مهدیه آمل

مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بانک رسانه مهدیه آمل

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

حسینیه

معرفی کتاب مهدوی

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

پيوندها

شهدای شاخص

سایت علما و مراجع

گالری تصاویر

۸۱۳ مطلب توسط «مهدیه آمل» ثبت شده است

۰

خط حزب‌الله ۳۴۸ | پیروزی به نام خدا

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب خط حزب الله

خط حزب‌الله ۳۴۸ | پیروزی به نام خدا

خط حزب‌الله ۳۴۸ | پیروزی به نام خدا

شماره‌ی سیصد و چهل و هشتم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «پیروزی به نام خدا» منتشر شد.

* خط حزب‌الله در گزارش این هفته خود، به این سوال پاسخ داده است که چگونه با اتکاء به سنت‌های الهی می‌توان پیشرفت کرد و بر توطئه‌های  دشمنان غلبه کرد؟

* یادداشت هفته این شماره خط حزب‌الله به مناسبت بیست و یکم تیرماه، روز عفاف و حجاب با عنوان «حجاب؛آرمان شهیدان» مروری بر  آثار حجاب بانوان و توصیه های رهبر انقلاب برای حفظ و ترویج‌ حجاب اسلامی، داشته است.

* شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید محمد بابائی، فرزند تنها مادر شهید ژاپنی دوران دفاع مقدس، خانم سبا بابائی (کونیکو یامامورا) -که در هفته اخیر به فرزند شهیدش پیوست- تقدیم می‌شود.
۰

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی شهادت امام باقر(ع) رهبری انقلاب زندگی درمکتب اهل بیت(ع) سخن نگاشت

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت امام باقر (علیه‌السّلام)  شرح حدیثی از این امام همام در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۹۷/۰۲/۰۲ را مرور میکند.

۰

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب زندگی به سبک شهدا

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان دیدار با خانواده شهید محمد بابایی در تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲۷: من همیشه به پدرها و مادرهای شهدا میگویم این پیشرفتهای ما، پیروزی‌های ما در جبهه‌ی سیاسی، در سطح بین‌المللی، در جبهه‌های نظامی، این آبروی جمهوری اسلامی معلول شهامت و فداکاری همین جوانهای شماهاست.

خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) تنها «مادر شهید» ژاپنی دفاع مقدس در هفته اخیر به فرزند شهیدش پیوست. رهبر انقلاب اسلامی اخیراً کتاب زندگی‌نامه‌ی این مادرشهید ژاپنی با عنوان «مهاجر سرزمین آفتاب» را مطالعه و آن را تحسین کرده بودند.

رهبر انقلاب همچنین سال گذشته در جریان دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک توکیو (١۴٠٠/۶/٢٧)، ضمن تحسین ادای احترام قهرمانان کشورمان به این مادر شهید به عنوان سرپرست معنوی کاروان ایران فرمودند: من سالها پیش  به منزل خانواده شهید بابایی رفتم و به این خانواده‌ی محترم ابراز احترام و ارادت کردم؛ مرحوم بابایی و این خانم [مادرشان] را می‌شناسم.

۰

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

 بانک فیلم بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی شهادت امام باقر(ع) رهبری انقلاب زندگی درمکتب اهل بیت(ع) بانک رسانه مهدیه آمل

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به مناسبت وفات امام بزرگوار حضرت ابی‌جعفر محمّدبن‌علیٍّ الباقر (صلوات الله و سلامه علیه)، دوستان گفتند که یک شرح کوتاهی به قدر گنجایش وقت راجع به این بزرگوار عرض کنیم.

امام باقر از سال ۹۴ یا ۹۵ [امامتشان را] شروع کردند، تا سال ۱۱۴ که سال شهادت ایشان است؛ یعنی نوزده یا بیست سال. در دوران این بیست سال، مبارزه‌ی فکری و عقیدتی را، که شامل بیان قرآن و بیان حدیث و بیان احکام و بیان معارف و بیان تکالیف شرعی و اخلاقیّات و مانند اینها است، و خطّ سیاسی را که مبارزه‌ی با دستگاه خلافت و جمع کردن مردم و سرجمع کردن شیعیان و شیعه کردن [مردم است] -یعنی وابسته به دستگاه امامت کردنِ هر چه ممکنِ بقیّه‌ی مسلمانها- ادامه دادند؛ امام باقر این دو خط را، این دو محور اساسی را، ادامه دادند.

