلامی، به همراه دوستانی چون شهید سعیدالدین حسینی، شهید اسماعیل شیرزاد، شهید علی قاسمی .

۴ ـ عضویّت در انجمن اسلامی محل به عنوان یکی از مؤسّسین آن شهید نوری یکی از افرادی بود که در سرکوبی گروهک های ضدّ انقلاب، زحمات فراوانی کشید و در این مسیر مورد اذیّت و آزار زیادی از جانب این گروهک ها نیز قرار گرفت. پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، علاوه بر مبارزه با ضدّ انقلاب داخلی، به جهاد با ضدّ انقلاب خارجی پرداخت و به جبهه های نبرد حقّ علیه باطل عازم شد.

در سال ۶۰ در عملیّات « محمّد رسول الله » شرکت جست و رشادت های فراوانی به خرج داد. بازگشت از جبهه، با حمله ی ششم بهمن گروهک ها به آمل مقارن گشت که در این عرصه نیز، شهید نوری زحمات زیادی کشید و یکی از نیروهای فعّالِ در صحنه بود. شهید نوری در سال ۶۱ مجدّداً به جبهه عازم شد و به عنوان کمکٍ «آر پی جی» زن، مشغول به رزم شد.

در مردادماه سال ۶۱ در عملیّات رمضان شرکت کرد و در همین عملیّات بود که با اصابت یک ترکش به نخاع، از ناحیه کمر، قطع نخاع شد و به جرگه ی جانبازان پیوست.

ج ـ دوران پس از جانبازی شهید فرزین نوری پس از جانباز شدن، حدود سه سال در اتاقی در بیمارستان ۱۷ شهریور آمل به سر برد. در این مدّت، اتاقش پاتوق دوستان رزمنده و هم کیشان گذشته اش بود که از آن جمع بسیاری به شهادت رسیده و عدّه ای نیز … . قطع نخاع شدن و افتادن در بستر بیماری، عملاً مانع تحرّک جسمی زیاد می شد و این موضوع فرصت مغتنمی بود تا شهید نوری بتواند قدم در عرصه ای نو و تازه بگذارد.

شهید نوری پس از جانباز شدن، شروع به مطالعه در زمینه های گوناگون علوم دینی نمود. بیست و دو سال مطالعه ی مداوم و مستمر، از شهید نوری کوهی از توحید نظری ناب ساخته بود. در جمع صمیمانه ی دوستان، غیر از مسایل بلند توحیدی، چیزی بر زبان نمی راند. چنان افکار دینی با او عجین شده بود که دیدارش انسان را ناخودآگاه به سمت این امور سوق می داد.

شهید نوری همواره می گفت: « مطالعات توحیدی، همچون بذری است که در طفل جان کاشته می شود. ما باید از یک طرف این بذرها را بکاریم و از طرف دیگر جان را پاک نگه داریم تا نورِ آن سویی بر آن بتابد، که اگر چنین اتّفاقی بیفتد، فرقان به انسان عطا می شود، که به کمک آن، تشخیص صحیح از ناصحیح ممکن می گردد. » شهید نوری در طول بیست و دو سال جانبازی، همواره به دنبال آن بود که دوستان را به مطالعه دعوت کند و به همین علّت، با آقایان حزب اللهیِ جاهل، به مجادله برمی خاست، و شاید یکی از دلایلی که وی روزها کمتر به عرصه ی اجتماع می آمد و اغلب شب را برای حضور در خیابان برمی گزید، این بود که با دوستان جاهل و پر ادّعا کمتر برخورد کند. گذشتٍ زمان و زیاد شدن سن، یکی از دغدغه های جدّی شهید نوری بود.

همیشه می گفت: « سن ما زیاد شد و به آن چه باید می رسیدیم، نرسیدیم. » معتقد بود که باید از نقد جوانی استفاده کرد و چون روح و جان انسان، در جوانی، در اوج قدرت است، باید این قدرت روحی در جهت صحیح به کار گرفته شود.

