مهدیه آمل

مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بانک رسانه مهدیه آمل

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

حسینیه

معرفی کتاب مهدوی

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

پيوندها

شهدای شاخص

سایت علما و مراجع

گالری تصاویر

۸۲۳ مطلب توسط «مهدیه آمل» ثبت شده است

۰

کتاب دادگسترجهان

 کتابخانه بخش خبری مهدیه آمل

کتاب دادگسترجهان

کتاب دادگسترجهان

این کتاب اثر آیت ا... ابراهیم امینی است که به شیوه مناظره به نگارش درآمده است. وی در علت تألیف این کتاب می نویسد: اعتقاد به وجود مهدی موعود و امام زنده غایب یک عقیده اسلامی است... عقیده ای که به وسیله اخبار متواتر و قطعی الصدور به اثبات رسیده و قابل تشکیک نمی باشد، ولی بسیاری از مسائل مربوط به آن نیاز به تحقیق و بررسی دارد، از قبیل طول عمر، غیبت طولانی، علت غیبت و...

در این باره اشکالات زیادی از سوی مخالفان به صورت کتبی و شفاهی در بین قشر جوان و تحصیل کرده القا می شد که نیاز به پاسخ گویی داشت.

در بخش های مختلف کتاب مباحثی از جمله آغاز عقیده به مهدی، مهدی در ادیان، فلسفه غیبت، علائم ظهور، جهان در عصر مهدی و... مورد بحث و بررسی قرار می گیرد که مجموعه مطالب در سیصد و چهل صفحه تنظیم و منتشر شده است.

۰

کتاب امام مهدی عج ازتولدتاظهور

 کتابخانه بخش خبری مهدیه آمل

کتاب امام مهدی عج ازتولدتاظهور

کتاب امام مهدی عج ازتولدتاظهور

این کتاب را مؤلف با هدف پاسخ به برخی از شبهات مخالفان مسأله مهدویّت به نگارش درآورده اند. در این کتاب درباره معرفی نسب و خاندان امام مهدی(ع) نویدهای قرآن و اهل بیت(ع) درباره ظهور امام زمان(ع)، وقایع تولد و چگونگی وقوع مسأله غیبت، معرفی سفیران چهارگانه دوران غیبت صغرا، مسأله دیرزیستی امام(ع)؛ نشانه های ظهور و زمان ظهور و مدت حکومت امام(ع) و ویژگی های آن، و نیز جهان بعد از امام مهدی(ع) مطالبی بیان شده است و در هر قسمت ضمن اشاره به اشکالاتی که علمای مختلف دارند، پاسخ های مفصلی ارائه شده است. این کتاب در بیست و چهار فصل و هشتصد و سی صفحه تنظیم و منتشر شده است.

۰

کتاب حکومت جهانی مهدی عج

 کتابخانه بخش خبری مهدیه آمل

کتاب حکومت جهانی مهدی عج

کتاب حکومت جهانی مهدی عج

این کتاب، اثر حضرت آیت الله مکارم شیرازی است. ایشان در این کتاب به سؤالات مطرح شده در زمینه حکومت امام مهدی(ع) اشاره ای داشته، سپس سعی می نماید تا به دور از هرگونه تعصب و گرایش های افراطی و پیش داوریهای غیرمنطقی به پرسش های مطرح، پاسخ مناسب ارائه نماید. نویسنده مجموعه مطالب خود را در دو بخش روش حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) و راه پیروزی امام عصر(ع) ارائه کرده است و در طی این دو بخش به شبهات و سؤالات موجود پاسخ می دهد، از جمله این که چرا آینده جهان روشن است؟ چرا انسان با وجود بدبختی ها و مشکلات بسیار باز به آینده امیدوار است؟ و نیز قسمت پایانی کتاب را به بحث از مدعیان دروغین مهدویت اختصاص داده است.

۰

شهیدسیدسعیدالدین حسینی

 شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا

شهیدسیدسعیدالدین حسینی

شهیدسیدسعیدالدین حسینی

شهدای مهدی آمل

مشخصات
شهرستان : آمل استان : مازندران
وضعیت تاهل : مجرد

شغل : روحانی

یگان : لشگر 25 کربلا

نوع عضویت : بسیج

مذهب : شیعه

دین : اسلام‌‌
نام پدر : سید احمد

نام مادر : حلیمه مطهری

تحصیلات : حوزوی
رسته : پیاده


شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه

عملیات : عملیات والفجر 1

محل شهادت : شرهانی

تاریخ شهادت : 1362/01/21
نحوه شهادت : اصابت خمپاره


شناسنامه تدفین
شهر : آمل

گلزار : امام زاده ابراهیم

خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

 

مادر شهید : روزی ایشان از من تقاضای پول کرد گفت مادر 300 تومان داری به من بدهی گفتم می خواهی چه کار گفت من مقروضم . گفتم برای چه قرض گرفتی گفت چون با موتور کمیته چندبار آمدم خانه و ناهار خوردم و استفاده شخصی کردم . برای اموزش قرآن و دعای کمیل و.. به مجالس مذهبی می رفت و می گفت حالا باید هزینه آن را بپردازم و این بیت المال به گردن من است .

