مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است
بایگانی
- تیر ۱۴۰۳ (۲)
- خرداد ۱۴۰۳ (۳)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۷)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲)
- اسفند ۱۴۰۲ (۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۳)
- دی ۱۴۰۲ (۲)
- آذر ۱۴۰۲ (۲)
- آبان ۱۴۰۲ (۲)
- مهر ۱۴۰۲ (۲)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- تیر ۱۴۰۲ (۱)
- خرداد ۱۴۰۲ (۲۴)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۴۴)
- فروردين ۱۴۰۲ (۵۲)
- اسفند ۱۴۰۱ (۵۴)
- بهمن ۱۴۰۱ (۵۸)
- دی ۱۴۰۱ (۷۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۶۲)
- آبان ۱۴۰۱ (۷۰)
- مهر ۱۴۰۱ (۵۰)
- شهریور ۱۴۰۱ (۶۰)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۴۴)
- تیر ۱۴۰۱ (۸۰)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۳)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۳)
- فروردين ۱۴۰۱ (۱۶)
پربحث ترين ها
-
-
شهید مدافع حرم مصطفی زال نژاد
۰۱/۰۴/۲۲ -
-
-
حسینیه مجازی مهدیه شهرستان آمل
۰۳/۰۴/۱۶ -
-
کلیپ نمیشه باورم [تنظیم دیجیتال]
۰۱/۰۵/۰۳ -
-
خبرهای دفاعی امنیتی هفتهای که گذشت
۰۱/۰۹/۱۲ -
پيوندها
۲۵ مطلب با کلمهی کلیدی «شهدای مهدیه آمل» ثبت شده است
نماهنگ رقص و جولان بر سر میدان کنند
بانک فیلم بخش خبری مهدیه آمل شهدای مهدیه آمل نمآهنگ شهدا حاج قاسم سلیمانی
نماهنگ رقص و جولان بر سر میدان کنند
نمایش نماهنگ در آپارات : https://www.aparat.com/v/asJPz
نماهنگ رقص و جولان بر سر میدان کنند تقدیم به سپهبدشهید حاج قاسم سلیمانی و تمام شهدای ایران اسلامی عزیز به خصوص تمام شهدای مهدیه شهرستان آمل
کانال مهدیه شهرستان آمل دربرنامه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/992084133Cbc93aa38d3
سایت مهدیه آملwww.mahdiehamol.ir
دیدار مدیران فرهنگی مهدیه شهرستان آمل با خانواده پاسدار مدافع حرم شهید روح الله صحرایی
بخش خبری مهدیه آمل شهدای مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا
دیدار مدیران فرهنگی مهدیه شهرستان آمل با خانواده پاسدار مدافع حرم شهید روح الله صحرایی
دیدار مدیران مهدیه شهرستان آمل با خانواده ولایی و والامقام پاسدار مدافع حرم شهید روح الله صحرایی به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت پاسدار مدافع حرم شهید روح الله صحرایی .
دراین دیدار بسیار صمیمی چند تن از مدیران مهدیه در پیرامون عملکرد مهدیه آمل گزارش کاملی به پدر شهید دادن و از کارهای فرهنگی که در این یکسال اخیر در مهدیه انجام گرفت گزارش کامل ارائه شد و همچنین در پیرامون مشکلات ساختمانی مهدیه صحبت هایی انجام گرفت. همچنین در پیرامون فعالیت شهید بزرگوار در مهدیه و دغدغه هایی که این شهید بزرگوار داشتن صحبت هایی شد
در آخر لوح تقدیر از خانواده محترم شهید صحرایی به همراه تابلو نقش برجسته یا محمد(ص) از طرف مهدیه شهرستان آمل تقدیم پدر شهید صحرایی شد.
شهیدمحمد احمدی راد
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا
شهیدمحمد احمدی راد
هو الشهید زندگی نامه شهید دانش آموز محمد احمدی راد، محمددر 30 شهریور ماه سال 1348 میان خانواده ای با ایمان و متدین در شهرستان آمل استان مازندران دیده به جهان گشود و در دامن پر مهر و محبت مادر و پدرش پرورش یافت. دوران تحصیلی را تا مقطع متوسطه رشته تجربی در مدارس آمل با موفقیت و جدیت پشت سر گذاشت و یکی از دانش آموزان خوب در تحصیل و اخلاق بود، شهید بزرگوار در فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و انقلابی آن دوران و برگزاری مراسمات مذهبی مدرسه و محل سکونت، نقش موثر و حضور پررنگی داشت. شهید محمد احمدی راد در عضویت بسیج لشکر 25 کربلا به اسلام خدمت می کرد که در جبهة غرب و جنوب شرکت داشت و سرانجام در تاریخ 1364/12/22 منطقه فاو در اثر جراحات وارده به بدن شهد شیرین شهادت را نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک شهید بزرگوار پس از 11سال تفحص شد و بعد از تشییع در گلزار شهدای شهرستان شهید پرور آمل مدفون گردید و تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
*توصیه نامه شهید محمد احمدی راد*
بسم الله الرحمن الرحیم به شما توصیه میکنم که پیرو راه سیدالشهدا و امام باشید. اخلاق اسلامی داشته باشید و با مردم مدارا کنید. در انجام کارهای خود همیشه رضای خداوند را در نظر داشته باشید و ریا کاری نکنید، چرا که مخلصانه کار کردن رهایی از بند شیطان است. عزیزان! شما را به انجام واجبات وترک محرمات، به خصوص به جا آوردن نماز اول وقت و پرداخت خمس سفارش میکنم. در زندگی به خداوند و ائمه اطهار متوسل شوید تا گمراه نگردید. به خواهرانم توصیه میکنم که حجاب اسلامی خود را رعایت کنند. از اینکه پدران و مادران فرزندان خود را هنگام عزیمت به جبهه بدرقه میکنند و مادران با پاشیدن گلاب به چهرة عزیزان خود آنها را میبوسند و جدائی آنها را به آسانی تحمل میکنند، معلوم میشود که اسلام و انقلاب و امام که رهبر امت اسلام و جانشین امام زمان(عج) است از همه در پیش آنها عزیزتر است و مردم ما وقتی که اسلام را در خطر دیدند نمیتوانند بیتفاوت باشند.
ویژگی های بارز شهید:
پدر شهید: ایشان در خانوادهای پاک و مومن بزرگ شدند. ایشان همیشه در سالن میخوابید شوفاژ را روشن میکردم تا گرم باشد اما بعد میدیدم که خاموش است، چند بار همین جوری شد تا اینکه متوجه شدم کار شهید است او این کار را میکرد تا اتاق سرد شود و بتواند برای نافلة شب بیدار شود.
خاطره پدر:
پسرم! من افتخار می کنم که فرزندم گوش به فرمان رهبرش برای دفاع از دین و میهنمان به میدان رفته است، اما فکر نمی کنی که آموزش نظامی شما کافی نیست؟اگر یک سال آموزش ببینید، با توانمندی بیشتری با دشمن مواجه خواهید شد و در آن صورت موفق تر عمل خواهید کرد.
محمد لبخندی زد و گفت:<<پدر جان! اگر همه این گونه حساب گر باشند، جبهه خالی می ماند. آن چه در دفاع از کشور کارایی دارد، تنها آموزش نظامی نیست، کارگشاترین و مهم ترین چیز، عشق است. باید عاشق وطن باشی تا بتوانی با همه ی وجود از آن دفاع کنی و این عشق، در من هست. درست است که توانایی نظامی من، در حد بالایی نیست اما عشق به میهن، آن کمبود را جبران خواهد کرد.>>
«جواب او به عنوان یک پسر 16 ساله برای ما بسیار جای تعجب داشت. مادر شهید: ایشان زمانی که داشتند میرفتند ما اصلاً اطلاع نداشتیم تا این که بعد از چند روز نامهای به دست ما رسید که ایشان بودند و گفتند من در اروند هستم و از حال او با خبر شدیم.