شهید نوری به حکم « الدنیا سجن المؤمن »، از محبوس بودن جان در کالبد تن، در رنج بود و آرزوی غایی او، رسیدن به نور احدیّت و گشوده شدن درهای آسمان بود و شاید زمزمه می کرد که:

باز گردد عاقبت این در؟

بلی رخ نماید یار سیمین بر؟

بلی نوبهار حسن آید سوی باغ؟

بشکفد آن شاخه های تر؟

بلی ساقی ما یاد این مستان کند بار دیگر با می و ساغر؟

بلی و بالاخره در سپیده دم روز چهارشنبه، هفدهم تیرماه ۱۳۸۳، درهای آسمان گشوده شد و ساقی میخانه ی شهود با باده ی « شراباً طهوراً »، به سراغش آمد و روح بلند شهید نوری از کالبد خسته و مجروحش عروج کرد و دوستان و یارانش را در غم هجرانش گداخت.

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر من از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل شهید نوری در امامزاده ابراهیم و در جوار دوستان شهیدش، شهید شیرزاد و شهید قاسمی به خاک سپرده شد و مزارش مطاف دوستان و یاران و صاحبدلان است. غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده ی لعل تو هوشیارانند ز زیر زلف دوتا چون نظر کنی بنگر که از یمین و یسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین که از تطاول زلفت چه بیقرارانند

والسلام

۰

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب زندگی به سبک شهدا

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان دیدار با خانواده شهید محمد بابایی در تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲۷: من همیشه به پدرها و مادرهای شهدا میگویم این پیشرفتهای ما، پیروزی‌های ما در جبهه‌ی سیاسی، در سطح بین‌المللی، در جبهه‌های نظامی، این آبروی جمهوری اسلامی معلول شهامت و فداکاری همین جوانهای شماهاست.

خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) تنها «مادر شهید» ژاپنی دفاع مقدس در هفته اخیر به فرزند شهیدش پیوست. رهبر انقلاب اسلامی اخیراً کتاب زندگی‌نامه‌ی این مادرشهید ژاپنی با عنوان «مهاجر سرزمین آفتاب» را مطالعه و آن را تحسین کرده بودند.

رهبر انقلاب همچنین سال گذشته در جریان دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک توکیو (١۴٠٠/۶/٢٧)، ضمن تحسین ادای احترام قهرمانان کشورمان به این مادر شهید به عنوان سرپرست معنوی کاروان ایران فرمودند: من سالها پیش  به منزل خانواده شهید بابایی رفتم و به این خانواده‌ی محترم ابراز احترام و ارادت کردم؛ مرحوم بابایی و این خانم [مادرشان] را می‌شناسم.

۰

شهید علی قاسمی

 شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا

شهید علی قاسمی

شهید علی قاسمی

شهدای مهدیه آمل

«علی قاسمی» فرزند «نظامعلی» ۲۷ اسفند ۱۳۴۱ در آمل به دنیا آمد و در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی مهران به شهادت رسید.

نام : علی

نام خانوادگی : قاسمی

نام پدر : نظامعلی

عضویت : بسیج

تحصیلات : دیپلم

یگان خدمتی : لشکر ۲۵ کربلا

مسئولیت : ادوات

شغل : بسیج

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۴/۱۳

عملیات : کربلای ۱

موضوع شهادت : جبهه

محل شهادت : مهران

نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن در اثر بمباران هوایی

گلزار : امام زاده ابراهیم آمل

*وصیت­نامه شهید علی قاسمی*

وَسارِعوا اِلی مَغفرَةً مِن رَبِّکُم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین

(آل عمران- ۱۳۳)

و بشاتبید به سوی آمرزش پروردگار خویش و به سوی بهشتی که پهنایش آسمان­ها و زمین را فرا گرفته است و برای پرهیزکاران مهیاست.