برادر شهید : دوستان و همرزمانش می گویند زمانی که در عملیات بودیم با شکست مواجه شدیم و داشتیم عقب نشینی می کردیم که ایشان تیر خوردند و خونریزی شدیدی داشتند . ما می خواستیم ایشان را به عقب برگردانیم که ایشان اجازه ندادند و گفتند:« کار من تمام است شما جان خود را نجات بدهید . » ایشان چون فرمانده دسته هم بود به بچه ها دستور عقب نشینی دادند و خودش از آن ها خواست که او را حرکت ندهند و خودشان را نجات بدهند .

دروصیت نامه خود هم نوشت مانند مادر وهب باشید که سر پسر خود را برگرداند و گفت ما چیزی را که در راه خدا می دهیم پس نمی گیریم . شاید می دانستند که جنازه شان مفقود می شود این را گفتند .

سیده اعظم- خواهر شهید : ایشان زمانی که در جبهه بودند هنوز به خط مقدم نرفته بودند در سنگر های خود کلاس های قرآنی و نهضت سوادآموزی تشکیل داده بودند و رزمنده ها قرآن و الفبا را آموزش می دیدند و کارهای فرهنگی می کردند . ایشان با کارتن های غذا سنگر خود را تبدیل به کلاس درس کرده بودند من کلاس اول راهنمایی بودم و با صدای بلند درسم را می خواندم ایشان وقتی متوجه شدند من در درسم مشکل دارم به من یاد دادند و گفت خودم تو را به مدرسه می رسانم تا دیرت نشود زمانی که مطمئن شد یاد گرفتم آمد تا مرا با دوچرخه برساند گفتم مرا با موتور برسان گفت موتور برای کمیته و بیت المال است من با دوچرخه شما را می برم و قول می دهم که به موقع برسی که به موقع رسیدم.