هشام‌بن‌عبدالملک که خلیفه‌ای است که عمده‌ی دوران زندگی این بزرگوار در زمان هشام گذشته، ناگهان احساس کرد که امام باقر برایش یک خطری است. ظاهراً در مسجدالحرام یا یکی از گذرگاه‌های مکّه و مدینه بود که هشام داشت میرفت، و سالم غلام مخصوصش هم همراهش بود، دید یک شخصیّت عظیمی دارد حرکت میکند؛ پرسید این کیست، سالم گفت: هذا محمّد بن علیّ بن الحسین؛ معرّفی کرد حضرت را، تا شناخت حضرت را گفت عجب! المفتون به اهل العراق؟(۱) این همان کسی است که اهل عراق مفتونش هستند، فریفته‌اش هستند؟ احساس میکرد که وجود این بزرگوار یک خطری است و [لذا] تصمیم گرفت بر ایذاء و آزار حضرت.

قدر مسلّم، او، امام باقر را یک بار از مدینه به شام جلب کرده؛ من احتمال میدهم بیش از یک بار اتّفاق افتاده باشد. روایاتی که در باب احضار امام باقر هست، روایاتی است که وقایع و حوادثی را نقل میکند که با هم خیلی فاصله دارند؛ به این روایات کاملاً می‌آید که هشام امام باقر را دو بار یا حتّی سه بار از مدینه به شام جلب کرده و برده باشد؛ امّا حالا در یکی از دفعات که امام را جلب کرده، نحوه‌ی جلب کردن امام به شام چیزی است که اگر نقل کنم، علاقه و ارادت ما به امام باقر بیشتر میشود و علاوه‌ی بر این، جهت‌گیری‌های سیاسی امام هم مشخّص میشود. دستور داد به حاکم مدینه که محمّدبن‌علی و پسرش جعفربن‌محمّد را بگیر و بفرست؛ معلوم میشود که امام صادق (علیه السّلام) هم که جوانی بودند در آن وقت -در زمان پدرشان- از نظر دستگاه خلافت مورد بیم و هراس بوده‌اند؛ یعنی به خود امام باقر اکتفا نمیکند، میگوید هر دو را بفرست. امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) را سوار میکنند، با مأمور میفرستند به شام.

ضمناً هشام‌بن‌عبدالملک در مواجهه‌ی با اینها دلش آرام هم نیست، چون با آدمهای عادّی نمیخواهد روبه‌رو بشود، اینها انسانهایی هستند برجسته و فوق‌العاده؛ اوّلاً فرزندان پیغمبرند، که خود این [واقعیّت] را خلفای بنی‌امیّه خیلی بزرگ میشمردند؛ ثانیاً زبان‌آور و سخنور و حاضرجواب هستند که افرادی از قبیل هشام را در مقابل اطرافیان، بور میکنند،(۲) سبک میکنند؛ ثالثاً شخصیّت علمی‌اند و با یک شخصیّت علمی و انسانِ بزرگِ صاحب‌معرفتِ فقیهِ آن جوری، خیلی آسان نمیشود برخورد کرد. خلاصه، هشام در دل واهمه داشت و میترسید که چگونه با اینها روبه‌رو بشود؛ برای اینکه نبادا اینها وقتی که وارد کاخ و دربار شدند مثلاً جرئت کنند حرفهایی بزنند که او و اطرافیانش خفیف بشوند و دربمانند در جواب، و او را به یک عکس‌العمل تند وادار کنند -که البتّه نمیخواست این کار هم انجام بگیرد- [لذا] یک توطئه‌ای چید به این صورت: عدّه‌ای را آورد از این درباری‌ها و دُوروبَری‌ها، اینها را نشاند دُور آن سالن مخصوصی که امام را وارد میکردند، خودش هم در صدر نشست و گفت وقتی که محمّدبن‌علی وارد شد، شماها اوّلاً هیچ کدام بلند نشوید برای او، جا هم به او ندهید، تا او مجبور بشود سرِ پا بماند؛ و بعد همه سکوت کنید، من شروع میکنم او را عتاب و توبیخ و بدگویی و ملامت [کردن]؛ بعد که من حرفهایم را تمام کردم شماها هم دانه‌دانه او را عتاب کنید، توبیخ کنید و خلاصه از اطراف او را محاصره کنید که دیگر حال و جان حرف زدن برای او نمانَد.