و اینک که بعد از مدت­ها دوری و فراق فیض حق­تعالی نصیب­ام گشت و با یاری حق­تعالی که توانستم حضوری هرچند کم در سنگرهای دفاع از اسلام عزیز و انسانیت مظلوم پیدا کنم کلماتی چند برای سفارش و تذکر می­نویسم تا سندی باشد بر عزم استوار امت قهرمان در ادامه این نبرد سرنوشت­ساز و نیز پیمان­نامه­ای دوباره با شهیدان انقلاب اسلامی عزیزمان که با رهبری­های خردمندانه امام عزیز و ایثارگری­های شهیدپرور وقتی که برای هدایت برظلم و استبداد ۲۵۰۰ ساله شاهی پیروز شود امروز در ادامه رسالت آزادی­بخش خود درگیر جنگی ناخواسته شده است.

دشمنان خفاش­صفت تاب نورافشانی خودشید عالم آرای اسلام را که اینک در سرزمین مسلمان مهدی (عج) طلوع کرده است، ندارد ولی نمی­دانند که فجر صادق، صبح نوید نابودی شب ظلمانی جهل و ستم را می­دهد. لذا با تحمیل این جنگ بر ما قصد خاموشی نور الهی را دارند غافل از آن­که شما ملت قهرمان در طی این چند سال با مقاومت دلیرانه خود یک بار دیگر پیروزی خون بر شمشیر را اثبات کردید و به فرمان امام عزیزمان به دنیا نمایاندید که سلاح­ها هرگز نمی­تواند با خشم مقدس و انقلابی ملتی مقابله کند. شما به دشمنان ما نمایاندید که آن­ها شاید بتوانند قلب ملتی را که به خداوند سبحان تکیه کرده است با تیغ بدرّند ولی هرگز نمی­توانند اراده آن­ها را برای رسیدن به فلاح و آزادی و استقلال از بین ببرند. اما بدانید که راه ما به اتمام نرسیده است. باید تا رسیدن به شهر توحید به حرم مطهر اباعبدالله الحسین با صلابت و استواری ایستاده­اید و از مصائب و مشکلات نهراسید زیرا که به قول شهید مظلوم بهشتی، بهشت را به بها می­دهند و به بهانه نمی­دهند.

اینک به ندای غریبی حسین (ع) بار دیگر در کربلای ما طنین­انداز شده است و عاشقان را دعوت به سفر کرده است. دروازه­های شهر جهاد منتظر قدم مشتاقان حق­تعالی است. بر مرد حق بسیار خطاست که در بستر خوشی و آرامش دنیا بماند و سعادت جاودانی جوار الله را با لذات دنیوی معاوضه کند. اسلام عزیز تکلیف ما را معین کرده است. حضور در جبهه و ادامه این دفاع مقدس تکلیف الهی ماست یا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم. ای کاش ما در کربلا با شما بودیم و به فوز عظیم نائل می­شدیم.

در آخر سخنی چند با پدر و مادر دوستان و آشنایان:‌

پدر عزیزم و مادر مهربانم! ای که در این راه خدایی معلمی نیکو و شایسته برایم بوده­اید، از این­که نتوانستم نیکی­های شما را در این دنیا جبران کنم، بسیار شرمنده­ام و از شما حلالیت می­طلبم. إن­شاءالله که در از دست دادنم جامه صبر بپوشید و در مقابل هرگونه مشیت الهی باشید و ناراحتی بسیار از خودتان نشان ندهید و بدانید که

ما اصابَتهُ مِن مُصیبَته اِلّا بِاذن الله وَ مَن یؤمِن بِالله یَهدی قَلبه واللهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلیهم.

هیچ رنج و مصیبتی نرسد مگر به اذن خداوند و هر که به خدا ایمان آورد خدایش او را به مقام رضا و تسلیم هدایت کند و خداوند بر همه چیز داناست.

و پیام همه یاران را تکرار می­کنم که «الدنیا دار ممر و لا دار المقر» و در این سفر درازی که در پیش داریم تنها یک چیز لازم است و آن هم تقوای الهی است. دنیا محل عبور و گذشتن است و نه محل قرار و ماندن.

