مهدیه آمل

مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بانک رسانه مهدیه آمل

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

حسینیه

معرفی کتاب مهدوی

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

پيوندها

شهدای شاخص

سایت علما و مراجع

گالری تصاویر

۳۴۳ مطلب با موضوع «رهبری انقلاب» ثبت شده است

۰

نگاهی به شکست توطئه‌های غرب بر ضد بیداری اسلامی غرب آسیا یکپارچه علیه استعمارگران قرن بیست‌ویک

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

نگاهی به شکست توطئه‌های غرب بر ضد بیداری اسلامی غرب آسیا یکپارچه علیه استعمارگران قرن بیست‌ویک

نگاهی به شکست توطئه‌های غرب بر ضد بیداری اسلامی غرب آسیا یکپارچه علیه استعمارگران قرن بیست‌ویک

افول جلوه‌گری تمدّن غرب و اعتراف متفکران غربی به سرگردانی معرفتی و عملی منجر به رجوع اندیشمندان و جوانان دنیای اسلام به ثروت‌های معرفتی و سیاسی خود شده است. رهبر انقلاب در پیام حج امسال نتیجه این بیداری و خودآگاهی را بروز پدیده‌ای شگرف و معجز‌آسا در قلب دنیای اسلام به نام «مقاومت» خواندند.
رسانه KHAMENEI.IR در گزارش زیر به بررسی شکست طرح‌های استکباری علیه بیداری ملت‌های اسلامی و مقاومت جوانان منطقه پرداخته است.


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif "شاه، مردم ایران را به زندگی و حیات دعوت می‌کرد. خمینی اما آنها را به مرگ! درنهایت خمینی بود که بر شاه و ارتش شاه به‌عنوان ششمین ارتش قدرتمند دنیا غلبه کرد و با استقبالی میلیونی وارد ایران شد!" این‌ها سطرهایی از کتاب یک تحلیل‌گر صهیونیست است که به‌زعم خود در پی تحلیل و ریشه‌شناسی انقلابی بود که در بهمن ۵۷ در ایران رخ داد. انقلابی که با هیچ‌کدام از نظریات و تئوری‌های علوم سیاسی و اجتماعی قابل‌تحلیل نبود. واقعیت خمینی و مسیری که او دعوت به آن می‌کرد با هیچ‌کدام از مکاتب سیاسی و اجتماعی غرب قابل توضیح و تبیین نیست. همین واقعیت هم باعث شده که تحلیل‌گر سیاسی و امنیتی صهیونیست در مواجه با نهضت امام خمینی رحمةالله علیه و انقلاب اسلامی، متعجبانه چونان عباراتی بر زبان بیاورد.

دعوت امام خمینی رحمةالله علیه محدود به یک دعوت شیعی یا حتی اسلامی نبود؛ یک دعوت انسانی بود برای نفی هرگونه سلطه. یک متفکر فرانسوی که در اوج راهپیمایی‌ها و اعتراض‌های مردمی در تابستان و پاییز ۵۷ برای بررسی نزدیک‌تر وقایع به ایران آمده بود توصیف جالبی از ماجرا دارد: «درماندگی آدم‌های سیاسی قابل‌درک است. کار آنها برپا کردن راه‌حل است و این راه‌حل‌ها سهل‌الوصول‌تر از آنند که می‌گویند. چاره‌اندیشی‌هایی که از طریق رژیم نظامی محض به تغییری در قانون اساسی می‌رسند و راه برای نظام جمهوری می‌گشایند. پس مردم دیگر چه می‌خواهند. آیا چیزی بیش از این می‌خواهند؟ به همین دلیل است که همه در بن‌بست هستند. در حساب سیاست چنین جنبشی را باید کجا نشاند؟! جنبشی که در آن نفس مذهبی دمیده شده است و بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می‌اندیشد!» او با همه نگرش و جهان‌بینی متأثر از جهان‌بینی غرب شامه خوبی داشت و تا حدی توانسته بود تمایز واقعیت جدید در این‌سوی دنیا را حس کند. انقلاب ۵۷ جریانی بود که رفتن زیر سایه آمریکا و انگلیس و غرب و سیاهی لشکر بودن آنها را قبول نداشت. در این مسیر حتی ابایی هم نداشت که در دفاع از آرمان خود بجنگد و کشته شود.
 
* نقطه مقاومت حالا یک جبهه شده است
ایران مهد نهضت امام خمینی رحمةالله علیه بود. همین هم باعث شد که نقطه شروع دشمنی استعمار و استکبار و نوک تیز دشمنی و شیطنت غرب هم ایران باشد؛ از اجیر کردن مخالفان داخلی و منافقان گرفته تا ترور مسئولان انقلاب و ترور خیابانی مردم عادی و انفجار و کودتا و جاسوسی و درنهایت هم تحریک مجنونی به نام صدام برای تجاوز به خاک ایران و همراهی شرق و غرب.

نهضت و قیام و بیداری اسلامیِ خمینی رحمةالله علیه در عین همه درگیری‌ها اما به‌مانند آب روانی که از آسمان حقیقت باریده، در تمام این سال‌ها راه خود را پیدا و عطش استقلال و مقاومت مردم را سیراب می‌کرد. انقلاب اسلامی حالا از پس توفان‌های تجزیه و جنگ و فتنه‌های مختلف سیاسیِ براندازانه و تحریم و فشار حداکثری و حتی دزدی‌های دریایی بزدلانه و توقیف نفت‌کش‌ها سربلند بیرون و جبهه خود را گسترش داده است.

چهار دهه قبل اگر ایران تنها نقطه و محل منازعه غرب با بیداری اسلامی بود، امروز اما جبهه بسیار گسترده‌تر شده است؛ شرق تا غرب جهان اسلام زنجیره‌های متعدد یک محور شده‌اند که سه دهه بعد از ارتحال خمینی کبیر رحمةالله علیه روزبه‌روز قدرتمندتر از دیروز قد کشیده‌اند. مسئله فلسطین بعد از ۷ دهه نه‌فقط مسئله اول جهان اسلام که به مسئله اول هر فرد و گروه و جامعه‌ای تبدیل شده که نمی‌خواهد تن به سلطه استعمار بدهد. بی‌جهت نیست که عالی‌ترین مسئول سیاسی یک کشور در آمریکای جنوبی، فلسطین را مقدس‌ترین مسئله بشریت توصیف می‌کند و زن جوان مسیحی در این‌سوی کره زمین با بغض، خود را مفتخر به سربازی جبهه مقاومت و سید حسن نصرالله و قاسم سلیمانی می‌داند.
 