جانباز شهید،اسوه مقاومت،حسن (فرزین) نوری عزیزی
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا
جانباز شهید،اسوه مقاومت،حسن (فرزین) نوری عزیزی
زندگینامه ی شهید حسن ( فرزین ) نوری عزیزی
نام : حسن (فرزین)
نام خانوادگی : نوری عزیزی
نام پدر : اسماعیل
عضویت : بسیج
تحصیلات : متوسطه
یگان خدمتی : لشکر ۲۵ کربلا
مسئولیت :
شغل : جانباز
تاریخ شهادت : ۱۳۸۳/۰۴/۱۷
عملیات : رمضان
موضوع شهادت : جانباز قطع نخاع
محل شهادت : آمل
نحوه شهادت : جراحات ناشی از اصایت تیر و ترکش دوران جنگ و قطع نخاع
گلزار : امام زاده عبدالله آمل
بسم الله الرحمن الرحیم
نوشتن و گفتن از شهید نوری که از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب با تلاش و جدیّت فراوان در جهت اهداف انقلاب زحمات زیادی کشیده بود و پس از آن، سال های متمادی رنج و تعب جانبازی را به خود هموار ساخته بود، کاریست بس دشوار. امّا از آنجا که « آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید »، شَمایی از زندگانی آن عزیز سفر کرده را بازگو می کنیم. امید آن که بابی باشد جهت آشنایی با زندگی و نوع نگرش و سلوک آن شهید.
شاید بتوان به طور کلی، زندگی شهید فرزین نوری را به سه دوره تقسیم کرد:
الف ـ دوران تولّد، کودکی و نوجوانی ب ـ دوران جوانی، حرکات و فعّالیّت های انقلابی، حضور در جبهه و نایل شدن به مقام جانبازی ج ـ دوران پس از جانبازی الف ـ دوران تولّد، کودکی و نوجوانی شهید فرزین نوری در شامگاه بیست و هفتم مهرماه سال ۱۳۴۲ در خانواده ای مذهبی و متدیّن، در محله ی اسپه کلا در شهرستان آمل چشم به جهان گشود. پدرش انسانی وارسته و متدیّن و یکی از اعضای هیأت امنای امامزاده ابراهیم بود و مادرش نیز زنی متدیّنه و آشنا با مسایل مذهبی و دینی و مأنوس با قرآن و کتب ادعیه.
شهید نوری تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان جهان تربیت و تحصیلات دوران راهنمایی را در مدرسه ی طالب آملی گذراند. در این دوران، همراه با پدر در مجالس سالار شهیدان و همچنین هیأت های مذهبی حضور می یافت. و این چنین بود که عشق و علاقه به ائمه ی اطهار, به خصوص امام حسین (ع)، در تار و پود وجودش ریشه دوانید.
ب ـ دوران جوانی، فعّالیّت های انقلابی و حضور در جبهه شهید فرزین نوری تحصیلات دوره ی متوسطه را در دبیرستان طبری و در رشته ی ادبیات آغاز کرد که همزمان با اوج گیری حرکات و فعّالیّت های انقلابی علیه رژیم شاه بود. وی نیز چون دیگر جوانان این مرز و بوم، در فعّالیّت هایی نظیر پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات ضدّ رژیم شاه حضوری فعّالانه داشت تا این که انقلاب در بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.
با پیروزی انقلاب، شهید فرزین نوری، وارد عرصه های جدیدی شد که مهم ترینِ آنها عبارت بودند از:
۱ ـ عضویّت در سپاه به عنوان نیروی ذخیره .
۲ ـ فعّالیّت در بسیج شهرستان آمل .
۳ ـ حضور فعّالانه در اتّحادیّه ی انجمن های اسلامی، به همراه دوستانی چون شهید سعیدالدین حسینی، شهید اسماعیل شیرزاد، شهید علی قاسمی .
۴ ـ عضویّت در انجمن اسلامی محل به عنوان یکی از مؤسّسین آن شهید نوری یکی از افرادی بود که در سرکوبی گروهک های ضدّ انقلاب، زحمات فراوانی کشید و در این مسیر مورد اذیّت و آزار زیادی از جانب این گروهک ها نیز قرار گرفت. پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، علاوه بر مبارزه با ضدّ انقلاب داخلی، به جهاد با ضدّ انقلاب خارجی پرداخت و به جبهه های نبرد حقّ علیه باطل عازم شد.
در سال ۶۰ در عملیّات « محمّد رسول الله » شرکت جست و رشادت های فراوانی به خرج داد. بازگشت از جبهه، با حمله ی ششم بهمن گروهک ها به آمل مقارن گشت که در این عرصه نیز، شهید نوری زحمات زیادی کشید و یکی از نیروهای فعّالِ در صحنه بود. شهید نوری در سال ۶۱ مجدّداً به جبهه عازم شد و به عنوان کمکٍ «آر پی جی» زن، مشغول به رزم شد.
در مردادماه سال ۶۱ در عملیّات رمضان شرکت کرد و در همین عملیّات بود که با اصابت یک ترکش به نخاع، از ناحیه کمر، قطع نخاع شد و به جرگه ی جانبازان پیوست.
ج ـ دوران پس از جانبازی شهید فرزین نوری پس از جانباز شدن، حدود سه سال در اتاقی در بیمارستان ۱۷ شهریور آمل به سر برد. در این مدّت، اتاقش پاتوق دوستان رزمنده و هم کیشان گذشته اش بود که از آن جمع بسیاری به شهادت رسیده و عدّه ای نیز … . قطع نخاع شدن و افتادن در بستر بیماری، عملاً مانع تحرّک جسمی زیاد می شد و این موضوع فرصت مغتنمی بود تا شهید نوری بتواند قدم در عرصه ای نو و تازه بگذارد.
شهید نوری پس از جانباز شدن، شروع به مطالعه در زمینه های گوناگون علوم دینی نمود. بیست و دو سال مطالعه ی مداوم و مستمر، از شهید نوری کوهی از توحید نظری ناب ساخته بود. در جمع صمیمانه ی دوستان، غیر از مسایل بلند توحیدی، چیزی بر زبان نمی راند. چنان افکار دینی با او عجین شده بود که دیدارش انسان را ناخودآگاه به سمت این امور سوق می داد.
شهید نوری همواره می گفت: « مطالعات توحیدی، همچون بذری است که در طفل جان کاشته می شود. ما باید از یک طرف این بذرها را بکاریم و از طرف دیگر جان را پاک نگه داریم تا نورِ آن سویی بر آن بتابد، که اگر چنین اتّفاقی بیفتد، فرقان به انسان عطا می شود، که به کمک آن، تشخیص صحیح از ناصحیح ممکن می گردد. » شهید نوری در طول بیست و دو سال جانبازی، همواره به دنبال آن بود که دوستان را به مطالعه دعوت کند و به همین علّت، با آقایان حزب اللهیِ جاهل، به مجادله برمی خاست، و شاید یکی از دلایلی که وی روزها کمتر به عرصه ی اجتماع می آمد و اغلب شب را برای حضور در خیابان برمی گزید، این بود که با دوستان جاهل و پر ادّعا کمتر برخورد کند. گذشتٍ زمان و زیاد شدن سن، یکی از دغدغه های جدّی شهید نوری بود.
همیشه می گفت: « سن ما زیاد شد و به آن چه باید می رسیدیم، نرسیدیم. » معتقد بود که باید از نقد جوانی استفاده کرد و چون روح و جان انسان، در جوانی، در اوج قدرت است، باید این قدرت روحی در جهت صحیح به کار گرفته شود.