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم «طلبة شهید: سید سعیدالدین حسینی»
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» (فجر/ 27-30)
السلام علیکم یا انصار دین الله
با سلام بر قلب پر طپش امت اسلامی، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و نایب بر حقش امام خمینی عزیز و تمامی شهدا و خانواده های سرافرازشان و با درود بر جمهوری اسلامی نهال به خون نشسته حکومت الله که ثمره زحمات و خون‌های زیادی است.
چند کلام را به عنوان وصیت این حقیر، خدمت امت اسلامی و خانواده گرامی و حزب اللهی ام تقدیم می دارم. و این نه به این معناست که چیزی بلد باشم و اصولا لیاقت توصیه به امت اسلامی برای ما وجود داشته باشد، و لیکن به عنوان یک تکلیف شرعی و یک امر مستحب مؤ کد این کار را می کنم.
پیام من همانا پیام تمامی شهدای تاریخ، نسبت به رسول اکرم و ایمه معصومین (علیهم السلام) و کلام الله و در این عصر فریادهای ابراهیم گونه امام امت است. خدایا! تو شاهدی که در طول تاریخ ما را به بردگی کشاندند، مسیر فطرت را بر رویمان بستند، انبیاء و اولیاء تو را تکه تکه کردند و سر بریدند و چه خون های پاکی که در این مسیر از طرف عشاق و محبان لقای تو ایثار شد.
اما اگر چه در این کربلاها فریادهای الله اکبر های حسینیان زمانها در گلوهای به خون نشسته شان خفه گردید، لیکن آرمان پیروزی حق بر باطل و بر جنود شیطان در قلوب مشتاق و پر کینة تداومگرانه خط سرخ الله که به رهبری روح الله و به قصد لقاء الله علیه اعداء می جنگیدند، شعله می کشد. آری، امروز روزی است که باید یا در جبهة یزید قرار گرفت یا در جبهه حسین(علیه السلام) خط بینابینی نداریم. باید هر فرد مسلمان احساس مسئولیت و تکلیف نماید، در شناختن و قرار گرفتن در خط الله. لذا جبهه های نوارانی اسلام علیه تمامی کفر جهانی که بهترین جایگاه اعلام مواضع و سنجش ایمان‌هاو بالاخره مؤثرترین وسیلة کسب رضای الهی و سازندگی است، نمایان گر مبارزات حق جویان مبارزی است که همین راه را انتخاب و طی کردند، رزمندگانی با چهره های نورانی، قامت‌های استوار و با قلوب مشتاق که ذکر الله را بر لب دارند و جامة خونین حسین بر تن...، و من هم به عنوان خسی در این میقات بزرگ که الحمدلله به آرزویم که همانا حضور در جبهه بوده، رسیده ام. امید آن دارم که کوله بار گناهان گذشته را در این بیابان‌های خشک و سوزان خوزستان مظلوم جای گذارم و فقط رضای الهی را کسب نمایم. در آخر چند کلمه به عنوان وصیت قید می‌نمایم به امید آن که مورد رضایت حق تعالی قرار گیرد. انشاء الله . ای امت اسلامی ایران که دین خود را به اسلام عزیز و قرآن مجید و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و خمینی کبیر ادا کرده اید و با تقدیم بهترین عزیزان خود از« مما تحبون» گذشته‌اید! بدانید صاحب زمان به شما افتخار می کند. قرآن مجید از شما سرافرازست. شما با ایثار خود و با فداکاری‌های خویش، بزرگترین درسها را به جهانیان در حال و آینده داده و خواهید داد که « ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی» بدانید که انقلاب ما مرهون تلاشهای روحانیت است و در راس آن امام عزیز و در گرو ایمان و وحدت شماست. با حفظ این استوانه های محکم انقلاب در تحکیم بیشتر حکومت الله که مایه امید تمامی مستضعفان در بند جهانی است، بکوشید شما اکنون جواب گویان به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمانید. قدر این موقعیت خود را بدانید. امام عزیز را تنها نگذارید و یک آن از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) جدا نشوید، چرا که شما فرمانده تان امام زمان، است و سرباز امام زمان آنی خسته نمی شود و در جا نمی زند به امید خدا به پیش بتازید که پیروزید.
اما خانواده گرامی و حزب اللهی ام: احتیاج به توصیه ندارید چرا که خود عامل آشنایی و عشق من به اسلام و قرآن و ولایت فقیه بودید. و صحنه های کربلای امام حسین(علیه السلام) را بیان می کردید، مگر نه این که علی اکبر حسین(علیه السلام) برای یاری دین حق بدنش تکه تکه شد و من هم از علی اکبر عزیزتر نیستم. پدر جان، استاد و مرادم! مادر جان، عزیز گرامی تر از جانم! برادر و خواهران عزیزم! بدانید که برای یاری دین حق باید از خود گذشت تا به خدا رسید. مبادا از شهادت من به خود ناراحتی راه بدهید، بلکه باید هم چنان سر افراز و صبور باشید تا اجر داشته باشید. برای من گریه نکنید، بلکه برای حسین مظلوم و یاران او، دستان جدا شده علمدار حسین، بدن چاک چاک علی اکبر، گلوی پاره پاره علی اصغر شش ماهه، و بدن تازیانه خوردة حضرت رقیه گریه کنید تا این نهضت زنده بماند. افتخار کنیدکه قربانی ناقابلی را به پیشگاه خدا هدیه کردید و امانتی را که داده بود، پس دادید. هر نفس خلاصه باید بمیرد« کل نفس ذائقه الموت»(عنکبوت/57) پس چه بهتر این مرگ، مرگی خونین و در راه خدا باشد، برای ما مردن در رختخواب ننگ است. زندگی ما که کمکی به اسلام نکرده، بگذار تا شهادت ما کمکی نماید.
به قول یکی از شهدا، مادر من زنی است که اگر سر بریدة مرا به پیش او بیاورند، آن را بر می گرداند و باید همین طور هم باشد. خلاصه از این که نتوانستم کوچکترین کاری برای جبران زحمات شما، به خصوص زحمات تو مادر جان انجام بدهم، عذر می خواهم ان شاءالله که مرا می بخشید و تمامی اشتباهات و خطاهای من را عفو می فرمایید. ان شاءالله که در سنگر انقلاب و دفاع از حکومت اسلام و ولایت فقیه پا بر جا باشید و چون پیشتر پاسدار حریم الله باشید. منصور جان! از تو می خواهم خیلی خوب به کسب علم بپردازی و بیشتر در فکر زندگی خود باشی و باید انشاءالله اسلحه زمین افتاده ام را بر داری و به جنگ تمامی ظالمان بروی و از خون شهدا پاسداری نمایی. از خواهران عزیز هم می خواهم در حفظ حجاب خود بکوشند به نمازهای یومیه و نماز جمعه اهمیت بیشتری دهید. خدا حافظ شما باشد.
اما توصیه ام به برادران اتحادیه و سایر رفقا و آشنایان این است که آنها هم به ساختن خود کوشش کنند. به خداصاحب الزمان امیدش به شما جوانان رزمنده است. مبادا وقتتان را تلف کنید. هر چه بیشتر اسلام را بشناسید و برای سایرین چون اسوه حسنه باشید، با آتش مسلسلهای به جا مانده مان جان عدو را بگیرید و فجر انقلاب را نمودار سازید. خداوند در پناه خود حفظ تان فرماید. سلام مرا به امام برسانید و همیشه امام را دعا کنید.