خب اگر موفّق میشد این کار را انجام بدهد، هشام واقعاً بُرد کرده بود؛ چون حضرت را نمیکشت، زندانی هم نمیکرد، امّا می‌آورد اینجا سبُک و کوچک و خفیف میکرد، بعد میفرستاد؛ بعد هم همه میفهمیدند، [زیرا] شاعر در مجلس بود، شعر میگفت. یک وقتی من گفته‌ام که شعرا آن روز مثل روزنامه‌نگارهای امروز بودند؛ فوری یک چیزی را شعر میکردند پخش میکردند که بله، تو همان کسی هستی که در مجلس هشام، خلیفه به تو این جور گفت، آن جور گفت، تو حرفی نداشتی در جواب بزنی؛ این را میگفتند و پخش میکردند، همه‌ی مردم دنیا میفهمیدند، به عراق خبر را میبردند و مقصودشان حاصل میشد.

حضرت وارد این سالن شد؛ اینها [هم] خودشان را از پیش آماده کرده‌اند. اوّلین کاری که حضرت کرد این بود که به هشام سلام نکرد. [البتّه] سلام کرد -چون سلام مستحب است- امّا نه به هشام [بلکه] به همه؛ گفت السّلام علیکم، در حالی که معمول چیست؟ خب وقتی خلیفه، آن هم خلیفه‌ی به آن گردن‌کلفتی آنجا نشسته، وارد که میشوند باید به او سلام بکنند؛ مثلاً سلامٌ علیکم یا امیرالمؤمنین -آنها خودشان را امیرالمؤمنین خطاب میکردند و نام گذاشته بودند- یا یک تعظیمی، یک احترامی؛ ابداً! حضرت وارد شد، دید جمعی نشسته‌اند، خلیفه کیست [که به او توجّه کند] -حالا نمیخواهم به آن تعبیر بدش بگویم- بقیّه هم همه مثل او هستند؛ سلام را به خلیفه نکرد، گفت السّلام علیکم. بعد هم یک جایی پیدا کردند رفتند نشستند؛ هم خود حضرت، هم امام صادق. منتظر اینکه آنها مثلاً بگویند آقا بفرمایید اینجا، یا جای بالایی یا جای پایینی بدهند نشدند. ظاهراً نزدیکهای خود هشام یک جایی باز بود و حضرت رفتند نشستند آنجا و امام صادق هم پهلوی دستشان.

هشام شروع کرد؛ بنا کرد به بدگویی کردن: شما چنین میکنید، چنان میکنید، بین مردم اختلاف ایجاد میکنید. از جمله‌ی کلماتش که یادم می‌آید، [این بود که] به حضرت عرض میکرد شما خانوادتاً همیشه شقّ عصای مسلمین میکنید و به خودتان دعوت میکنید، میخواهید خودتان خلیفه بشوید، میخواهید خودتان را در رأس قرار بدهید، نمیتوانید ما را ببینید؛ بنا کرد از این حرفها به امام باقر زدن. حرفهایش را که تمام کرد، یکی از آن طرف درآمد مثلاً گفت بله اعلیحضرت درست گفتند -امیرالمؤمنینِ آن وقت همان اعلیحضرت است؛ فرقی نمیکند- و شما این جور هستید، آن جور هستید؛ یکی این گفت، یکی آن گفت. خب وقتی که او حرفش را زد، بقیّه هم که دیگر حرف درست و حسابی ندارند، اینها هم هر کدام یک چیزی گفتند. امام با وقار و متانت تمام، بدون اینکه اندکی آثار تأثّر در چهره‌ی ایشان ظاهر بشود، همه‌ی این حرفها را گوش کردند.