شهید نوری به حکم « الدنیا سجن المؤمن »، از محبوس بودن جان در کالبد تن، در رنج بود و آرزوی غایی او، رسیدن به نور احدیّت و گشوده شدن درهای آسمان بود و شاید زمزمه می کرد که:
باز گردد عاقبت این در؟
بلی رخ نماید یار سیمین بر؟
بلی نوبهار حسن آید سوی باغ؟
بشکفد آن شاخه های تر؟
بلی ساقی ما یاد این مستان کند بار دیگر با می و ساغر؟
بلی و بالاخره در سپیده دم روز چهارشنبه، هفدهم تیرماه ۱۳۸۳، درهای آسمان گشوده شد و ساقی میخانه ی شهود با باده ی « شراباً طهوراً »، به سراغش آمد و روح بلند شهید نوری از کالبد خسته و مجروحش عروج کرد و دوستان و یارانش را در غم هجرانش گداخت.
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر من از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل شهید نوری در امامزاده ابراهیم و در جوار دوستان شهیدش، شهید شیرزاد و شهید قاسمی به خاک سپرده شد و مزارش مطاف دوستان و یاران و صاحبدلان است. غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده ی لعل تو هوشیارانند ز زیر زلف دوتا چون نظر کنی بنگر که از یمین و یسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین که از تطاول زلفت چه بیقرارانند
والسلام
فیلم مستند باز سازی همسفران شهید شهید علی قاسمی و شهیداسماعیل شیرزاد
بانک فیلم شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا جنگ ودفاع مقدس شهدا بانک رسانه مهدیه آمل
فیلم مستند باز سازی همسفران شهید علی قاسمی و شهیداسماعیل شیرزاد
شهید علی قاسمی
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا
شهید علی قاسمی
شهدای مهدیه آمل
«علی قاسمی» فرزند «نظامعلی» ۲۷ اسفند ۱۳۴۱ در آمل به دنیا آمد و در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی مهران به شهادت رسید.
نام : علی
نام خانوادگی : قاسمی
نام پدر : نظامعلی
عضویت : بسیج
تحصیلات : دیپلم
یگان خدمتی : لشکر ۲۵ کربلا
مسئولیت : ادوات
شغل : بسیج
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۴/۱۳
عملیات : کربلای ۱
موضوع شهادت : جبهه
محل شهادت : مهران
نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن در اثر بمباران هوایی
گلزار : امام زاده ابراهیم آمل
*وصیتنامه شهید علی قاسمی*
وَسارِعوا اِلی مَغفرَةً مِن رَبِّکُم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین
(آل عمران- ۱۳۳)
و بشاتبید به سوی آمرزش پروردگار خویش و به سوی بهشتی که پهنایش آسمانها و زمین را فرا گرفته است و برای پرهیزکاران مهیاست.
و اینک که بعد از مدتها دوری و فراق فیض حقتعالی نصیبام گشت و با یاری حقتعالی که توانستم حضوری هرچند کم در سنگرهای دفاع از اسلام عزیز و انسانیت مظلوم پیدا کنم کلماتی چند برای سفارش و تذکر مینویسم تا سندی باشد بر عزم استوار امت قهرمان در ادامه این نبرد سرنوشتساز و نیز پیماننامهای دوباره با شهیدان انقلاب اسلامی عزیزمان که با رهبریهای خردمندانه امام عزیز و ایثارگریهای شهیدپرور وقتی که برای هدایت برظلم و استبداد ۲۵۰۰ ساله شاهی پیروز شود امروز در ادامه رسالت آزادیبخش خود درگیر جنگی ناخواسته شده است.
دشمنان خفاشصفت تاب نورافشانی خودشید عالم آرای اسلام را که اینک در سرزمین مسلمان مهدی (عج) طلوع کرده است، ندارد ولی نمیدانند که فجر صادق، صبح نوید نابودی شب ظلمانی جهل و ستم را میدهد. لذا با تحمیل این جنگ بر ما قصد خاموشی نور الهی را دارند غافل از آنکه شما ملت قهرمان در طی این چند سال با مقاومت دلیرانه خود یک بار دیگر پیروزی خون بر شمشیر را اثبات کردید و به فرمان امام عزیزمان به دنیا نمایاندید که سلاحها هرگز نمیتواند با خشم مقدس و انقلابی ملتی مقابله کند. شما به دشمنان ما نمایاندید که آنها شاید بتوانند قلب ملتی را که به خداوند سبحان تکیه کرده است با تیغ بدرّند ولی هرگز نمیتوانند اراده آنها را برای رسیدن به فلاح و آزادی و استقلال از بین ببرند. اما بدانید که راه ما به اتمام نرسیده است. باید تا رسیدن به شهر توحید به حرم مطهر اباعبدالله الحسین با صلابت و استواری ایستادهاید و از مصائب و مشکلات نهراسید زیرا که به قول شهید مظلوم بهشتی، بهشت را به بها میدهند و به بهانه نمیدهند.
اینک به ندای غریبی حسین (ع) بار دیگر در کربلای ما طنینانداز شده است و عاشقان را دعوت به سفر کرده است. دروازههای شهر جهاد منتظر قدم مشتاقان حقتعالی است. بر مرد حق بسیار خطاست که در بستر خوشی و آرامش دنیا بماند و سعادت جاودانی جوار الله را با لذات دنیوی معاوضه کند. اسلام عزیز تکلیف ما را معین کرده است. حضور در جبهه و ادامه این دفاع مقدس تکلیف الهی ماست یا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم. ای کاش ما در کربلا با شما بودیم و به فوز عظیم نائل میشدیم.
در آخر سخنی چند با پدر و مادر دوستان و آشنایان:
پدر عزیزم و مادر مهربانم! ای که در این راه خدایی معلمی نیکو و شایسته برایم بودهاید، از اینکه نتوانستم نیکیهای شما را در این دنیا جبران کنم، بسیار شرمندهام و از شما حلالیت میطلبم. إنشاءالله که در از دست دادنم جامه صبر بپوشید و در مقابل هرگونه مشیت الهی باشید و ناراحتی بسیار از خودتان نشان ندهید و بدانید که
ما اصابَتهُ مِن مُصیبَته اِلّا بِاذن الله وَ مَن یؤمِن بِالله یَهدی قَلبه واللهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلیهم.
هیچ رنج و مصیبتی نرسد مگر به اذن خداوند و هر که به خدا ایمان آورد خدایش او را به مقام رضا و تسلیم هدایت کند و خداوند بر همه چیز داناست.
و پیام همه یاران را تکرار میکنم که «الدنیا دار ممر و لا دار المقر» و در این سفر درازی که در پیش داریم تنها یک چیز لازم است و آن هم تقوای الهی است. دنیا محل عبور و گذشتن است و نه محل قرار و ماندن.
به خواهران و برادرانم سفارش میکنم که امام را تنها نگذارید و او را به جان مطیع باشید. مراقب باشید اعمالی که انجام میدهید در جهت کسب رضای الهی و ایفای مسوولیت شرعی باشد و امیدوارم کاری بکنید که روز قیامت نزد اباعبدالله الحسین و زینب کبری شرمنده نباشید.
به همه دوستان و یاران صدیقم توصیه میکنم که در راه بر حقتان ثابت و بر سر پیمان خود با امام محکم و استوار باشید و بدانید که اگر دستتان از دامن ولایت کوتاه شود از راه هدایت به دور افتادهاید و دوستیها را بر اصول محکم اسلامی استوار کنید. و محفلهای گرمتان را باذکر خداوند سبحان و یاد شهیدان عزیز نورانی کنید. با روشن بینی و تحلیل قوی، رسالت خویش را در مقاطع مختلف به نحو احسن بشناسید و عمل کنید.و در همه اعمالتان خداوند را ناظر بر احوال خود بدانید.