* عقب‌نشینیِ قدم‌به‌قدم صهیونیست‌ها
نسل جدید فلسطینی‌های کرانه باختری و حتی فلسطینی‌هایی که در سرزمین‌های اشغالی به دنیا آمده و موضوع غصب فلسطین برای آن‌ها صرفاً بخشی از تاریخ است، در یک دهه اخیر، راهکار مسئله فلسطین را نه‌تنها سازش با دشمن صهیونیستی نمی‌دانند بلکه با حمایت از گروه‌های مقاومتی که مسیر برخورد نظامی و مسلحانه را با دشمن در پیش‌گرفته‌اند معتقدند تنها راه‌حل مسئله فلسطین مقاومت است. آن سوی دیگر نسل مقاومت فلسطین در نوار غزه است که با حمایت جمهوری اسلامی ایران، مرز درگیری با رژیم صهیونیستی را به پشت دیوارهایی رسانده‌اند که قرار بوده مایه حفاظت این رژیم را فراهم آوردند.

رژیمی که در دهه ۴۰ شمسی نسخه ارتش‌های چند کشور عربی را ۶ روزه در هم پیچیده بود در سال ۱۳۷۸ شمسی به در مقابل مقاومت لبنان تاب نمی‌آورد و از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقب‌نشینی می‌کند، تصمیمش برای تهاجم و اشغال مجدد جنوب این کشور در جنگ ۳۳ روزه شکست می‌خورد و در نبردهای ۲۲ روزه و ۱۲ روزه و شمشیر قدس مجبور است در آسمان خود با موشک‌های مقاومت مبارزه کند و به درون دیوارهایی بخزد که با دست خودش دورش کشیده است. این را می‌توان از نامی که برای عملیات نظامی خود در برابر مقاومت فلسطین انتخاب کرده هم فهمید: «پاسبان دیوارها!»

کارویژه رژیمی که روزگاری در نیم روز کل توان هوایی مصر را منهدم و خاک شبه‌جزیره سینا در مصر و جولان در سوریه و کرانه باختری را باقدرت به اراضی اشغالی ضمیمه می‌کرد امروز به «پاسبانی از دیوارها» تقلیل پیداکرده است.
 
* مقاومت اجازه تغییر در منطقه را نمی‌دهد
بحران تروریسم در غرب آسیا و در کشورهای سوریه و عراق، گواه روشن دیگری از شکست توطئه‌های نظامی و سیاسی و رسانه‌ای غرب علیه استقلال‌طلبانِ مسلمان منطقه است. منطقه‌ای که جغرافیای سیاسی آن تاکنون چهار مرتبه مورد طمع استعمارگران قرارگرفته است. دو مرتبه آن در سال‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۴۸ به پیروزی استعمارگران انجامید و به ترتیب موجبات فروپاشی یک امپراتوری مسلمان در منطقه و روی کار آمدن رژیم‌های مرتجع و سپس رژیم صهیونیستی را در منطقه فراهم آورد. دو مرتبه دیگر هم یک بار در جنگ ۳۳ روزه و دیگر بار در بحران شام که قرار بود نقشه منطقه به سود منافع غرب تغییر کند. مرتبه اول به یُمن مقاومت سرافراز لبنان این نقشه به بایگانی تاریخ پیوست و در مرتبه دوم هم به برکت متشکل شدن مردم مسلمان منطقه و با فرماندهی میدانی جمهوری اسلامی موجبات شکست نقشه تجزیه منطقه فراهم آمد.

هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در ابتدای دهه ۹۰ شمسی و زمانی که هنوز بحران تروریسم در سوریه به این حد نرسیده بود بهترین راه برای کمک به اسرائیل در مقابل ایران را ساقط شدن رژیم بشار اسد اعلام کرده بود. او در ادامه به‌وضوح خاطرنشان کرده بود که باید با همکاری با متحدان منطقه‌ای مانند ترکیه، عربستان و قطر، شورشیان سوریه سازمان بدهیم و آنها را مسلح کنیم. هدف واضح بود: پایان دادن به عقبه راهبردی مقاومت به رهبری ایران در منطقه!

آن‌ها در قالب چنین سناریویی حتی ابایی از این هم نداشتند که ضمن به هم ریختن نقشه منطقه، در شمال غرب عراق و شرق سوریه دولت مجعولی از تکفیری‌ها را تشکیل دهند. مهم آن است که جلوی بیداری و آگاهی مردم منطقه گرفته شود. آژانس امنیت دفاعی ارتش آمریکا یک سال قبل از وزیر خارجه وقت‌شان، خود در سندی در همان زمان درباره آینده درگیری‌های این منطقه در قالب گزارشی محرمانه که بعدها عمومی شد چنین می‌نویسد: «حوادث فعلی در سوریه و عراق به جنگی نیابتی تبدیل می‌شود. نیروهای مخالف می‌کوشند بخش‌های شرقی سوریه را به کنترل خود درآورند که با مناطق غربی عراق هم‌مرزند. کشورهای غربی، دولت‌های حوزه خلیج فارس و ترکیه از این تقسیم‌بندی حمایت می‌کنند... اگر اوضاع همین‌طور پیش رود ممکن است سلفیست‌ها به شرق سوریه تسلط یابند. این دقیقاً همان چیزی است که قدرت‌های خارجی خواستار آن هستند تا مخالفان را حمایت کنند.» هرچند چهار سال بعدازاین گزارش، داعش با حمایت آمریکا و متحدانش، بخش‌های مهمی از خاک این مناطق را تحت حاکمیت خود درآورده و حاکمیت جدیدی در منطقه همراستان با انگیزه‌های استعماری غرب و آمریکا تشکیل داده بود.

ارسال سنگین سلاح به منطقه و تبدیل کردن غرب آسیا به انبار باروت، حمایت سنگین مالی و اقتصادی از تروریست‌ها از سوی غرب و حامیان مرتجع آنها در منطقه، همکاری و همراهی با تروریست‌ها در قالب‌های مختلف از خرید نفت قاچاق و دزدی مردم سوریه و عراق از آنها تا درمان‌شان در بیمارستان‌های صهیونیست‌ها، ورود مستقیم نظامی علیه دولت قانونی سوریه و بسیج مردمی عراق، حمایت سنگین رسانه‌ای در تریبون‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای از رسانه‌های اصلی انگلیسی‌زبان بین‌المللی گرفته تا رسانه‌های منطقه‌ای وابسته به جریان‌های مرتجع عرب منطقه هرکدام سرفصل کتابی قطور از خواب سنگینی است که استعمارگران قرن بیست‌ویک برای غرب آسیا دیده بودند.
 