به خواهران و برادرانم سفارش می­کنم که امام را تنها نگذارید و او را به جان مطیع باشید. مراقب باشید اعمالی که انجام می­دهید در جهت کسب رضای الهی و ایفای مسوولیت شرعی باشد و امیدوارم کاری بکنید که روز قیامت نزد اباعبدالله الحسین و زینب کبری شرمنده نباشید.

به همه دوستان و یاران صدیقم توصیه می­کنم که در راه بر حق­تان ثابت و بر سر پیمان خود با امام محکم و استوار باشید و بدانید که اگر دست­تان از دامن ولایت کوتاه شود از راه هدایت به دور افتاده­اید و دوستی­ها را بر اصول محکم اسلامی استوار کنید. و محفلهای گرمتان را باذکر خداوند سبحان و یاد شهیدان عزیز نورانی کنید. با روشن بینی و تحلیل قوی، رسالت خویش را در مقاطع مختلف به نحو احسن بشناسید و عمل کنید.و در همه اعمال­تان خداوند را ناظر بر احوال خود بدانید.

در خاتمه از یک یک دوستان و آشنایانی که موجبات ناراحتی ایشان را فراهم کردم، عذر می­خواهم و عاجزانه از ایشان می­خواهم که این بنده روسیاه را ببخشند. امیدوارم که در دعاهای­تان ما را یاد کنید و برای آمرزش گناهان کثیری که از روی جهالت و غرور مرتکب شدم در نزد خداوند برایم آمرزش بطلبید. به امید آن­که کینه­ها و عقده­ها و تنگ­نظری­ها جای خود را به صفا و وسعه صدر و تواضع بدهد.

به امید آن­که فتح­المبین دیگری در پیش داشته باشیم و این فجر را تا کربلا پیوند بزنیم إن­شاءالله که خداوند ما را جان­فدای رهبر عزیزم بگرداند و به آمرزش گناهانم مرگم را شهادت در راهش قرار دهد.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

چهارم شعبان المعظم۱۴۰۶

تاریخ ۲۵/۱/۱۳۶۵

هفت تپه –اهواز علی قاسمی

۰

شهیدحسین قنبری نیاکی

 شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا

شهیدحسین قنبری نیاکی

شهیدحسین قنبری نیاکی

شهدای مهدیه آمل

نام پدر: غلام حسن
نام مادر: صدیقه
تاریخ تولد: 1342 آمل

وضعیت اشتغال: دانشجو-طلبه
تحصیلات: دانشگاهی و حوزوی
یگان خدمتی: سپاه پاسداران
عضویت: پاسدار
تاریخ شهادت: 1365/4/10
محل شهادت: مهران
نحوه‌ی شهادت: در عملیات کربلای 1
محل دفن: آمل
سن: 23 سال