حرفها که تمام شد، حضرت از جا بلند شد ایستاد -دید نشسته فایده‌ای ندارد؛ باید برای جواب اینها پا شود بِایستد و جواب اینها را خوب کف دستشان بگذارد- بنا کرد خطبه خواندن. اصلاً انگاری که مخاطب او هشام و این چهار تا آدم بی‌ارزشی که اینجا نشسته‌اند نیستند؛ گویا دارد با تاریخ حرف میزند، گویا دارد با امّت اسلامی حرف میزند، گویا دارد سندی برای آینده‌ها آنجا ثبت میکند و به جا میگذارد. و می‌بینید که این سند ثبت شده و به جا مانده و امروز به دست ما رسیده و در طول دوران تاریخ اسلام همواره این حرفها نقل شده. شروع کرد: بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ حمد و ثنای الهی را به جا آورد، با یک بیان خیلی جالبی از اینجا شروع کرد: اَیُّهَا النّاس؛ نمیگوید ای حاضران، ای برادران، ای مؤمنان؛ [میگوید] ای مردم! اصلاً خطاب گویا که به این جمع معدودی که اینجا نشسته‌اند نیست. اَینَ تَذهَبون؛ کجا میروید؟ و اَینَ یُرادُ بِکُم؛ شما را کجا میبرند؟ مقصد شما چیست، کجا است؟ اصلاً این حرکت شما به سوی کدام مقصد است؟ چه میکنید؟ سردرگمیِ اینها را مشخّص میکند؛ بی‌اختیاریِ اینها را مشخّص میکند؛ آلت فعل بودن و سردرگم بودنِ آن عدّه‌ای را که تحت تأثیر این دستگاه خلافت و خود خلیفه هستند، به رُخشان میکشد. بِنا هَدَی اللهُ اَوَّلَکُم؛ خدا به وسیله‌ی ما بود که گذشتگان شما را هدایت کرد. وَ بِنا یَختِمُ آخِرَکُم؛ مُهر خاتمه‌ی شماها را به وسیله‌ی ما خدا خواهد زد؛ یعنی بالاخره ما خواهیم ماند و شما خواهید رفت. فَاِن یَکُن لَکُم مُلکٌ مُعَجَّلٌ فَاِنَّ لَنا مُلکاً مُؤَجَّلا؛ اگر شما چهار روز یک حکومت زودگذری را غصب کردید و دارا شدید، بدانید که یک دولت دائمی و مستدامی را خدای متعال برای ما مقدّر کرده.

ببینید! این یک محکوم سیاسی است؛ یک محکوم سیاسی که در مقابل حاکم سیاسی زمان، این جور دارد با او مجادله میکند؛ میگوید که شما چهار صباح اینجا نشسته‌اید، در این مقام قدرت پادشاهی قرار گرفته‌اید، خیال میکنید که همه‌کاره‌اید؟ شما خواهید رفت؛ آن که خواهد ماند، آن که تاریخ مال او است، آینده مال او است، ما هستیم. لِاَنّا اَهلُ العاقِبَة؛ زیرا که ما صاحبان عاقبت و پایانیم. یَقولُ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۳) پایان و عاقبت و فرجام متعلّق است به مردم باتقوا؛ یعنی ما باتقوا هستیم، شماها بی‌تقوا و فاجر و بی‌دین هستید؛ بی‌دین‌ها و فاجرها نمیمانند در تاریخ، زایل میشوند، امّا باتقواها میمانند.

خب؛ حالا البتّه تفسیر این بیانات [بماند، زیرا] که بیانات مفصّلی است و من چند جمله‌‌اش را فقط اینجا یادداشت کرده‌ام. به هر حال، امام یک چنین خطابه‌ای را شروع میکند. بعد که حرفها را میزند، اینها همچنان که توقّع و انتظار هم میرفت، در مقابل این بیانات، منطق خودشان را از دست میدهند، آن جرئت و قدرت خودشان را از دست میدهند و خودشان را میبازند. هشام رو میکند به امام باقر میگوید که ای پسرعمو، ناراحت نشو، ما قصد بدی نسبت به تو نداشتیم؛ کوتاه می‌آید.

البتّه عرض کردم در باب این ملاقات چندین روایت هست که در یکی از روایاتش -حالا شاید همین روایت باشد یا یک روایت دیگر باشد- میگوید که بعد برای اینکه از طریق دیگری شاید بتواند حضرت را خفیف کند، به امام باقر میگوید شنیده‌ام تو خوب تیراندازی میکنی و دلم میخواهد یک قدری تیراندازی کنیم و ببینیم تیراندازی تو را. امام باقر میفرمایند که من پیر شده‌ام؛ تیراندازی مال دوران جوانی من است. نمیگویند من دنبال این چیزها نبوده‌ام؛ میگویند بله در دوران جوانی تیراندازی یاد گرفتم و بلدم، لکن حالا پیر شده‌ام. هشام اصرار میکند، امام میگویند بسیار خب، کمان بیاورید؛ تیر و کمان می‌آورند و آنجا در مجلس یک هدفی را مشخّص میکنند، امام باقر تیر را میگذارند به کمان، میخورد به هدف، تیر دوّم را میزنند میخورد به آن تیر اوّلی آن را میشکافد، تیر سوّم را میزنند میخورد به آن میشکافد! هفت تا تیر میزنند، هر کدام از این تیرها آن قبلیِ خودش را میشکافد و میخورد به هدف، میگوید این هم تیراندازی.