* همراه با مقاومت از اخراج آمریکا تا محو اسرائیل
وقایع بعدی اما آن طوری پیش نرفت که هیلاری کلینتون و آژانس امنیت دفاعی ارتش آمریکا و تحلیلگران بین‌المللی پیش‌بینی کرده بودند. یک نفر جلوی اجرای نقشه‌های آنها را در آمریکا گرفته بود. چه زمانی که غرب، فتیله شعله بحران در شام را بالا برد و چه زمانی که تروریست‌های تحت حمایت آمریکا و غرب به دروازه‌های بغداد و نزدیکی مرزهای ایران رسیدند یک نفر مأمور مقابله با آنها شده بود. هرچند هدف اصلی شهید قاسم سلیمانی مبارزه با شیطان بزرگ (آمریکا) و اخراج او از منطقه و نابودی همدست جنایتکارش (رژیم صهیونیستی) بود اما مقدمه نابودی و انهدام آنها، منهدم کردن گروه‌های ریزودرشت تروریستی بود که به جان مردم منطقه افتاده بودند.

با فرماندهی شهید سلیمانی بود که اقشار متعددی از اهل سنت و شیعه منطقه از ایران، عراق، پاکستان، افغانستان، سوریه، یمن و لبنان دورهم جمع شدند تا علیه خواسته استعمارگران بایستند. جبهه تکفیری و سلفی منطقه که در جهت منافع استعمار، کشوری جدا در منطقه و میان عراق و سوریه تشکیل داده بود درنهایت با موج مقاومت روبرو شد. مجاهدانی از ایران، فلسطین، لبنان، عراق و یمن اجازه تغییر مرزهای منطقه را ندادند. بیخود نیست که دشمن صهیونیستی حالا همان‌قدر که از مقاومت لبنان و فلسطین احساس خطر می‌کرد از مقاومت در عراق و یمن هم احساس خطر می‌کند و بعضاً تقابل مستقیم نظامی با این جریان‌ها دارد.

از دو دهه قبل ارتش تروریستی آمریکا و متحدان غربی‌اش که روزگاری با لشکرکشی به عراق و افغانستان در شرق و غرب ایران اردو زده و در کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس هم صاحب پایگاه‌های متعدد نظامی و اطلاعاتی بودند به خیال خود ایران را به محاصره درآورده‌اند. امروز هرچند حاج قاسم سلیمانی -سیدالشهدای جبهه مقاومت- علی‌الظاهر حضور ندارد اما به برکت جریان مقاومت، فرایند اخراج آمریکا از منطقه کلید خورده و دیگر در شرق و غرب ایران خبری از نظامیان اشغالگر نیست. در آن‌سو قلب تپنده مقاومت در تهران در قالب یک محور تا پشت مرزهای صهیونیست‌ها کشیده شده است.

مرور بعضی فرازهای پیام رهبر معظم انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام در چنین بستری معنادارتر می‌شود: «پریشانی و ناکامی آمریکا و همدست جنایتکار او یعنی رژیم غاصب در منطقه را میتوان در صحنه‌ی حوادث فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن و افغانستان بوضوح تماشا کرد. در نقطه‌ی مقابل، جهان اسلام مملوّ از جوانان پُرانگیزه و بانشاط است. بزرگترین سرمایه برای ساختن آینده، امید و اعتماد به نفْس است که امروز در جهان اسلام بویژه در کشورهای این منطقه موج میزند .. همه وظیفه داریم این سرمایه را حفظ کنیم و افزایش دهیم.» ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
 
* بیداری در فکر و آگاهی و تحلیل
این بیداری و خودآگاهی محدود به ساحت نظامی و سیاسی نمانده است. افکار عمومی جهان اسلام به‌طور عام و مردم منطقه به صورت خاص حالا همان شعاری را می‌دهند که چهار دهه قبل صرفاً از مردم ایران شنیده می‌شد. راه‌اندازی رسانه‌های محلی و منطقه‌ای توسط مردم برای انعکاس صدای جدید در ساختار رسانه‌ای و تبلیغاتی، به حاشیه رانده شدن گروه‌های غرب‌گرا در جوامعی مانند افغانستان و قطع امید عقبه اجتماعی آنها از غرب و آمریکا، ناکارآمدی طرح‌های سازش با صهیونیست‌ها و نفی و طرد عادی‌سازی روابط چند کشور مرتجع منطقه با رژیم صهیونیستی و محکومیت آنها از سوی جریان‌های مردمی و ملت‌های مسلمان و آزاده و انعکاس ندای استقلال‌خواهی محور مقاومت در دیگر نقاط دنیا مانند آمریکای لاتین همگی نوید یک آینده روشنِ نزدیک را برای اردوگاه مقاومت می‌دهند.

حفظ انگیزه و امید و نظر به راهی که تاکنون طی شده در چنین شرایطی ضروری است: «اینها زمینه‌‌ها و عواملی است که اوضاع مساعد کنونی دنیای اسلام را برای حرکت یکپارچه و متّحد فراهم آورده است. دولتهای مسلمان، و نخبگان دینی و علمی، و روشنفکران مستقل، و جوانان حقیقت‌جو بیش از همه باید به بهره‌گیری از این زمینه‌های مساعد بیندیشند.» ۱۴۰۱/۰۴/۱۴

در چنین فضایی است که غرب و ایادی رسانه‌ای و منطقه‌ای آن با مشاهده ملت‌های مسلمان منطقه از یک سرود که با مضمون عرض ارادت به آستان حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ساخته شده است هم احساس خطر می‌کند و با بغض و کینه درباره آن سخن می‌گویند.

شاید اگر عمر آن متفکر فرانسوی به سر نرسیده و الان در قید حیات بود، چنین سطوری بر صفحه جاری می‌کرد: "حوادث غرب آسیا قیام انسان‌هایی با دست خالی است که می‌خواهند باری را که بر پشت ایشان سنگینی می‌کند از میان بردارند: بار نظم جهانی را! درماندگی آدم‌های سیاسی قابل درک است... در حساب سیاست چنین جنبشی را باید کجا نشاند؟! جنبشی که در آن نفس مذهبی دمیده شده است و بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می‌اندیشد!"