شهریور سال یکهزار و سیصد وچهل‌ودو،همزمان با قیام امام خمینی (ره) و جریان 15 خرداد، در یکی از محله های شهر آمل به نام نیاکی‌محله کودکی بدنیا آمد که نام او را«حسین»نهاده‌اند.
اولین معلم این کودک، مادری بود که خود در کانون علم و ایمان پرورش یافته بود و متاثر از تربیت صحیح پدری بزرگوار و صاحب نام و مجتهدی توانمند در فتوا، بنام آیت‌الله حاج شیخ ولی‌الله مدرس بابلی مازندرانی، رشد و نمو پیدا کرد.
حسین، علاوه بر داشتن رحمت مادرانه از نعمت پدری برخوردار بود که به دیانت اشتهار داشت و با زهد و تقوای خود همواره مراقب تعلیم و تربیت فرزندانش بود.
حاج غلامحسن علاوه بر‌ آشنایی با علوم قدیمه، در سنگر آموزش و پرورش به تعلیم و تعلّم می‌پرداخت و همواره زندگی‌اش قرین با عمل صالحه و کارهای نیک بود.
حسین تحصیلات ابتدایی را در یکی از دبستان‌های پائین‌بازار شروع نمود و بعد در دبستان ولی عصر (عج) پی گرفت.دبستان ولی عصر(عج) در آن زمان تنها موسسه‌ای بود که علاوه بر مسایل دانشی، موضوعات بینشی را می آموختند و با محوریت عناوین اسلامی و اعتقادی سعی می‌نمودند تعلیم و تربیت در مجرای صحیح آموزش داده شود. پدر بزرگوار شهید نیز در آن دبستان به تدریس مشغول بود که خود از نزدیک پرورش روح و روان فرزندش را بر عهده گرفت.حسین دوران راهنمایی را در مدرسه حکیمی به اتمام رساند و بعد در رشته فرهنگ و ادب در دبیرستان شاکری(صمدیه لباف)و نیز دبیرستان خدمات چاکسر، ادامه تحصیل داد. در سال سوم متوسطه بود که به فعالیت‌های سیاسی و مذهبی روی آورد و از سال 1356 با تحت تاثیر قرار گرفتن افکار ضد ستم‌شاهی برادر دانشجویش،در تظاهرات مردمی ضد رژیم برای تحکیم پایه‌های انقلاب اسلامی شرکت می‌نمود.
در سالهای 59-1358 بود که به همت تعدادی از دوستان همفکر و همراه که تعدادی از آن عزیزان نیز به خیل شهدا پیوسته‌اند پیگیر تاسیس و نیز فعالیت گسترده اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان در کنار انجمن اسلامی معلّمان در مهدیه آمل شد و به عنوان یکی از اعضای موسس و فعال سعی در جذب و هدایت دانش آموزان داشت.
شهید،علاوه بر تاسیس کتابخانه کانون فرهنگی در دبیرستان صمدیه لباف از جمله موسسین انجمن اسلامی نیاکی محله بود که به همراهی شهیدان محمد حسن‌نژاد و اسماعیل شیرزاد و... در تمامی فعالیتهای فرهنگی تبلیغی و صنفی کمکهای شایسته‌ای به انقلاب نمودند.