باز در یک روایت دارد که امام را در شام زندانی میکنند، در یک روایت دیگر دارد که نه، [ولی] مجبور میکنند که حضرت برگردند، بعد که حضرت به طرف مدینه برمیگردند، خباثت دیگری میکند؛ میبیند که خب اینها آمدند و [حالا] فاتحانه دارند برمیگردند، لابد سرِ هر شهری که برسند سخنرانی خواهند کرد، خواهند گفت بله، ما رفتیم هشام را مثلاً محکوم کردیم، مغلوب کردیم، برگشتیم، و این بد میشود؛ [لذا] قبلاً پیکهایی را میفرستند که در این شهرهای سرِ راه بگویند که اینها را راه ندهند و بگویند اینها یهودی‌اند: دو نفر یهودی دارند از اینجا عبور میکنند؛ مردم شهر! مواظب باشید اینها را راه ندهید. و شما ببینید این مردم بی‌عقل آن روزگار تا آن وقت تحت تأثیر چه تبلیغاتی بودند که قبول میکنند که محمّدبن‌علی و جعفربن‌محمّد یهودی هستند! از جمله میروند در شهر مَدیَن -که یکی از شهرهای بین راه بوده- و میگویند به اینها غذا ندهید. وقتی که اینها میرسند، مردم نگاه میکنند می‌بینند بله، آن دو نفر با آن مشخّصاتی که جاسوسهای خلیفه آمدند گفتند که اینها یهودی هستند، آمدند؛ فوراً دروازه‌های شهر را روی حضرت میبندند و غذا به حضرت نمیدهند. خب آن وقت هم که قهوه‌خانه و ماشین و هواپیما و مانند اینها نبود؛ چندین روز در راه بودند، غذا لازم داشتند، آذوقه لازم داشتند و غذا برایشان مهم بود؛ وقتی غذا نفروشند، آدم باید در بیابان از گرسنگی بمیرد. بالاخره حضرت هر کار میکند که اینها غذا بفروشند، میبیند نخیر، اینها هیچ چیز به خرجشان نمیرود. [لذا] امام باقر با امام صادق میروند روی یک بلندی‌ای که نزدیک شهر بوده، خطاب میکنند به اهل مَدیَن، میگویند «یا اَهلَ مَدیَن! بَقیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ بعد میگویند «اَنَا بَقیَّةُ الله».(۴) یک پیرمردی در آنجا بوده، وقتی که میبیند این وضع حضرت را، میگوید من از گذشتگانم راجع به ماجراهای شعیب چیزهایی شنیده‌ام و شنیده‌ام که شعیبِ پیغمبر روی همین کوه و همین بلندی رفت و مردم را با همین خطاب، خطاب کرد که در قرآن آمده و من این مرد را در چهره‌ی شعیب میبینم؛ بروید در را باز کنید که عذاب خدا نازل خواهد شد. مردم می‌آیند درها را باز میکنند، بعد حضرت میگوید که من پسر پیغمبر هستم، حضرت را می‌شناسند و نسبت به دستگاه خلیفه بسیار بدبین میشوند و بنا میکنند به هشام فحش دادن و سَب کردن و شاید مثلاً تظاهرات کردن علیه هشام. بعد که به هشام خبر میرسد، میگوید بروید آن پیرمرد را که موجب این همه فتنه و فساد شده از بین ببرید؛ می‌آیند این پیرمرد را میگیرند و میبرند و راوی میگوید دیگر از آن پیرمرد خبری نشد؛ سربه‌نیستش میکنند.