۰

اطلاع‌نگاشت | تقویت وحدت و معنویت اسلامی، راه عزت

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب اطلاع‌نگاشت

اطلاع‌نگاشت | تقویت وحدت و معنویت اسلامی، راه عزت

اطلاع‌نگاشت | تقویت وحدت و معنویت اسلامی، راه عزت

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام به حجّاج بیت‌‌الله‌‌الحرام (۱۴۰۱/۰۴/۱۴) وحدت و معنویت را دو پایه اساسی حج و عامل عزت و سعادت امت اسلامی خواندند و در ادامه نکاتی را مطرح کردند که در این اطلاع‌نگاشت مرور میشود.

۰

شکست تماشایی !

 بانک صوت بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

شکست تماشایی !

شکست تماشایی !

به فضل و اراده‌ الهی این تلاش‌ها در بیشتر موارد ناکام مانده و غرب مستکبر در منطقه‌ حساس ما و اخیراً در همه‌ جهان روز‌به‌روز ضعیف‌تر شده است. پریشانی و ناکامی آمریکا و همدست جنایتکار او یعنی رژیم غاصب در منطقه را می‌توان در صحنه‌ حوادث فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن و افغانستان بوضوح تماشا کرد.

۱۴۰۱/۰۴/۱۴ - رهبر انقلاب

دریافت تصویر باکیفیت اصلی

۰

پیام رهبری انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

پیام رهبری انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام

پیام رهبری انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام به حجاج بیت الله الحرام، وحدت و معنویت را دو پایه اساسی حج و دو عامل عزت و سعادت امت اسلامی خواندند و با تأکید بر پیامدهای درخشان رشد بیداری و خودآگاهی اسلامی و بروز پدیده شگرف مقاومت‌، خاطرنشان کردند: غرب مستکبر در منطقه حساس ما و اخیراً در همه جهان روز‌به‌روز ضعیف‌تر شده است، البته از کید دشمن حتی یک لحظه نباید غفلت کرد و باید با تلاش و هشیاری، امید و اعتماد به نفس را که بزرگ‌ترین سرمایه برای ساختن آینده است، افزایش دهیم.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز (جمعه) حجت‌الاسلام والمسلمین نواب (نماینده ولی‌فقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی) آن را در صحرای عرفات قرائت کرد، به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد المصطفی و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین

خدای عزیز و حکیم را سپاس میگوییم که موسم مبارک حج را بار دیگر میعاد ملّتهای مسلمان قرار داد و این مسیر فضل و رحمت را به روی آنان گشود. امّت اسلامی اکنون بار دیگر میتواند وحدت و یکپارچگی خود را در این آئینه‌ی شفّاف و ابدی مشاهده کند و از انگیزه‌‌های تشتّت و تفرّق روی بگرداند.

وحدت مسلمانان یکی از دو پایه‌ی اساسی حج است که چون با ذکر و معنویّت ــ که پایه‌ی اساسی دیگر این فریضه‌ی پُر راز و رمز است ــ همراه شود، میتواند امّت اسلامی را به اوج عزّت و سعادت برساند و آن را مصداق «وَ لِلَّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنین»(۱) قرار دهد. حج، ترکیبی از این دو عنصر سیاسی و معنوی است؛ و دین مقدّس اسلام آمیزه‌ی پُرشکوه و باعظمتی از سیاست و معنویّت است.

دشمنان ملّتهای مسلمان در تاریخ اخیر، کوشش انبوهی را برای سست کردن این دو اکسیر زندگیبخش، یعنی وحدت و معنویّت، در میان ملّتهای ما به کار گرفته‌اند. معنویّت را با ترویج سبک زندگی غربی که تهی از روح معنوی و برآمده از کوته‌بینی مادّی است، کمرنگ و بی‌رمق میکنند، و وحدت را با گسترش و شدّت بخشیدن به انگیزه‌های موهوم تفرقه مانند زبان و رنگ و نژاد و جغرافیا به چالش میکشند.
۰

کتاب به آسمان نگاه کن

 کتابخانه بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب جنگ ودفاع مقدس

کتاب به آسمان نگاه کن

کتاب به آسمان نگاه کن

معرفی کتاب به آسمان نگاه کن
کتاب «به آسمان نگاه کن» حاوی خاطرات مقام معظم رهبری از شهدای انقلاب و دفاع مقدس به همت هادی شیرازی تهیه و تنظیم شده است.

این کتاب در کنار خاطرات مقام معظم رهبری از شهیدان، عملا نگاهی نیز به تاریخ حوادث مختلف انقلاب از سال‌های دهه 30 شمسی دارد. خاطراتی از جریانات فداییان اسلام و شهید نواب صفوی تا جریان‌های مختلف قبل و بعد از انقلاب و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی در این کتاب گردآوردی شده است. حضرت آیت الله خامنه‌ای از سال‌های نوجوانی در اتفاقات و حوادث گوناگون انقلابی حضور داشتند. از دهه 30 و 40 این حضور جای خود را به نقش آفرینی مهم می‌دهد، اما شاید یکی از زیباترین لحظه‌های این تاریخ، همراهی شهیدان با ایشان است که خود اسطوره بوده و نقش ایفا کردند و این، لحظه‌های تاریخی را زیباتر می‌سازد. در کنار این، سه نقطه پرهیجان را در زندگی و خاطرات ایشان می‌بینید که همگی عجین با نام شهداست. یکی، آغاز شروع مبارزات در دهه سی که شروع شکلگیری تفکر مبارزاتی ایشان است که در سفر شهیدنواب صفوی به مشهد صورت می‌گیرد. دوم روزهای منتهی به پیروزی انقلاب است که معظم له همراه با شهیدان بهشتی و باهنر شب‌های هیجان انگیزی را در حال برنامه‌ریزی و انتظار پیروزی می‌گذرانند و سوم روزهای جنگ تحمیلی است که این دوران نیز سراسر عجین با نام شهدای عزیزی است که جانانه از اسلام و ایران دفاع کردند.

۰

خط حزب‌الله ۳۴۸ | پیروزی به نام خدا

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب خط حزب الله

خط حزب‌الله ۳۴۸ | پیروزی به نام خدا

خط حزب‌الله ۳۴۸ | پیروزی به نام خدا

شماره‌ی سیصد و چهل و هشتم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «پیروزی به نام خدا» منتشر شد.