در خاتمه از یک یک دوستان و آشنایانی که موجبات ناراحتی ایشان را فراهم کردم، عذر میخواهم و عاجزانه از ایشان میخواهم که این بنده روسیاه را ببخشند. امیدوارم که در دعاهایتان ما را یاد کنید و برای آمرزش گناهان کثیری که از روی جهالت و غرور مرتکب شدم در نزد خداوند برایم آمرزش بطلبید. به امید آنکه کینهها و عقدهها و تنگنظریها جای خود را به صفا و وسعه صدر و تواضع بدهد.
به امید آنکه فتحالمبین دیگری در پیش داشته باشیم و این فجر را تا کربلا پیوند بزنیم إنشاءالله که خداوند ما را جانفدای رهبر عزیزم بگرداند و به آمرزش گناهانم مرگم را شهادت در راهش قرار دهد.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
چهارم شعبان المعظم۱۴۰۶
تاریخ ۲۵/۱/۱۳۶۵
هفت تپه –اهواز علی قاسمی
شهیدحسین قنبری نیاکی
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا
شهیدحسین قنبری نیاکی
شهدای مهدیه آمل
نام پدر: غلام حسن
نام مادر: صدیقه
تاریخ تولد: 1342 آمل
وضعیت اشتغال: دانشجو-طلبه
تحصیلات: دانشگاهی و حوزوی
یگان خدمتی: سپاه پاسداران
عضویت: پاسدار
تاریخ شهادت: 1365/4/10
محل شهادت: مهران
نحوهی شهادت: در عملیات کربلای 1
محل دفن: آمل
سن: 23 سال
شهریور سال یکهزار و سیصد وچهلودو،همزمان با قیام امام خمینی (ره) و جریان 15 خرداد، در یکی از محله های شهر آمل به نام نیاکیمحله کودکی بدنیا آمد که نام او را«حسین»نهادهاند.
اولین معلم این کودک، مادری بود که خود در کانون علم و ایمان پرورش یافته بود و متاثر از تربیت صحیح پدری بزرگوار و صاحب نام و مجتهدی توانمند در فتوا، بنام آیتالله حاج شیخ ولیالله مدرس بابلی مازندرانی، رشد و نمو پیدا کرد.
حسین، علاوه بر داشتن رحمت مادرانه از نعمت پدری برخوردار بود که به دیانت اشتهار داشت و با زهد و تقوای خود همواره مراقب تعلیم و تربیت فرزندانش بود.
حاج غلامحسن علاوه بر آشنایی با علوم قدیمه، در سنگر آموزش و پرورش به تعلیم و تعلّم میپرداخت و همواره زندگیاش قرین با عمل صالحه و کارهای نیک بود.
حسین تحصیلات ابتدایی را در یکی از دبستانهای پائینبازار شروع نمود و بعد در دبستان ولی عصر (عج) پی گرفت.دبستان ولی عصر(عج) در آن زمان تنها موسسهای بود که علاوه بر مسایل دانشی، موضوعات بینشی را می آموختند و با محوریت عناوین اسلامی و اعتقادی سعی مینمودند تعلیم و تربیت در مجرای صحیح آموزش داده شود. پدر بزرگوار شهید نیز در آن دبستان به تدریس مشغول بود که خود از نزدیک پرورش روح و روان فرزندش را بر عهده گرفت.حسین دوران راهنمایی را در مدرسه حکیمی به اتمام رساند و بعد در رشته فرهنگ و ادب در دبیرستان شاکری(صمدیه لباف)و نیز دبیرستان خدمات چاکسر، ادامه تحصیل داد. در سال سوم متوسطه بود که به فعالیتهای سیاسی و مذهبی روی آورد و از سال 1356 با تحت تاثیر قرار گرفتن افکار ضد ستمشاهی برادر دانشجویش،در تظاهرات مردمی ضد رژیم برای تحکیم پایههای انقلاب اسلامی شرکت مینمود.
در سالهای 59-1358 بود که به همت تعدادی از دوستان همفکر و همراه که تعدادی از آن عزیزان نیز به خیل شهدا پیوستهاند پیگیر تاسیس و نیز فعالیت گسترده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در کنار انجمن اسلامی معلّمان در مهدیه آمل شد و به عنوان یکی از اعضای موسس و فعال سعی در جذب و هدایت دانش آموزان داشت.
شهید،علاوه بر تاسیس کتابخانه کانون فرهنگی در دبیرستان صمدیه لباف از جمله موسسین انجمن اسلامی نیاکی محله بود که به همراهی شهیدان محمد حسننژاد و اسماعیل شیرزاد و... در تمامی فعالیتهای فرهنگی تبلیغی و صنفی کمکهای شایستهای به انقلاب نمودند.
از آنجایی که شهید در خانوادهای اهل علم و ایمان رشد یافته بود و لذت علوم دینی در مذاقش شیرین و کامش را شربت اندر شربت کرده بود،از این رو تصمیم گرفت بعد از دریافت مدرک دیپلم به علوم دینی روی بیاورد، به همین علت در مسجد هاشمی به همراه یکی از دوستانش در محضر حجت الاسلام موسوی که آنوقت امام جماعت مسجد بود زانوی ادب زد و به تلّمذ علوم دینی پرداخت.بعد از آموزش صرف میر و شرح امثله برای کسب بیشتر علوم دینی، راهی بهشهر، حوزهی علمیهی رستمکلا شد. 9 ماه تمام در آن حوزه به تهذیب و تزکیه و تعلیمگیری از اساتید بزرگوار مشغول گردید و تا شرح مهدیه را خواند.
شهید در حین تحصیل علوم دینی به موضوعات اجتماعی و سیاسی توجه خاصی داشت و از طریق رادیو و اخبار مسایل و انقلاب را پیگیری مینمود و به بررسی و تحلیل مسایل سیاسی میپرداخت.
شهید با اطلاع از حرکت منحرفان و جریانات سیاسی و هجوم گروهکهای مارکسیستی در بهمن سال 1360 به آمل،حوزهی علمیه را رها کرده و در کسوت مقدس سپاهیگری رسماً در سپاه آمل مشغول به کار و خدمت صادقانه شد. ابتدا در واحد اطلاعات و عملیات و بعد در قسمت بخش فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان مسؤول فرهنگی عهدهدار وظیفه خطیر فعالیتهای تبلیغی هنری شد. او با بهرهگیری صحیح از نمایشنامه و تئاتر، در شناسایی فرهنگ اسلامی و شیعی اهتمام ورزید.
شهید در کنار فعالیت های علمی و سیاسی و تبلیغی و هنری، به ورزش علاقهی زیادی نشان میداد و در کنار ورزشکاران و صاحبنظران ورزشی، ضمن تمرین و جذب نوجوانان به میادین ورزشی در بازیهای سطوح مختلف آموزشگاهی و نیز جام محلات شرکت داشته است. با همت تنی چند از ورزشکاران بنام نیاکی محله تیم شهید قدیر را پایهگذاری کرد.
در فروردین سال 60 به عنوان کادر مرکزی تشکیلات تیم قرار میگیرد و در مسابقات باشگاهی دسته اول در لیگ سراسری مازندران عضویت یافته و بعنوان یکی از بازیکنان فیکس تیم، در جناح هافبک و فوروارد، تیم را همراهی مینمود.
شهید در میادین ورزشی علاوه بر رعایت احترام اجتماعی، برخوردهای فردی را نیز مورد توجه قرار میداد و معتقد به اخلاق و تواضع در مقابل دیگر بازیکنان،مربیان و داوران بوده است.