این زندگی سیاسی امام باقر است. به طور خلاصه، این بزرگوار در دوران بیست سال امامت پُربار خود دانشِ دین را گسترش داد، حکمت و درس قرآن و احکام را به همه جا رساند، داعیه‌ی تشیّع را که داعیه‌ی حکومت اسلامی و تشکیل ولایت علوی است به همه جا فرستاد و نفوذ داد، مردم زیادی را به خود متوجّه کرد، دشمنان خودش را سرشکسته و منکوب کرد، دوستان خودش را متشکّل کرد و سنگ بنایی در اسلام نهاد که مبنای بسیاری از کارهای بعدی و تلاشها و فعّالیّتها و خدمات عظیم و گران‌بهای بعدی بر همان سنگ زاویه قرار گرفت و زمینه را آماده کرد برای دوران امامت امام صادق (علیه السّلام). بالاخره هم هشام طاقت نیاورد و این بزرگوار را با زهر به شهادت رساند. خداوند متعال ما را از یاران و از پیروان این بزرگوار و خاندان مطهّر اهل‌بیت قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله
 
۱) الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‌۲، ص ۱۶۳»
۲) شرمنده یا ناراحت و دلخور شدن به سبب رسوایی یا برآورده نشدن خواسته‌ای
۳) کافی، ج ۱، ص ۴۷۱
۴) دلائل‌الامامة، ص ۲۴۱ (با اندکی تفاوت)
۰

«زینه کرم»در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است

 بانک فیلم بخش خبری مهدیه آمل بانک رسانه مهدیه آمل

«زینه کرم»در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است

«زینه کرم»در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است

به گزارش فضای مجازی دفاع‌پرس، فیلمی از بغض و گریه دختر مسیحی هنگام بردن نام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در پخش زنده منتشر شد.

وی گفت: با حاج قاسم سلیمانی سید شهدای مقاومت عهد می‌بندیم که قدس را آزاد کنیم!

«زینه کرم»، فعال مدنی مسیحی در لبنان: «در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است؛ من افتخار می‌کنم که پیرو عالم دینی همچون سید حسن نصرالله هستم!»

۰

مراسم دعای عرفه / مهدیه آمل

 بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی

مراسم دعای عرفه / مهدیه آمل

مراسم دعای عرفه / مهدیه آمل

مراسم دعای عرفه همراه با پذیرایی افطار
مداح : حاج کمیل حسن زاده
زمان شنبه 18 / 4 / 1401
ساعت 17 همراه با اقامه نماز جماعت مغرب وعشا
مکان آمل خیابان امام خمینی ره آفتاب 12 مسجدموسی بن جعفر


هیئت امنای مسجد موسی بن جعفرآمل

پایگاه بسیج جندالله آمل


مهدیه شهرستان آمل
www.mahdiehamol.ir

۰

فلسفه روز عرفه چیست؟

 بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی

فلسفه روز عرفه چیست؟

فلسفه روز عرفه چیست؟

شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناک‌ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را که از مردم کمک می‌نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می‌کنی در این روز و حال آن که امید می‌رود در این روز برای بچه‌های در شکم که فضل خدا شامل آن‌ها شود و سعید گردند ...

پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار کنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه که از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به کتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.

عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می‌کنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می‌آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد؛ و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است. (۱)

حضرت آدم (ع) در عرفات:

فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق (ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می‌کنی‌ای آدم؟

ـ چگونه می‌توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ‌ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه کنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند؛ و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و، چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می‌گویم سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک

جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ

کار بد کردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی

به گناه خود اعتراف می‌کنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی

تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ

آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می‌ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند؛ و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت...

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می‌فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

پیامبر اسلام (ص) در عرفات

و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع‌ترین سوره‌های قرآن است و دارای میثاق و پیمان‌های متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آن‌ها می‌باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود؛ و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

...‌ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می‌گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می‌کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان‌ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می‌کنم که به زنان نیکی کنید، زیرا آنان امانت‌های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.

۰

«روز قلم»؛ فرصتی مغتنم برای قدردانی از مترجمین دفاع مقدس

 بخش خبری مهدیه آمل

«روز قلم»؛ فرصتی مغتنم برای قدردانی از مترجمین دفاع مقدس

«روز قلم»؛ فرصتی مغتنم برای قدردانی از مترجمین دفاع مقدس

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس_ علی عبدالصمدی؛ ترجمه فن و مهارتی است که به وسیله‌ی آن مجموعه‌ای از مفاهیم و آموزه‌ها از زبان و فرهنگی به زبان و فرهنگی دیگر منتقل می‌شود.