* خط حزب‌الله در گزارش این هفته خود، به این سوال پاسخ داده است که چگونه با اتکاء به سنت‌های الهی می‌توان پیشرفت کرد و بر توطئه‌های  دشمنان غلبه کرد؟

* یادداشت هفته این شماره خط حزب‌الله به مناسبت بیست و یکم تیرماه، روز عفاف و حجاب با عنوان «حجاب؛آرمان شهیدان» مروری بر  آثار حجاب بانوان و توصیه های رهبر انقلاب برای حفظ و ترویج‌ حجاب اسلامی، داشته است.

* شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید محمد بابائی، فرزند تنها مادر شهید ژاپنی دوران دفاع مقدس، خانم سبا بابائی (کونیکو یامامورا) -که در هفته اخیر به فرزند شهیدش پیوست- تقدیم می‌شود.
۰

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی شهادت امام باقر(ع) رهبری انقلاب زندگی درمکتب اهل بیت(ع) سخن نگاشت

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت امام باقر (علیه‌السّلام)  شرح حدیثی از این امام همام در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۹۷/۰۲/۰۲ را مرور میکند.

۰

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب زندگی به سبک شهدا

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان دیدار با خانواده شهید محمد بابایی در تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲۷: من همیشه به پدرها و مادرهای شهدا میگویم این پیشرفتهای ما، پیروزی‌های ما در جبهه‌ی سیاسی، در سطح بین‌المللی، در جبهه‌های نظامی، این آبروی جمهوری اسلامی معلول شهامت و فداکاری همین جوانهای شماهاست.

خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) تنها «مادر شهید» ژاپنی دفاع مقدس در هفته اخیر به فرزند شهیدش پیوست. رهبر انقلاب اسلامی اخیراً کتاب زندگی‌نامه‌ی این مادرشهید ژاپنی با عنوان «مهاجر سرزمین آفتاب» را مطالعه و آن را تحسین کرده بودند.

رهبر انقلاب همچنین سال گذشته در جریان دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک توکیو (١۴٠٠/۶/٢٧)، ضمن تحسین ادای احترام قهرمانان کشورمان به این مادر شهید به عنوان سرپرست معنوی کاروان ایران فرمودند: من سالها پیش  به منزل خانواده شهید بابایی رفتم و به این خانواده‌ی محترم ابراز احترام و ارادت کردم؛ مرحوم بابایی و این خانم [مادرشان] را می‌شناسم.

۰

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

 بانک فیلم بخش خبری مهدیه آمل مناسبتهای مذهبی شهادت امام باقر(ع) رهبری انقلاب زندگی درمکتب اهل بیت(ع) بانک رسانه مهدیه آمل

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به مناسبت وفات امام بزرگوار حضرت ابی‌جعفر محمّدبن‌علیٍّ الباقر (صلوات الله و سلامه علیه)، دوستان گفتند که یک شرح کوتاهی به قدر گنجایش وقت راجع به این بزرگوار عرض کنیم.

امام باقر از سال ۹۴ یا ۹۵ [امامتشان را] شروع کردند، تا سال ۱۱۴ که سال شهادت ایشان است؛ یعنی نوزده یا بیست سال. در دوران این بیست سال، مبارزه‌ی فکری و عقیدتی را، که شامل بیان قرآن و بیان حدیث و بیان احکام و بیان معارف و بیان تکالیف شرعی و اخلاقیّات و مانند اینها است، و خطّ سیاسی را که مبارزه‌ی با دستگاه خلافت و جمع کردن مردم و سرجمع کردن شیعیان و شیعه کردن [مردم است] -یعنی وابسته به دستگاه امامت کردنِ هر چه ممکنِ بقیّه‌ی مسلمانها- ادامه دادند؛ امام باقر این دو خط را، این دو محور اساسی را، ادامه دادند.

هشام‌بن‌عبدالملک که خلیفه‌ای است که عمده‌ی دوران زندگی این بزرگوار در زمان هشام گذشته، ناگهان احساس کرد که امام باقر برایش یک خطری است. ظاهراً در مسجدالحرام یا یکی از گذرگاه‌های مکّه و مدینه بود که هشام داشت میرفت، و سالم غلام مخصوصش هم همراهش بود، دید یک شخصیّت عظیمی دارد حرکت میکند؛ پرسید این کیست، سالم گفت: هذا محمّد بن علیّ بن الحسین؛ معرّفی کرد حضرت را، تا شناخت حضرت را گفت عجب! المفتون به اهل العراق؟(۱) این همان کسی است که اهل عراق مفتونش هستند، فریفته‌اش هستند؟ احساس میکرد که وجود این بزرگوار یک خطری است و [لذا] تصمیم گرفت بر ایذاء و آزار حضرت.

قدر مسلّم، او، امام باقر را یک بار از مدینه به شام جلب کرده؛ من احتمال میدهم بیش از یک بار اتّفاق افتاده باشد. روایاتی که در باب احضار امام باقر هست، روایاتی است که وقایع و حوادثی را نقل میکند که با هم خیلی فاصله دارند؛ به این روایات کاملاً می‌آید که هشام امام باقر را دو بار یا حتّی سه بار از مدینه به شام جلب کرده و برده باشد؛ امّا حالا در یکی از دفعات که امام را جلب کرده، نحوه‌ی جلب کردن امام به شام چیزی است که اگر نقل کنم، علاقه و ارادت ما به امام باقر بیشتر میشود و علاوه‌ی بر این، جهت‌گیری‌های سیاسی امام هم مشخّص میشود. دستور داد به حاکم مدینه که محمّدبن‌علی و پسرش جعفربن‌محمّد را بگیر و بفرست؛ معلوم میشود که امام صادق (علیه السّلام) هم که جوانی بودند در آن وقت -در زمان پدرشان- از نظر دستگاه خلافت مورد بیم و هراس بوده‌اند؛ یعنی به خود امام باقر اکتفا نمیکند، میگوید هر دو را بفرست. امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) را سوار میکنند، با مأمور میفرستند به شام.