سال 1362 در کنکور شرکت کرد و در همان سال به دانشگاه راه یافت و در رشته علوم تربیتی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی مشغول تحصیل، گردید.
شهید با داشتن سابقه و صبغه دینی و سیاسی به عضویت انجمن اسلامی دانشکده درآمد و با جهاد دانشگاهی همکاری مینمود.
روح جستجوگر حسین با دیدن فضای مسابقهی«بسوی خیرات»به آنچه داشت قانع نگردید و برای برگرفتن گامی برتر و بهتر بهمراه راهیان کربلای 5 بسیج آمل، راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید تا اینکه آن وجود ناآرام در عملیات کربلای 1 در تاریخ10/4/1365 در منطقه مهران، در جوار حق آرام گرفت و جزو ذخایر عالم بقا گردید.
گوشههایی از وصیت نامه شهید:
«مادر عزیز شما را با تمام وجود دوست دارم... اما مادر عزیز با این همه از ته دل و عمق وجودم بیان میشود باید بگویم تکلیف داریم به عنوان مسلمان راه و رسم مسلمانی را در پیش گیریم و به واقع مسلمان باشیم.
برادران و خواهرانم!در تمام امور با توکل بر خداوند تبارک و تعالی مؤید و موفق باشید...در جهت اسلام و انقلاب جدیت داشته باشید...وکوچکترین قصور و کوتاهی در حفظ اسلام گناهی نابخشودنی است.
بارالها! قلبی ده که رضای تو در آن باشد و اندیشهای ده تا در اختیار قلب سلیم باشد. خدایا! غفلت از آخرت و مرگ را از وجودم پاک گردان تا بتوانم طریق سعادت را بیابم.
مرگ هر آن در انتظار انسان است چطور این موجود از او غفلت میورزد و خود را به بیراهه میزند و سعی در فرار از آن دارد.
شهیداسماعیل شیرزاد
شهیداسماعیل شیرزاد
شهدای مهدیه آمل
بسم رب الشهداء والصدیقین
"و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو و ما بدلوا تبدیلا"
"این وصیت نامه های شهدا را بگیرید و بخوانید ...
امام خمینی"
ما را نشاید که بر آن نوشته ها مقدمه ای بیاوریم . نوشته هایی حاصل اندیشه های والای یک شهید ، در آن دم که جز خدا نمی دید و جز با او سخن نمی گفت و جز او را به خلوت پر راز و رمز خویش نمی طلبید . درد دل ها و مناجات ها و سخنانی که جز اندک گوش ها و اندک دل هایی محرم آن نیستند و کمتر کسی را به پشت پرده ملکوتی عرفان آن راهی است . تنهایی عارفانه رزمنده ای که در زیر نور فانوس در خلوت سنگر در محراب در مصاف دشمن با خدایش سرگرم راز و نیاز است و در شوق وصل او بی تابی می کند . گویی پرده غیب را پیش چشمان خداجویش دریده اند و راز پنهان و سر به مهر هستی را بر دریای بیکران روح بی تابش آشکار که این چنین در اشتیاق پرواز به ملکوت می گدازد .
قلمی و دستی را توان آن نیست که شرحی بر سوزهای عارفانه شیران روز و زاهدان شب بنگارد .
بگذار تنها با خواندن و اندیشیدن بر آنچه این رزمنده عارف در تنهایی های پر راز و رمز خویش بر صفحات کاغذ نقش کرده و از خود به یادگار گذاشته است ارواح خمود و قلب های حجاب گرفته ما نیز به خود آیند تا ذره ای از پرتو راه بخش عرفان ناب را چونان چراغ هدایت در ظلمات هستی در صراط مستقیم اسلام و قرآن بیفروزیم تا به سلامت از وادی شب جهل بر طلوع فلق و فجر آگاهی و رستگاری گام نهیم و در مینوی سعادت او آگاه و آزاد از نتایج اعمال صالح دنیا بهره گیریم و در جوار قرب حق تعالی به سر بریم انشاء الله .
لذا به ذکر مختصری از زندگی شهید اکتفا می شود :
شهید اسماعیل شیرزاد در اردیبهشت سال ۱۳۴۲ در آمل به دنیا آمد . در دوران کودکی همراه بازی های کودکانه اش در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر با داستان کربلا و قهرمانان آن آشنایی یافت . زمزمه های مادر در وصف شهادت امام حسین(ع) و اسیری زینب(س) و بازماندگان فاجعه کربلا را به گوش جان گرفت و در روان خود آمیخت . شهید در وصیت نامه اش و در نامه ای به مادرش می نویسد :
"از آن زمان که برای من از حسین(ع) گفته بودی و سردار کربلا را به من شناساندی و از غریبی و تنهایی و بی کسی اش برایم مصیبت ها خوانده بودی ، گریستم و اشک ها بر کشته هایش ریختم و ناله ها و آه جانسوز برای اسیری زینب(س) و کودکانش کشیدم ، پس مادرم و خواهرم اگر می خواهید گریه کنید به یاد سید مظلومان بگریید و رنجهایش و زینب کبری(س) و دردهایش ، عشق به امام حسین(ع) و کربلا در جان شهید ریشه دوانیده بود .
در دوران جوانی و همزمان با خیزش انقلابی ملت مسلمان ؛ شهید ، مدرسه و درس را رها کرده و یکسره به فعالیت های انقلابی کشیده شد و پس از پیروزی انقلاب همزمان با تشکیل جهاد سازندگی در آمل به همکاری با این نهاد برخاست و سپس در تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان با کمک دوستان و برادران دینی اش شرکتی فعال داشت .
با شروع جنگ تحمیلی فعالیت شهید در واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه یافته و حضور وی در جبهه های نبرد حق بر علیه باطل روی دیگر مبارزه ایثار این رزمنده عارف را به نمایش گذاشت . شرکت در عملیات های متعدد در جبهه های جنگ ، از شروع جنگ تحمیلی تا زمان شهادتش شاهدی صادق بر این مدعا است . جبهه های رزم غرب و جنوب هنوز خاطرات جانبازی ها و از خود گذشتگی های شهید را در خاطر دارند .
عشق به کربلا و امام حسین(ع) و مبارزه و شهادت در راه حق از وی رزمنده ای توانا ، جسور و نستوه ساخته بود و سرانجام نیز در تعقیب تنها خواسته بزرگ سراسر زندگی اش و تنها دعای نیمه شب هایش در عملیات والفجر 8 پاسخ راز و نیازهای شبانه و دعاهای همیشگی خود را یافت و در رزمی خونین پیکر پاکش در عشق حق تعالی سوخت و به لقاء محبوب شتافت .
شهیدمحمودابراهیمیان
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا
شهیدمحمودابراهیمیان
شهدای مهدیه آمل
شهیدمدافع حرم روح الله صحرایی
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا مدافعان حرم شهدا
شهدای مهدیه آمل
مشخصات
شهرستان : آمل
استان : مازندران
وضعیت تاهل : متاهل
یگان : لشگر 25 کربلا
نوع عضویت : سپاه - کادر
مذهب : شیعه
دین : اسلام
نام پدر : غلامرضا
نام مادر : فاطمه ابراهیم نیا
مسئولیت : جانشین دسته
رشته تحصیلی : حقوق
تحصیلات : لیسانس
رسته : پیاده
وصیت نامه شهید مدافع حرم روح ا... صحرایی:
با سلام و درود به پیشگاه حضرت حق و محضر ولی عصر (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خامنه ای ( دامت برکاته) و به ارواح ملکوتی امام خمینی (ره) و همه شهدای راه حق.