کتاب یکی از قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین رسانه‌های موجود نزد بشری است و نتیجتا ترجمه‌ی کتب مختلف در زمینه‌های گوناگون موجب انتقال آموزه‌ها از جامعه‌ای به جامعه‌ای دیگر می‌شود.

مقاومت و دفاع از ستمدیدگان مفهومی است انسانی که در سراسر جهان بالاخص در کشور‌های اسلامی به عنوان فرهنگی والا برشمرده می‌شود.

ترجمه‌ی کتب مربوط به زندگینامه یا خاطرات مبارزین در کشور‌های اسلامی به ویژه جبهه‌ی مقاومت همواره مورد عنایت مترجمین ایرانی بوده است. ذیلا برخی از شاخص‌ترین آثار حوزه‌ی مقاومت که از زبان‌های بیگانه به خصوص از عربی به فارسی برگردانده شده اند، تقدیم می‌شود:

حزب‌الله لبنان؛ خط مشی، گذشته و آینده آن

نویسنده‌ی این کتاب نعیم قاسم است و درباره‌ی سیاست‌ها و خطوط مشی و حرکتی حزب الله لبنان به رشته‌ی تحریر درآمده است. محمدمهدی شریعتمدار این کتاب را ترجمه و در سال ۱۳۸۳ از سوی انتشارات اطلاعات در ۴۰۸ صفحه منتشر شد.

امنیت ملی اسراییل

کتابی است درباره‌ی هویت کشور تخیلی اسراییل با تحریر افراییم انبار و ترجمه‌ی حمید نیکو که از در سال ۱۳۸۹ از سوی موسسه‌ی مطالعات اندیشه سازان نور روانه‌ی بازار شده است.

لابی یهود و رئالیسم تهاجمی

این اثر مجموعه‌ای از مقالات جان جی میرشایمر درباره‌ی ماهیت و هویت بنگاه‌های یهودی است. محسن محمودی ترجمه‌ی این اثر را برعهده داشته و دانشگاه امام صادق علیه السلام آن را در سال ۱۳۹۱ منتشر کرده است.

فلسطین همیشه در اشغال: فلسطین از درون و بیرون

این اثر به قلم ساری ماکدیسی است و سپیده مهرجویا و سمیرا صادق ابدالی آن را به فارسی ترجمه کرده اند. این کتاب در سال ۱۳۹۲ از سوی انتشارات روایت فتح روانه‌ی بازار شد. لازم به ذکر است که محتوای این کتاب شامل هویت فلسطین، تاریخ مبارزات و استقلال این کشور همیشه در حال مبارزه است.

ناگفته‌های جنگ ۳۳ روزه؛ واکاوی تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان

کتابی است در باره‌ی جنگی که ۳۳ روز در لبنان به طول انجامید. این کتاب به قلم علی حسن خلیل به رشته‌ی تحریر در آمده و صفاءالدین تبرائیان آن را به فارسی برگردانده است. این اثر در سال ۱۳۹۸ از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی روانه‌ی بازار شد.

دلاوری‌های حزب‌الله لبنان و آینده جدید جهان عرب

همانگونه که از نام کتاب هویداست این اثر بیشتر بر روز حوزه‌ی مقاومت در لبنان اشاره دارد. این اثر ۷۲۶ صفحه‌ای به قلم احمد حسین شحاده است و محمدرضا میرزاجان آن را به فارسی ترجمه کره است. این کتاب در سال ۱۳۹۸ از سوی موسسه‌ی فرهنگی هنری قدر ولایت روی پیشخوان کتابخانه‌ها قرار گرفت.

منتصر؛ سیری در زندگی شهید محمدحسین جونی

کتابی است به قلم غیداء ماجد و با ترجمه‌ی یوسف سرشار که به زندگی شهید محمدحسین جونی پرداخته است. نکته‌ی جالب توجه آن که آن شهید دانشجوی مقطع دکتری در دانشگاهی انگلیسی بوده، ولی علی رغم تاهل و تعهد به دانشگاه، رسالت مقاومت در برابر ظلم و ستم را بالاتر و والاتر از هر امر دیگر می‌داند. این اثر از سوی انتشارات سوی مهر در سال ۱۳۹۸ منتشر شد.