ضمناً هشام‌بن‌عبدالملک در مواجهه‌ی با اینها دلش آرام هم نیست، چون با آدمهای عادّی نمیخواهد روبه‌رو بشود، اینها انسانهایی هستند برجسته و فوق‌العاده؛ اوّلاً فرزندان پیغمبرند، که خود این [واقعیّت] را خلفای بنی‌امیّه خیلی بزرگ میشمردند؛ ثانیاً زبان‌آور و سخنور و حاضرجواب هستند که افرادی از قبیل هشام را در مقابل اطرافیان، بور میکنند،(۲) سبک میکنند؛ ثالثاً شخصیّت علمی‌اند و با یک شخصیّت علمی و انسانِ بزرگِ صاحب‌معرفتِ فقیهِ آن جوری، خیلی آسان نمیشود برخورد کرد. خلاصه، هشام در دل واهمه داشت و میترسید که چگونه با اینها روبه‌رو بشود؛ برای اینکه نبادا اینها وقتی که وارد کاخ و دربار شدند مثلاً جرئت کنند حرفهایی بزنند که او و اطرافیانش خفیف بشوند و دربمانند در جواب، و او را به یک عکس‌العمل تند وادار کنند -که البتّه نمیخواست این کار هم انجام بگیرد- [لذا] یک توطئه‌ای چید به این صورت: عدّه‌ای را آورد از این درباری‌ها و دُوروبَری‌ها، اینها را نشاند دُور آن سالن مخصوصی که امام را وارد میکردند، خودش هم در صدر نشست و گفت وقتی که محمّدبن‌علی وارد شد، شماها اوّلاً هیچ کدام بلند نشوید برای او، جا هم به او ندهید، تا او مجبور بشود سرِ پا بماند؛ و بعد همه سکوت کنید، من شروع میکنم او را عتاب و توبیخ و بدگویی و ملامت [کردن]؛ بعد که من حرفهایم را تمام کردم شماها هم دانه‌دانه او را عتاب کنید، توبیخ کنید و خلاصه از اطراف او را محاصره کنید که دیگر حال و جان حرف زدن برای او نمانَد.

خب اگر موفّق میشد این کار را انجام بدهد، هشام واقعاً بُرد کرده بود؛ چون حضرت را نمیکشت، زندانی هم نمیکرد، امّا می‌آورد اینجا سبُک و کوچک و خفیف میکرد، بعد میفرستاد؛ بعد هم همه میفهمیدند، [زیرا] شاعر در مجلس بود، شعر میگفت. یک وقتی من گفته‌ام که شعرا آن روز مثل روزنامه‌نگارهای امروز بودند؛ فوری یک چیزی را شعر میکردند پخش میکردند که بله، تو همان کسی هستی که در مجلس هشام، خلیفه به تو این جور گفت، آن جور گفت، تو حرفی نداشتی در جواب بزنی؛ این را میگفتند و پخش میکردند، همه‌ی مردم دنیا میفهمیدند، به عراق خبر را میبردند و مقصودشان حاصل میشد.

حضرت وارد این سالن شد؛ اینها [هم] خودشان را از پیش آماده کرده‌اند. اوّلین کاری که حضرت کرد این بود که به هشام سلام نکرد. [البتّه] سلام کرد -چون سلام مستحب است- امّا نه به هشام [بلکه] به همه؛ گفت السّلام علیکم، در حالی که معمول چیست؟ خب وقتی خلیفه، آن هم خلیفه‌ی به آن گردن‌کلفتی آنجا نشسته، وارد که میشوند باید به او سلام بکنند؛ مثلاً سلامٌ علیکم یا امیرالمؤمنین -آنها خودشان را امیرالمؤمنین خطاب میکردند و نام گذاشته بودند- یا یک تعظیمی، یک احترامی؛ ابداً! حضرت وارد شد، دید جمعی نشسته‌اند، خلیفه کیست [که به او توجّه کند] -حالا نمیخواهم به آن تعبیر بدش بگویم- بقیّه هم همه مثل او هستند؛ سلام را به خلیفه نکرد، گفت السّلام علیکم. بعد هم یک جایی پیدا کردند رفتند نشستند؛ هم خود حضرت، هم امام صادق. منتظر اینکه آنها مثلاً بگویند آقا بفرمایید اینجا، یا جای بالایی یا جای پایینی بدهند نشدند. ظاهراً نزدیکهای خود هشام یک جایی باز بود و حضرت رفتند نشستند آنجا و امام صادق هم پهلوی دستشان.

هشام شروع کرد؛ بنا کرد به بدگویی کردن: شما چنین میکنید، چنان میکنید، بین مردم اختلاف ایجاد میکنید. از جمله‌ی کلماتش که یادم می‌آید، [این بود که] به حضرت عرض میکرد شما خانوادتاً همیشه شقّ عصای مسلمین میکنید و به خودتان دعوت میکنید، میخواهید خودتان خلیفه بشوید، میخواهید خودتان را در رأس قرار بدهید، نمیتوانید ما را ببینید؛ بنا کرد از این حرفها به امام باقر زدن. حرفهایش را که تمام کرد، یکی از آن طرف درآمد مثلاً گفت بله اعلیحضرت درست گفتند -امیرالمؤمنینِ آن وقت همان اعلیحضرت است؛ فرقی نمیکند- و شما این جور هستید، آن جور هستید؛ یکی این گفت، یکی آن گفت. خب وقتی که او حرفش را زد، بقیّه هم که دیگر حرف درست و حسابی ندارند، اینها هم هر کدام یک چیزی گفتند. امام با وقار و متانت تمام، بدون اینکه اندکی آثار تأثّر در چهره‌ی ایشان ظاهر بشود، همه‌ی این حرفها را گوش کردند.