اینجانب روح ا... صحرایی فرزند غلامرضا، وصیت نامه ی خود را در طی 2 قسمت می نویسم:
قسمت اول مربوط به خانواده و قسمت دوم خدمت فامیل ها و دوستان و آشنایان ، هم محله ای ها و همکاران عزیز می باشد.
قسمت اول:
پدر عزیزم، مادر دلسوزم ، همسر صبورم و برادر مهربانم ، من با اشک چشم و دلی شاد از نزد شما به محضر الهی می روم. جسم من می رود ولی روح من در کنار شماست، پس بر من گریه نکنید، چون که من نمرده ام، بلکه زنده ام و شما را می بینم. من و امثال من هدیه و نعمتی هستیم که خداوند به هر پدر و مادری می دهد و شماها مرا به نزد عزیز دلم خداوند بلند مرتبه فرستادید و من در راه حق رفتم و در محضر او به آرامش دل رسیده ام. شماها هم برای اینکه این فراق جسمانی مرا تحمل کنید و برایتان آسان شود، بیاد آورید کربلا را ، صبوری و استقامت حضرت زینب (س) را ، برادران و برادرزادگان و پسران خود را به میدان نبرد فرستاد و جلوی چشم آن حضرت همه شهید شدند و سرمبارکشان بالای نیزه رفت. بیاد بیاورید امام حسین (ع) و سرگذشت آن حضرت را ، من بیچاره که آبرومند و سربلند رفتم و با عزت و احترام بر می گردم. من در محضر خداوند و امام حسین (ع) شرمنده ام که چرا یکبار برایشان جان می دهم و چرا دیر.
نماز و حجاب خود را حفظ کنید و برای خدا زندگی کنید و همیشه بیاد خدا باشید. فرزندانم را طوری تربیت نمایید که پرچم دار راه شهیدان باشند تا ان شاا... در ظهوری نزدیک در زمره سربازان واقعی امام زمان (عج) قرار گیرند.
قسمت دوم:
خدمت همه فامیل ها و دوستان و آشنایان، هم محله ای ها و همکاران عزیز، اولا بگویم که این وصیت نامه ، صرف نصیحت به شما نیست، بلکه تذکر خودم نیز می باشد. خیلی سخت است برای من نوشتن این چند جمله ، چون حرف دل را در محضر خداوند نمی توان روی کاغذ آورد و بیان کرد. حرف درل را باید فقط به محضرش گفت، چون عاشق واقعی اوست. اگر می خواهید زندگی کنید، برای خدا زندگی و اگر خواستید بمیرید برای خدا و در راه او جان بدهید. متوسل به عشق الهی شوید، این عشق پایدار است و آرامش بخش می باشد. هم در این دنیا و هم در آخرت در محضرش، عشق زمینی ، هدیه و نعمت و رحمت عشق الهی است. عاشق مطلق خداست و بعد پیامبرانش و بعد معصومین(ع) ، چون خود خداوند می فرماید: من از رگ گردن به شما نزدیکترم ، من دوست دارم دست شما را بگیرم و بسوی خود باز گردانم و به شما آرامش دهم، می فرماید: پس چرا قدر این عاشق بی نیاز و بی توقع را نمی دانید. حالا من بیچاره در محضر خدا کجا هستم و شما ای عزیزانم کجا هستید و به کجا می روید، به حال و احوال خود بنگرید تا متوجه شوید کجای کارید.
ای عزیزانم، خدارا، خدارا، فراموش نکنید، رسم این عشق و عاشقی ا بین خود و خدای خود بهم نزنید، تا زنده اید خدا منتظر شماست و بدانید کسی که برای خدا و در راه خدا مرده است، نمرده است ، بلکه زنده است و در محضر الهی تا ابد می ماند.
برای ما گریه نکنید، ما زنده ایم و در محضر خدایم ، برای مصیبت امام حسین (ع) گریه کنید.
توصیه من این است که دست از ولایت فقیه بر ندارید و نماز و حجاب خود را حفظ کنید و در راه رضای خداوند قدم بردارید و خود را به آرامش برسانید. ظهور حضرت نزدیک است ان شاا... که زمینه ساز ظهور باشید.
یادو خاطره ی همه شما در ذهن من هست و می ماند.
براهل حرم، اگر جسارت بشود. این قافله، گر دوباره غارت بشود
یک تن ز یزیدیان، نماند درشام بر لشکر حق ، اگر اشارت بشود
خداحافظ ما خوشحال رفتیم
روح اله صحرایی
همسر شهید
روزهای شیرین زندگی با روح الله را روایت میکند: من از دوران راهنمایی، بعد از نمازهایم که دعا میکردم، از خدا میخواستم یک همسری قسمت من بکند که به کمک هم بتوانیم هر چه بیشتر به خدا نزدیک شویم و با هم بتوانیم به کمال برسیم، وقتی گفتن خواستگارت پاسدار هست، تا حدودی خیالم راحت شد، چون میدانستم هر کسی لیاقت ندارد وارد سپاه شود و بعد از صحبتهایش در جلسه خواستگاری گفتم: این پسر همانی هست که همیشه از خدا میخواستم، در خواستگاری از شغلش گفت و از سختی هایی که ممکن است به جهت شغلش داشته باشیم، و مهمترین چیزی که گفت این بود که دوست دارم همسر آینده من راضی و راز دار باشد، اگر گاهی نان شب نداشتیم بخوریم، کسی نباید بفهمد و اگر برایمان مائده آسمانی از آسمان آمد هم کسی نباید بداند و باید به آن چیزهایی که داریم راضی باشیم و همیشه شکر گذار… بعد از صحبتهایش فهمیدم که معرفتش خیلی بیشتر از آن چیزی هست که همیشه از خدا میخواستم. مهریه ام ۱۱۴ سکه و یک جلد قرآن کریم بود.
پنج سال و نیم با هم زندگی کردیم، ولی از اول عقدمان ایشان در ماموریت بود. و به این ماموریت رفتن ها و سختی ها عشق میورزید، در دوران نامزدیمان یک سال مرز زاهدان بود، بعد از عروسی دو سال مرز کرمانشاه و ۶ ماه، پیرانشهر بود و یکماه سوریه، که به شهادت ختم شد.
روح الله خوش اخلاق و شوخ طبع بودند، دائم الوضو و دائم الذکر بودند، شبها قبل از خواب سوره واقعه میخواندند و صبح ها دعای عهد ایشان ترک نمیشد، به نماز اول وقت و جماعت و به نماز جمعه اهمیت زیادی میدادند، عاشق و مطیع امر رهبری بودند.
روح الله مخلص بود، دوست داشت کارهایش طوری باشد که فقط خدا ازش راضی باشد و نظر عرف جامعه برایش مهم نبود.
یکی از چیزهایی که خیلی بدش میآمد غیبت کردن بود، روی چشم و هم چشمی و سنتهای غلط حساس بود، اگر مهمانی میرفتیم که چند نوع غذا داشتند، ناراحت میشد و میگفتند: با یک نوع غذا هم سیر میشدیم. وقتی چیزی میخرید توجه میکرد که فروشنده فرد مومن و حلال خور باشد، از فروشنده بیحجاب خرید نمیکرد، هر چند ارزانتر هم میفروخت، در مورد خمس خیلی دقت داشت، تاریخ خمسی مشخص داشت و حسابی باز کرده بود و پولهایی که خمس به آنها تعلق نمیگرفت را به آن حساب واریز میکرد، در تاریخ خمسی به انبار میرفت و خمس برنج و مایحتاج سالیانه ای که اضافه کرده بود را حساب می کرد. وقتی به کسی قرض میداد سعی میکرد کسی متوجه نشود، حتی من.