از آنجایی که شهید در خانواده‌ای اهل علم و ایمان رشد یافته بود و لذت علوم دینی در مذاقش شیرین و کامش را شربت اندر شربت کرده بود،از این رو تصمیم گرفت بعد از دریافت مدرک دیپلم به علوم دینی روی بیاورد، به همین علت در مسجد هاشمی به همراه یکی از دوستانش در محضر حجت الاسلام موسوی که آنوقت امام جماعت مسجد بود زانوی ادب زد و به تلّمذ علوم دینی پرداخت.بعد از آموزش صرف میر و شرح امثله برای کسب بیشتر علوم دینی، راهی بهشهر، حوزه‌ی علمیه‌ی رستمکلا شد. 9 ماه تمام در آن حوزه به تهذیب و تزکیه و تعلیم‌گیری از اساتید بزرگوار مشغول گردید و تا شرح مهدیه را خواند.
شهید در حین تحصیل علوم دینی به موضوعات اجتماعی و سیاسی توجه خاصی داشت و از طریق رادیو و اخبار مسایل و انقلاب را پیگیری می‌نمود و به بررسی و تحلیل مسایل سیاسی می‌پرداخت.
شهید با اطلاع از حرکت منحرفان و جریانات سیاسی و هجوم گروهک‌های مارکسیستی در بهمن سال 1360 به آمل،حوزه‌ی علمیه را رها کرده و در کسوت مقدس سپاهی‌گری رسماً در سپاه آمل مشغول به کار و خدمت صادقانه شد. ابتدا در واحد اطلاعات و عملیات و بعد در قسمت بخش فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان مسؤول فرهنگی عهده‌دار وظیفه خطیر فعالیت‌های تبلیغی هنری شد. او با بهره‌گیری صحیح از نمایشنامه و تئاتر، در شناسایی فرهنگ اسلامی و شیعی اهتمام ورزید.
شهید در کنار فعالیت های علمی و سیاسی و تبلیغی و هنری، به ورزش علاقه‌ی زیادی نشان می‌داد و در کنار ورزشکاران و صاحب‌نظران ورزشی، ضمن تمرین و جذب نوجوانان به میادین ورزشی در بازی‌های سطوح مختلف آموزشگاهی و نیز جام محلات شرکت داشته است. با همت تنی چند از ورزشکاران بنام نیاکی محله تیم شهید قدیر را پایه‌گذاری کرد.
در فروردین سال 60 به عنوان کادر مرکزی تشکیلات تیم قرار می‌گیرد و در مسابقات باشگاهی دسته اول در لیگ سراسری مازندران عضویت یافته و بعنوان یکی از بازیکنان فیکس تیم، در جناح هافبک و فور‌وارد، تیم را همراهی می‌نمود.
شهید در میادین ورزشی علاوه بر رعایت احترام اجتماعی، برخوردهای فردی را نیز مورد توجه قرار می‌داد و معتقد به اخلاق و تواضع در مقابل دیگر بازیکنان،مربیان و داوران بوده است.
سال 1362 در کنکور شرکت کرد و در همان سال به دانشگاه راه یافت و در رشته علوم تربیتی دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی مشغول تحصیل، گردید.
شهید با داشتن سابقه و صبغه دینی و سیاسی به عضویت انجمن اسلامی دانشکده درآمد و با جهاد دانشگاهی همکاری می‌نمود.
روح جستجوگر حسین با دیدن فضای مسابقه‌ی«بسوی خیرات»به آنچه داشت قانع نگردید و برای برگرفتن گامی برتر و بهتر بهمراه راهیان کربلای 5 بسیج آمل، راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گردید تا اینکه آن وجود ناآرام در عملیات کربلای 1 در تاریخ10/4/1365 در منطقه مهران، در جوار حق آرام گرفت و جزو ذخایر عالم بقا گردید.