حرفها که تمام شد، حضرت از جا بلند شد ایستاد -دید نشسته فایده‌ای ندارد؛ باید برای جواب اینها پا شود بِایستد و جواب اینها را خوب کف دستشان بگذارد- بنا کرد خطبه خواندن. اصلاً انگاری که مخاطب او هشام و این چهار تا آدم بی‌ارزشی که اینجا نشسته‌اند نیستند؛ گویا دارد با تاریخ حرف میزند، گویا دارد با امّت اسلامی حرف میزند، گویا دارد سندی برای آینده‌ها آنجا ثبت میکند و به جا میگذارد. و می‌بینید که این سند ثبت شده و به جا مانده و امروز به دست ما رسیده و در طول دوران تاریخ اسلام همواره این حرفها نقل شده. شروع کرد: بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ حمد و ثنای الهی را به جا آورد، با یک بیان خیلی جالبی از اینجا شروع کرد: اَیُّهَا النّاس؛ نمیگوید ای حاضران، ای برادران، ای مؤمنان؛ [میگوید] ای مردم! اصلاً خطاب گویا که به این جمع معدودی که اینجا نشسته‌اند نیست. اَینَ تَذهَبون؛ کجا میروید؟ و اَینَ یُرادُ بِکُم؛ شما را کجا میبرند؟ مقصد شما چیست، کجا است؟ اصلاً این حرکت شما به سوی کدام مقصد است؟ چه میکنید؟ سردرگمیِ اینها را مشخّص میکند؛ بی‌اختیاریِ اینها را مشخّص میکند؛ آلت فعل بودن و سردرگم بودنِ آن عدّه‌ای را که تحت تأثیر این دستگاه خلافت و خود خلیفه هستند، به رُخشان میکشد. بِنا هَدَی اللهُ اَوَّلَکُم؛ خدا به وسیله‌ی ما بود که گذشتگان شما را هدایت کرد. وَ بِنا یَختِمُ آخِرَکُم؛ مُهر خاتمه‌ی شماها را به وسیله‌ی ما خدا خواهد زد؛ یعنی بالاخره ما خواهیم ماند و شما خواهید رفت. فَاِن یَکُن لَکُم مُلکٌ مُعَجَّلٌ فَاِنَّ لَنا مُلکاً مُؤَجَّلا؛ اگر شما چهار روز یک حکومت زودگذری را غصب کردید و دارا شدید، بدانید که یک دولت دائمی و مستدامی را خدای متعال برای ما مقدّر کرده.

ببینید! این یک محکوم سیاسی است؛ یک محکوم سیاسی که در مقابل حاکم سیاسی زمان، این جور دارد با او مجادله میکند؛ میگوید که شما چهار صباح اینجا نشسته‌اید، در این مقام قدرت پادشاهی قرار گرفته‌اید، خیال میکنید که همه‌کاره‌اید؟ شما خواهید رفت؛ آن که خواهد ماند، آن که تاریخ مال او است، آینده مال او است، ما هستیم. لِاَنّا اَهلُ العاقِبَة؛ زیرا که ما صاحبان عاقبت و پایانیم. یَقولُ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۳) پایان و عاقبت و فرجام متعلّق است به مردم باتقوا؛ یعنی ما باتقوا هستیم، شماها بی‌تقوا و فاجر و بی‌دین هستید؛ بی‌دین‌ها و فاجرها نمیمانند در تاریخ، زایل میشوند، امّا باتقواها میمانند.

خب؛ حالا البتّه تفسیر این بیانات [بماند، زیرا] که بیانات مفصّلی است و من چند جمله‌‌اش را فقط اینجا یادداشت کرده‌ام. به هر حال، امام یک چنین خطابه‌ای را شروع میکند. بعد که حرفها را میزند، اینها همچنان که توقّع و انتظار هم میرفت، در مقابل این بیانات، منطق خودشان را از دست میدهند، آن جرئت و قدرت خودشان را از دست میدهند و خودشان را میبازند. هشام رو میکند به امام باقر میگوید که ای پسرعمو، ناراحت نشو، ما قصد بدی نسبت به تو نداشتیم؛ کوتاه می‌آید.

البتّه عرض کردم در باب این ملاقات چندین روایت هست که در یکی از روایاتش -حالا شاید همین روایت باشد یا یک روایت دیگر باشد- میگوید که بعد برای اینکه از طریق دیگری شاید بتواند حضرت را خفیف کند، به امام باقر میگوید شنیده‌ام تو خوب تیراندازی میکنی و دلم میخواهد یک قدری تیراندازی کنیم و ببینیم تیراندازی تو را. امام باقر میفرمایند که من پیر شده‌ام؛ تیراندازی مال دوران جوانی من است. نمیگویند من دنبال این چیزها نبوده‌ام؛ میگویند بله در دوران جوانی تیراندازی یاد گرفتم و بلدم، لکن حالا پیر شده‌ام. هشام اصرار میکند، امام میگویند بسیار خب، کمان بیاورید؛ تیر و کمان می‌آورند و آنجا در مجلس یک هدفی را مشخّص میکنند، امام باقر تیر را میگذارند به کمان، میخورد به هدف، تیر دوّم را میزنند میخورد به آن تیر اوّلی آن را میشکافد، تیر سوّم را میزنند میخورد به آن میشکافد! هفت تا تیر میزنند، هر کدام از این تیرها آن قبلیِ خودش را میشکافد و میخورد به هدف، میگوید این هم تیراندازی.

باز در یک روایت دارد که امام را در شام زندانی میکنند، در یک روایت دیگر دارد که نه، [ولی] مجبور میکنند که حضرت برگردند، بعد که حضرت به طرف مدینه برمیگردند، خباثت دیگری میکند؛ میبیند که خب اینها آمدند و [حالا] فاتحانه دارند برمیگردند، لابد سرِ هر شهری که برسند سخنرانی خواهند کرد، خواهند گفت بله، ما رفتیم هشام را مثلاً محکوم کردیم، مغلوب کردیم، برگشتیم، و این بد میشود؛ [لذا] قبلاً پیکهایی را میفرستند که در این شهرهای سرِ راه بگویند که اینها را راه ندهند و بگویند اینها یهودی‌اند: دو نفر یهودی دارند از اینجا عبور میکنند؛ مردم شهر! مواظب باشید اینها را راه ندهید. و شما ببینید این مردم بی‌عقل آن روزگار تا آن وقت تحت تأثیر چه تبلیغاتی بودند که قبول میکنند که محمّدبن‌علی و جعفربن‌محمّد یهودی هستند! از جمله میروند در شهر مَدیَن -که یکی از شهرهای بین راه بوده- و میگویند به اینها غذا ندهید. وقتی که اینها میرسند، مردم نگاه میکنند می‌بینند بله، آن دو نفر با آن مشخّصاتی که جاسوسهای خلیفه آمدند گفتند که اینها یهودی هستند، آمدند؛ فوراً دروازه‌های شهر را روی حضرت میبندند و غذا به حضرت نمیدهند. خب آن وقت هم که قهوه‌خانه و ماشین و هواپیما و مانند اینها نبود؛ چندین روز در راه بودند، غذا لازم داشتند، آذوقه لازم داشتند و غذا برایشان مهم بود؛ وقتی غذا نفروشند، آدم باید در بیابان از گرسنگی بمیرد. بالاخره حضرت هر کار میکند که اینها غذا بفروشند، میبیند نخیر، اینها هیچ چیز به خرجشان نمیرود. [لذا] امام باقر با امام صادق میروند روی یک بلندی‌ای که نزدیک شهر بوده، خطاب میکنند به اهل مَدیَن، میگویند «یا اَهلَ مَدیَن! بَقیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ بعد میگویند «اَنَا بَقیَّةُ الله».(۴) یک پیرمردی در آنجا بوده، وقتی که میبیند این وضع حضرت را، میگوید من از گذشتگانم راجع به ماجراهای شعیب چیزهایی شنیده‌ام و شنیده‌ام که شعیبِ پیغمبر روی همین کوه و همین بلندی رفت و مردم را با همین خطاب، خطاب کرد که در قرآن آمده و من این مرد را در چهره‌ی شعیب میبینم؛ بروید در را باز کنید که عذاب خدا نازل خواهد شد. مردم می‌آیند درها را باز میکنند، بعد حضرت میگوید که من پسر پیغمبر هستم، حضرت را می‌شناسند و نسبت به دستگاه خلیفه بسیار بدبین میشوند و بنا میکنند به هشام فحش دادن و سَب کردن و شاید مثلاً تظاهرات کردن علیه هشام. بعد که به هشام خبر میرسد، میگوید بروید آن پیرمرد را که موجب این همه فتنه و فساد شده از بین ببرید؛ می‌آیند این پیرمرد را میگیرند و میبرند و راوی میگوید دیگر از آن پیرمرد خبری نشد؛ سربه‌نیستش میکنند.