نهضت ترجمه‌ی آثار مربوط به دفاع و مقاومت از ابتدای انقلاب اسلامی شکل گرفته و طی چهار دهه و اندی گذشته همواره مجدانه توسط اهالی قلم پیگیری شده است. چهاردهم تیر ماه، روز قلم بهترین بهانه جهت یادآوری زحمات بی دریغ مترجمین قلم به دستی است که طی سالیان متمادی بر بازتاب جان فشانی‌های سلحشوران حوزه‌ی مقاومت در کشور‌های اسلامی بالاخص سوریه، لبنان و فلسطین سعی و اهتمام ورزیده اند.

قطعا نمی‌توان به صورت کامل تمام آثار ترجمه شده در حوزه‌ی یاد شده را ذکر کرد، اما آنچه که فوقا ذکر شد، گلچینی از آثاری بود که طی دو دهه‌ی اخیر بیشترین بازخورد را بازار کتاب داخلی داشته اند و بعضا به چاپ چندم هم رسیده بودند.

۰

دانشگاه؛ مبدأ «جهاد تبیین»

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

دانشگاه؛ مبدأ «جهاد تبیین»

دانشگاه؛ مبدأ «جهاد تبیین»

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس - سید محمدجواد میرخانی؛ «دانشگاه مبدأ همه تحولات است»؛ این سخن امام خمینی (ره) در چنین روزهایی که انقلاب اسلامی ایران با عرصه جنگ شناختی دشمنان خود مواجه است و برخی از ناآگاهان داخلی نیز در این جنگ آب در آسیاب دشمن می‌ریزند، از یک جهت بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.

دشمن همان‌طور که در جنگ شناختی، اعتقادات مردم ایران، اعم از باورهای دینی و انقلابی آن‌ها را هدف گرفته و در این راستا دست به تحریف تاریخ نه‌چندان دور این سرزمین خصوصاً تطهیر چهره حکومت پهلوی، زیر سوال بردن و محکومیت نسل‌های گذشته به این‌که چرا آن‌ها انقلاب کردند و همچنین بیان شبهات و دروغ‌ها درباره دفاع مقدس، زیر سوال بردن دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران، ناکارآمد نشان دادن همه مسئولان و... زده است؛ بنابراین رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در مقابل این اقدام دشمن، اقشار مختلف جامعه را به «جهاد تبیین» فرا خواندند.

امروز دانشگاه را می‌توان مبدأ «جهاد تبیین» دانست؛ چراکه طبیعتاً نخبگان، مسئولان و مدیران کشور، از دانشگاه تربیت می‌شوند؛ بنابراین اگر در دانشگاه فرهنگ اسلامی - ایرانی ترویج یابد و حقیقت تاریخی و اعتقادی ملت برای دانشجویان به‌درستی تشریح و تبیین شود، همان‌طور که بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران فرموده‌اند: «اگر طلاب و دانشجویان اصلاح شوند، جامعه اصلاح می‌شود»، این کلام امام خمینی (ره) تحقق می‌یابد؛ یعنی هم در دانشگاه جهاد تبیین اتفاق می‌افتد و هم هرکدام از کسانی که در دانشگاه تحصیل کرده‌اند، می‌توانند خود به جهاد تبیین در جامعه بپردازند؛ بنابراین نتیجتاً جامعه در برابر جنگ شناختی دشمن ایمن خواهد شد.

اما نکته‌ای که در این میان به‌عنوان آسیب مطرح می‌شود، توجه به اصلاح ساختار علمی دانشگاه‌هاست؛ یعنی دانشگاه‌ها و مراکز علمی باید برای تربیت نخبگان، مسئولان و مدیران آینده کشور، از تفکرات و نظریات اسلامی - ایرانی بهره گیرند. این درحالی است که این‌روزها در نظریات علوم فرهنگی و انسانی، همچنان تفکرات لیبرالی اندیشمندان غربی به‌عنوان نظریات رایج علمی در دانشگاه‌ها، به دانشجویان تحمیل می‌شود و هنوز آن‌گونه که باید، نتوانسته‌ایم در این عرصه به دانشی بر اساس فرهنگ اسلامی - ایرانی خود تکیه کنیم که این عدم استقلال فرهنگی، با توجه به این‌که تفکرات لیبرالی و غربی متضاد با آموزه‌های دینی و فرهنگ اسلامی - ایرانی ما هستند، خود می‌تواند در جنگ شناختی، در جهت خواسته‌های دشمن باشد.