گوشه‌هایی از وصیت نامه شهید:

«مادر عزیز شما را با تمام وجود دوست دارم... اما مادر عزیز با این همه از ته دل و عمق وجودم بیان می‌شود باید بگویم تکلیف داریم به عنوان مسلمان راه و رسم مسلمانی را در پیش گیریم و به واقع مسلمان باشیم.
برادران و خواهرانم!در تمام امور با توکل بر خداوند تبارک و تعالی مؤید و موفق باشید...در جهت اسلام و انقلاب جدیت داشته باشید...وکوچکترین قصور و کوتاهی در حفظ اسلام گناهی نابخشودنی است.
بارالها! قلبی ده که رضای تو در آن باشد و اندیشه‌ای ده تا در اختیار قلب سلیم باشد. خدایا! غفلت از آخرت و مرگ را از وجودم پاک گردان تا بتوانم طریق سعادت را بیابم.
مرگ هر آن در انتظار انسان است چطور این موجود از او غفلت می‌ورزد و خود را به بیراهه می‌زند و سعی در فرار از آن دارد.

۰

شهیداسماعیل شیرزاد

 شهدای مهدیه آمل

شهیداسماعیل شیرزاد

شهیداسماعیل شیرزاد

شهدای مهدیه آمل

بسم رب الشهداء والصدیقین

"و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو و ما بدلوا تبدیلا"
"این وصیت نامه های شهدا را بگیرید و بخوانید ...
امام خمینی"
ما را نشاید که بر آن نوشته ها مقدمه ای بیاوریم . نوشته هایی حاصل اندیشه های والای یک شهید ، در آن دم که جز خدا نمی دید و جز با او سخن نمی گفت و جز او را به خلوت پر راز و رمز خویش نمی طلبید . درد دل ها و مناجات ها و سخنانی که جز اندک گوش ها و اندک دل هایی محرم آن نیستند و کمتر کسی را به پشت پرده ملکوتی عرفان آن راهی است . تنهایی عارفانه رزمنده ای که در زیر نور فانوس در خلوت سنگر در محراب در مصاف دشمن با خدایش سرگرم راز و نیاز است و در شوق وصل او بی تابی می کند . گویی پرده غیب را پیش چشمان خداجویش دریده اند و راز پنهان و سر به مهر هستی را بر دریای بیکران روح بی تابش آشکار که این چنین در اشتیاق پرواز به ملکوت می گدازد .
قلمی و دستی را توان آن نیست که شرحی بر سوزهای عارفانه شیران روز و زاهدان شب بنگارد .
بگذار تنها با خواندن و اندیشیدن بر آنچه این رزمنده عارف در تنهایی های پر راز و رمز خویش بر صفحات کاغذ نقش کرده و از خود به یادگار گذاشته است ارواح خمود و قلب های حجاب گرفته ما نیز به خود آیند تا ذره ای از پرتو راه بخش عرفان ناب را چونان چراغ هدایت در ظلمات هستی در صراط مستقیم اسلام و قرآن بیفروزیم تا به سلامت از وادی شب جهل بر طلوع فلق و فجر آگاهی و رستگاری گام نهیم و در مینوی سعادت او آگاه و آزاد از نتایج اعمال صالح دنیا بهره گیریم و در جوار قرب حق تعالی به سر بریم انشاء الله .
لذا به ذکر مختصری از زندگی شهید اکتفا می شود :
شهید اسماعیل شیرزاد در اردیبهشت سال ۱۳۴۲ در آمل به دنیا آمد . در دوران کودکی همراه بازی های کودکانه اش در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر با داستان کربلا و قهرمانان آن آشنایی یافت . زمزمه های مادر در وصف شهادت امام حسین(ع) و اسیری زینب(س) و بازماندگان فاجعه کربلا را به گوش جان گرفت و در روان خود آمیخت . شهید در وصیت نامه اش و در نامه ای به مادرش می نویسد :
"از آن زمان که برای من از حسین(ع) گفته بودی و سردار کربلا را به من شناساندی و از غریبی و تنهایی و بی کسی اش برایم مصیبت ها خوانده بودی ، گریستم و اشک ها بر کشته هایش ریختم و ناله ها و آه جانسوز برای اسیری زینب(س) و کودکانش کشیدم ، پس مادرم و خواهرم اگر می خواهید گریه کنید به یاد سید مظلومان بگریید و رنجهایش و زینب کبری(س) و دردهایش ، عشق به امام حسین(ع) و کربلا در جان شهید ریشه دوانیده بود .
در دوران جوانی و همزمان با خیزش انقلابی ملت مسلمان ؛ شهید ، مدرسه و درس را رها کرده و یکسره به فعالیت های انقلابی کشیده شد و پس از پیروزی انقلاب همزمان با تشکیل جهاد سازندگی در آمل به همکاری با این نهاد برخاست و سپس در تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان با کمک دوستان و برادران دینی اش شرکتی فعال داشت .
با شروع جنگ تحمیلی فعالیت شهید در واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه یافته و حضور وی در جبهه های نبرد حق بر علیه باطل روی دیگر مبارزه ایثار این رزمنده عارف را به نمایش گذاشت . شرکت در عملیات های متعدد در جبهه های جنگ ، از شروع جنگ تحمیلی تا زمان شهادتش شاهدی صادق بر این مدعا است . جبهه های رزم غرب و جنوب هنوز خاطرات جانبازی ها و از خود گذشتگی های شهید را در خاطر دارند .
عشق به کربلا و امام حسین(ع) و مبارزه و شهادت در راه حق از وی رزمنده ای توانا ، جسور و نستوه ساخته بود و سرانجام نیز در تعقیب تنها خواسته بزرگ سراسر زندگی اش و تنها دعای نیمه شب هایش در عملیات والفجر 8 پاسخ راز و نیازهای شبانه و دعاهای همیشگی خود را یافت و در رزمی خونین پیکر پاکش در عشق حق تعالی سوخت و به لقاء محبوب شتافت .