این زندگی سیاسی امام باقر است. به طور خلاصه، این بزرگوار در دوران بیست سال امامت پُربار خود دانشِ دین را گسترش داد، حکمت و درس قرآن و احکام را به همه جا رساند، داعیه‌ی تشیّع را که داعیه‌ی حکومت اسلامی و تشکیل ولایت علوی است به همه جا فرستاد و نفوذ داد، مردم زیادی را به خود متوجّه کرد، دشمنان خودش را سرشکسته و منکوب کرد، دوستان خودش را متشکّل کرد و سنگ بنایی در اسلام نهاد که مبنای بسیاری از کارهای بعدی و تلاشها و فعّالیّتها و خدمات عظیم و گران‌بهای بعدی بر همان سنگ زاویه قرار گرفت و زمینه را آماده کرد برای دوران امامت امام صادق (علیه السّلام). بالاخره هم هشام طاقت نیاورد و این بزرگوار را با زهر به شهادت رساند. خداوند متعال ما را از یاران و از پیروان این بزرگوار و خاندان مطهّر اهل‌بیت قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله
 
۱) الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‌۲، ص ۱۶۳»
۲) شرمنده یا ناراحت و دلخور شدن به سبب رسوایی یا برآورده نشدن خواسته‌ای
۳) کافی، ج ۱، ص ۴۷۱
۴) دلائل‌الامامة، ص ۲۴۱ (با اندکی تفاوت)
۰

دانشگاه؛ مبدأ «جهاد تبیین»

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

دانشگاه؛ مبدأ «جهاد تبیین»

دانشگاه؛ مبدأ «جهاد تبیین»

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس - سید محمدجواد میرخانی؛ «دانشگاه مبدأ همه تحولات است»؛ این سخن امام خمینی (ره) در چنین روزهایی که انقلاب اسلامی ایران با عرصه جنگ شناختی دشمنان خود مواجه است و برخی از ناآگاهان داخلی نیز در این جنگ آب در آسیاب دشمن می‌ریزند، از یک جهت بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.

دشمن همان‌طور که در جنگ شناختی، اعتقادات مردم ایران، اعم از باورهای دینی و انقلابی آن‌ها را هدف گرفته و در این راستا دست به تحریف تاریخ نه‌چندان دور این سرزمین خصوصاً تطهیر چهره حکومت پهلوی، زیر سوال بردن و محکومیت نسل‌های گذشته به این‌که چرا آن‌ها انقلاب کردند و همچنین بیان شبهات و دروغ‌ها درباره دفاع مقدس، زیر سوال بردن دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران، ناکارآمد نشان دادن همه مسئولان و... زده است؛ بنابراین رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در مقابل این اقدام دشمن، اقشار مختلف جامعه را به «جهاد تبیین» فرا خواندند.

امروز دانشگاه را می‌توان مبدأ «جهاد تبیین» دانست؛ چراکه طبیعتاً نخبگان، مسئولان و مدیران کشور، از دانشگاه تربیت می‌شوند؛ بنابراین اگر در دانشگاه فرهنگ اسلامی - ایرانی ترویج یابد و حقیقت تاریخی و اعتقادی ملت برای دانشجویان به‌درستی تشریح و تبیین شود، همان‌طور که بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران فرموده‌اند: «اگر طلاب و دانشجویان اصلاح شوند، جامعه اصلاح می‌شود»، این کلام امام خمینی (ره) تحقق می‌یابد؛ یعنی هم در دانشگاه جهاد تبیین اتفاق می‌افتد و هم هرکدام از کسانی که در دانشگاه تحصیل کرده‌اند، می‌توانند خود به جهاد تبیین در جامعه بپردازند؛ بنابراین نتیجتاً جامعه در برابر جنگ شناختی دشمن ایمن خواهد شد.

اما نکته‌ای که در این میان به‌عنوان آسیب مطرح می‌شود، توجه به اصلاح ساختار علمی دانشگاه‌هاست؛ یعنی دانشگاه‌ها و مراکز علمی باید برای تربیت نخبگان، مسئولان و مدیران آینده کشور، از تفکرات و نظریات اسلامی - ایرانی بهره گیرند. این درحالی است که این‌روزها در نظریات علوم فرهنگی و انسانی، همچنان تفکرات لیبرالی اندیشمندان غربی به‌عنوان نظریات رایج علمی در دانشگاه‌ها، به دانشجویان تحمیل می‌شود و هنوز آن‌گونه که باید، نتوانسته‌ایم در این عرصه به دانشی بر اساس فرهنگ اسلامی - ایرانی خود تکیه کنیم که این عدم استقلال فرهنگی، با توجه به این‌که تفکرات لیبرالی و غربی متضاد با آموزه‌های دینی و فرهنگ اسلامی - ایرانی ما هستند، خود می‌تواند در جنگ شناختی، در جهت خواسته‌های دشمن باشد.