زندگی نامه شهدا را میخواند و دوست داشت خودش و زندگیش را شبیه شهدا بکند، هر وقت شهیدی می آوردند، دوست داشت باهم و همراه محمد رسول در مراسمات شرکت کنیم، و به شوخی میگفتند: دفعه بعدی دیگه نوبت من هست که بروم. با اینکه زیاد در کنار هم نبودیم ولی زندگیمان پر از خاطرههای شیرین بود، به مسافرت اهمیت زیادی میدادند و سالی دو بار به پابوسی امام رضا (ع) میرفتیم و شاید اولین باری که دو تایی،۲ ماه بعد از عقدمان به مشهد رفتیم، جزء شیرین ترین خاطرات زندگی ام باشد.
به همه ائمه ارادت داشتند، ولی اکثر شهدا به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی دارند و به حضرت رسول(ص) هم ارادت زیادی داشتند و بخاطر همین اسم محمد رسول را برای پسرمان گذاشتند و به نقل از دوستانش در لحظه جان دادن یا رسول الله گفتند و عروج کردند.
عاشق و مطیع محض رهبری بودند، در وصیت نامه شان سفارش میکنند که دست از ولایت فقیه برندارید، می گفتند: هر وقت آقا اشاره ای بکنند برای جهاد حتی منتظر اجازه شما نمیشینم و میروم. اگر همه مردم یک طرف رفتن و آقا یک طرف، به سمتی برو که حضرت آقا رفته است. یکبار وسط سخنرانی آقا که از تلویزیون پخش می شد، حضرت آقا سرفه ای کردن و آقا روح الله به زبان محلی خودمان گفتند: جان ته کلشه دا. یعنی: جان، فدای سرفه ات شوم.
وقتی می خواست وارد سپاه شود ۹ ماه طول کشید. و وزنشان نسبت به وزن ایده آل سپاه کم بود و ایشان چند وقتی شروع به خوردن زیاد غذا کردند، ولی باز وزنش آنقدر بالا نرفت و در روزی که باید برای تست وزن میرفت، چاره ای اندیشید؟ !
پوتین های سنگین دوران سربازی ارتش را پوشید و چند میله آهنی بیست سانتی را زیر جوراب به پاها بست و لباس زیاد پوشید و توی جیبهایش سکه های ۲۵ و ۵۰ تومانی را جاسازی کرد، تا وزنش را به وزن ایده آل سپاه برساند و بالاخره با زحمت زیاد در سپاه قبول شد.
روح الله هر کاری که میخواست انجام بدهد با پدرش مشورت میکرد، موقع تولد محمد رسول پدر شوهرم گفت: اسم بچه را محمد جواد بگذارید و روح الله هم که اسم محمد رسول را از قبل برای محمد رسول انتخاب کرده بود و به حضرت رسول هم خیلی ارادت داشتند. به شوخی به پدرشان گفتند: بابا اسم پسر دومم را شما انتخاب بکنید و همین طور هم شد و محمد جواد که شش ماه بعد از شهادت باباش به دنیا آمد، پدر شوهرم اسمش را محمد جواد گذاشتند.
چند روزی بود که از ماموریت پیرانشهر آمده بود و با اینکه در مرخصی بود و جزء گروه اول اعزامی برای رفتن به سوریه نبود، اما با علاقه و سماجت زیاد اسمشان را جزو گروه اول اعزامی قرار داد، تا زودتر به سوریه بروند.
چند هفته قبل از رفتن به سوریه یک روز با خوشحالی به خانه آمد و گفت: خانم خبر خوش دارم، حدس بزن چی شده؟ گفتم: اسممان در قرعه کشی تعاونی که داشتیم افتاده؟ گفت نه مهمتره؛ گفتم: میخواهی ماشین بخری؟ گفت: نه بابا؛ پاسپورتم آمده. و با ذوق و شوق زیاد، بسته را باز کرد و پاسپورت را آورد بیرون. پاسپورت را چند روزی روی اوپن آشپزخانه گذاشته بود و میگفت: اینجا جلوی چشمات باشه تا دلت محکم شود که باید بروم.
شب قبل از رفتن شروع کردن به وصیت کردن، که خمس مالم داده شده، اگر نبودم بچهها را خوب تربیت میکنی تا ان شاءالله باید سرباز امام زمان (عج) شوند. و اگر تا حالا در حقم کوتاهی کردند من ببخشمش. از گوشه چشمهایم بی اختیار اشک جاری شد.
فرزندان شهید : محمد رسول و محمد جواد
وقتی اشکهایم را دید گفت:حاضرم هر چی که در این دنیا دارم به شما بدهم، حتی ثواب جهادم مال تو باشد. فقط دوست دارم با رضایت کامل من را بفرستی که بروم. و بعد از دلایل رفتنش گفت: که پیامبر فرموده هر کسی صدای مسلمانی را بشنود که کمک میخواهد و کمکش نکند مسلمان نیست و اینکه اکثر کسانی که مظلومانه در سوریه کشته میشوند شیعه هستند و از جنایتهایی که داعش در سوریه انجام میداد برایم گفتند. و گفت اگر داعش دستش به حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) برسد مطمئن باش که به آنها جسارت میکنند. و وظیفه خودش می دانست که نگذارد این اتفاق بیفتد. میگفت: اگر خدایی نکرده این اتفاق بیفتد فردای قیامت پیش حضرت زهرا (س) جوابی نداریم که بدهیم. اگر یکی بگوید شوهر من نرود و یکی دیگر بگوید فرزند من نرود پس چه کسی باید دفاع بکند. امام زمان (عج) سرباز میخواهد و سرباز واقعی آقا در سختیها مشخص میشود. و من گفتم: من کارهای نیستم که بخواهم به شما اجازه بدهم یا ندهم. من راضیم، ان شاءالله که خدا از ما راضی باشد.
آخرین دیدار:
مثل همیشه که به ماموریت میرفت، این بار هم چند باری از زیر قرآن رد شد و اولین بار و آخرین باری شد که به ماموریت میرفت و با هم از خانه خارج شدیم و من و محمد رسول وسط راه از تاکسی پیاده شدیم، تا برویم خانه پدرم و چشمانی که با دلهره تاکسی را تا از تیررس نگاهم خارج شود، تعقیب میکرد و انگار دلم را با خودش میبرد و بغضی که در گلو نشست.
آخرین صحبت تلفنی مان شب قبل از شهادت بود که این اواخر هر وقت زنگ میزد، آخر صحبتهایمان میگفت: خانم! محکم و قوی هستی؟ و من هم که نمیخواستم با حرفهایم خللی در اراده محکمش در جهاد ایجاد بکنم می گفتم: آره عزیزم، مطمئن باش.
آدمها بدترین خبری که هر کسی ممکنه بشنود، خبر از دست دادن عزیزی هست که همه چیز آدم است، انگار دنیا روی سرم خراب شد و از آن زمان، بی ارزش بودن این دنیا را با تمام وجودم درک کردم.
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه (۲۳)
- بانک فیلم (۱۱۳)
- بانک صوت (۵۳)
- بانک تصویر (۱۰۹)
- بخش خبری مهدیه آمل (۷۷۱)
- شهدای مهدیه آمل (۲۵)
- سبک زندگی مهدویت (۷)
- بخش مقالات مهدویت (۲)
- حجاب (۱۰)
- حدیث و قرآن (۱۳)
- مناسبتهای مذهبی (۲۰۰)
- رحلت رسول اکرم(ص) (۱)
- شهادت حضرت زهرا(س) (۳۱)
- شهادت امام حسن مجتبی(ع) (۳)
- شهادت امام حسین(ع) (۹۱)
- شهادت امام سجاد(ع) (۲)
- شهادت امام باقر(ع) (۳)
- شهادت امام صادق(ع) (۵)
- شهادت امام کاظم(ع) (۳)
- شهادت امام رضا(ع) (۱)
- شهادت امام هادی(ع) (۳)
- شهادت امام حسن عسکری(ع) (۳)
- امام زمان عج (۳)
- میلاد پیامبر(ص) (۴)
- میلادامام صادق(ع) (۲)
- حضرت معصومه(س) (۴)
- میلادحضرت زهرا(س) (۱۲)
- میلادامام باقر(ع) (۲)
- میلادامام جواد(ع) (۵)
- میلاد امام علی(ع) (۲)
- حضرت زینب(س) (۱)
- میلاد امام زمان (عج) (۱۷)
- میلاد امام حسین(ع) (۲)
- میلاد حضرت ابوالفضل(ع) (۲)
- میلاد امام سجاد(ع) (۴)
- میلادامام رضا(ع) (۳)
- مناسبتهای ملی (۱)
- احکام (۷)
- رهبری انقلاب (۳۴۷)
- خط حزب الله (۴۹)
- اطلاعنگاشت (۱۴)
- سخن نگاشت (۱۵)
- مراسمات (۵۰)
- دیدار با خانواده شهدا (۱۲)
- دیدارها (۱۱)
- امام خمینی(ره) (۱۷)
- نرم افزارهای مذهبی (۵)
- موبایل (۱)
- زندگی به سبک شهدا (۵۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت(ع) (۱۰۷)
- نماز (۱۱)
- ویزه نامه مذهبی (۲۴)
- شهادت اهل بیت(ع) (۹)
- میلاد اهل بیت(ع) (۸)
- میلاد امام زمان (عج) (۷)
- اعیادشعبانیه (۶)
- ماه مبارک رمضان (۲۳)
- ماه محرم (۸۸)
- مقالات (۱۵)
- ویژه نامه شب های محرم (۱۰)
- علما (۱۰)
- یاران عاشورایی (۱۳)
- درس هایی عاشورایی (۹)
- سخن نگاشت (۱)
- بانک مداحی (۳۷)
- حاج محمودکریمی (۱۳)
- محرم 1400 (۱۰)
- حاج محمدرضاطاهری (۲)
- نوای دیجیتال (۱۲)
- حاج عبدالرضا هلالی (۱)
- حاج سیدمجیدبنی فاطمه (۲)
- محمدحسین پویانفر (۶)
- حاج مهدی رسولی (۲)
- حاج محمودکریمی (۱۳)
- فاطمیه(س) (۳۹)
- استودیویی (۱)
- شرح آیات قرآن درخطبه فدکیه (۶)
- زندگی به سبک یاس نبوی (۳)
- حکایت خوبان (۱۰)
- مدافعان حرم (۱۷)
- نمآهنگ (۴۶)
- جنگ ودفاع مقدس (۲۶)
- شهدا (۵۹)
- کلیپ های مذهبی (۳۰)
- کلیپ های عاشورایی (۱۰)
- کلیپ های فاطمی (۱)
- میلاداهل بیت(ع) (۱)
- شهدایی (۵)
- شهادت اهل بیت ع (۱)
- بخش کودک و نوجوان (۷)
- هیئت انصارالمهدی(عج) مهدیه آمل (۲۹)
- روابط عمومی مهدیه آمل (۲۰)
- بانک رسانه مهدیه آمل (۱۸)
- سبک زندگی حضرت زهرا(س) (۲۸)
- واحدخواهران مهدیه آمل (۱۴)
- عیدقربان (۲)
- عیدغدیرخم (۱۶)
- خیمه فاطمی (۲۳)
- مسابقات فرهنگی (۷)
- حسینیه مجازی مهدیه شهرستان آمل (۷۴)
- گروه جهادی مهدیه آمل (۲)
- حاج قاسم سلیمانی (۲۷)
- زندگی به سبک علمای اخلاق (۱۳)
- آیت الله یزدان پناه نیاکی (۱۴)
- کتاب اسرار نماز (۳)
- تفسیر المیزان (۱)
- عرفان در وادی عمل (۱)
- حکمت اشراق (۱)
- حکمت متعالیه (۱)
- نهایه الحکمه (۱)
- روش شناسی حکمت صدرایی (۱)
- علم النفس صدرایی (۱)
- منازل السائرین (۱)
- اشارات و تنبیهات (۱)
- سبک زندگی اسلامی (۲۵)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۶)
- علمای دین (۹)
- اربعین حسینی (۱۲)
- زندگی به سبک غربی (۱)
- تهاجم فرهنگی (۱)
- جهادتبیین (۲)
- مراسمات مهدیه شهرستان آمل (۱۰)
- دعا وادعیه (۲)
کلمات کلیدی
يادداشت سردبير
-
مراسم جشن اهداء جوایز مسابقه نشر حدیث مهدویت/مهدیه شهرستان آمل
پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲مراسم جشن اهداء جوایز مسابقه نشر حدیث مهدویت/مهدیه شهرستان آمل
مراسم جشن اهداء جوایز مسابقه نشر حدیث مهدویت (من خادمیار کوچک امام زمانم)
مهدیه شهرستان آمل که با مشارکت 150 دانش آموز و بازدید بیش از 54 هزار نفر
در کانال دختران انقلاب مهدیه شهرستان آمل در شهرستانهای آمل،بابل،محمودآباد در روز چهارشنبه مورخ 1402/2/27 در سالن اجتماعات اداره تبلیغات اسلامی آمل با تلاوت قرآن و سخنرانی مدیرعامل مهدیه شهرستان آمل آقای حاج قاسم بناگر و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا حسینی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی آمل و مسئول تشکلهای دینی اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران و دیگر مدیران مهدیه شهرستان آمل و دانش آموزان آینده ساز برتر مسابقه نشر حدیث مهدویت و خانواده های محترم برگزار گردید.
آخرين مطالب
-
حسینیه مجازی مهدیه شهرستان آمل
شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه
سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ -
امام خامنهای: صهیونیستها از طوفان الاقصی نجات پیدا نمیکنند
دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ -
امام خامنه ای: شمااکنون درطرف درست تاریخ ایستادهایدوبخشی ازجبهه مقاومت راتشکیل دادهاید
پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ -
-
رئیس جمهور و همراهانش به شهادت رسیدند
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
منطق قرآنی برائت به دنیای اسلام منتقل شود/ حوادث غزه شاخصی ماندگار برای تاریخ است
دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
امام خامنهای دردیدارجمعی ازمعلمان:جوانان بایدمنطق شعارمرگ برآمریکا ومرگ بر رژیم صهیونیستی رابدانند
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
معرفی کتاب «مسئله حجاب» کتابی که همچنان زنده است...
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
اطلاعنگاشت | کتاب جذاب و تمدنساز
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
محبوب ترين ها
-
۵۵۸ -
۴۸۳ -
۵۷۵ -
۴۳۱ -
۴۸۶ -
۴۲۸ -
۴۰۳ -
۴۱۷ -
۴۲۱ -
۳۸۹
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
سبک زندگی پیامبر(ص)
-
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 10 (+پوستر)
يكشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 9 (+پوستر)
شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 8 (+پوستر)
سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 7 (+پوستر)
دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 6 (+پوستر)
يكشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 5 (+پوستر)
پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 4 (+پوستر)
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 3 (+پوستر)
يكشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 2 (+پوستر)
شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 1 (+پوستر)
شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱
سبک زندگی فاطمی(س)
-
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری11
دوشنبه ۵ دی ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری10
شنبه ۳ دی ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری9
جمعه ۲ دی ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری8
شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری7
چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری6
دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری5
شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری4
پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری3
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری2
يكشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری1
يكشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