۰

شهید سیدمحمدحسن نژاد

 شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا

شهید سیدمحمدحسن نژاد

شهید سیدمحمدحسن نژاد

شهدای مهدیه آمل

مشخصات شهید
نام ونام خانوادگی :سید محمد حسن نژاد
نام پدر : سید کاظم
نام مادر : بتول
نام همسر : زهرا
نام فرزندان : سید محمد مهدی
سال تولد : 1337
محل تولد (استان /شهر ) : مازندران – آمل
سال ورود به امور تربیتی : ؟؟؟
مدرک تحصیلی : فوق دیپلم
محل اشتغال : مدرسه
سایر سمت های اداری :
نحوه شهادت : ترور توسط منافقین کور دل جهاد درجبهه های حق علیه باطل 
تاریخ شهادت : 61/05/17
محل شهادت: شلمچه
محل دفن شهید: آمل
تاریخ اعزام به جبهه : 61/03/19
محل اعزام (استان /شهر) : آمل
مدت حضور در جبهه : 2 ماه

--------------------------------------------------------------

زندگی نامه شهید
بسمه تعالی
محمد حسن نژاد در خانواده ای مذهبی متولد شد . پدرش حاج کاظم حسن نژاد دربازار دارای اسم ورسمی بود و از بازاریان قدیمی به شمار می آمد. پس از تولد وگذراندن دوره طفولیت دوران ابتدایی وراهنمایی ودبیرستان را درشهر آمل سپری کرد ودراین دوران در مسیر انقلاب قرار داشت وبا انقلاب اسلامی در سال 57 به جمع انقلابیون آمل پیوست ودر پایین کشیدن وشکستن مجسمه شاه حضور داشت . بعد از آن که در گشتهای شبانه وحفاظت از محله ها درآن دورانی که حکومت مرکزی تسلط چندانی بر امور شهری نداشت با برادران انقلابی خود همکاری داشت ودر حزب جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت شد وبه عنوان دبیر دینی درآموزش وپرورش با مدرک فوق دیپلم استخدام وبه خدمت مشغول شد .
در اوایل سال 60 با یکی از دانشجویان خط امام که برای کارهای فرهنگی به آمل منتقل شده بود به نام زهرا جهانگیر ازدواج کرد .
ایشان زندگی حضرت علی را الگوی زندگی مشترک خود قرار دادند .درواقعه جنگل آمل در بهمن سال 60 هم پای مردم غیور آمل نقش آفرینی کردند .
حضوری فعال وتأثیر گذار داشتند وبا سپاه پاسداران همکاری تنگاتنگی داشتند .
پس از آزادی خرمشهر در خرداد 61 ایشان نیز برای یاری همرزما نشان ودفاع از میهن خود به عنوان معلم بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شدند و دراهواز پادگان کربلا در یگان توپخانه مستقر شدند .در عملیات رمضان در منطقه کوشک مورد اصابت ترکش خمپاره قرار می گیرند وبه بیمارستان اهواز وسپس به بیمارستان شهید بهشتی اصفهان منتقل شدند درآنجا دربستر بیماری در همان بیمارستان صاحب فرزندی شدند و نام او را مهدی گذاشتند و هفده روز بعد دیده از جهان فرو بستند وبه درجه رفیع شهادت رسیدند .
اللهم الرزقنا شفاعتهم یوم الورود
پایان

--------------------------------------------------------------
(وصیت نامه شهید) سید محمد حسن نژاد 
انالله وانا الیه راجعون
سلام ودرود بر کلیه پیامبران خدا ، سلام ودرود بر اولیاءالله وامام عصر مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) ونائبش روح خدا ،سلام ودرو د بر شهیدان راه اسلام ودرود بر پاسداران اسلام ،پرچمداران از سلاله پاکان معصومین ، روحانیت عظیم الشأن .
ما چطور می توانیم شکر نعمت های خدارا بجا بیاوریم ، ما چطور می توانیم روسفید در پیشگاه خدا وقرآن باشیم ، غرق گناه ، اسیر هوس ،آرزو ها ی طول ودراز دنیا ،غافل از کسب توشه در دنیا خسران زده شدیم در صورتی که خدا وپیامبر وامامان حاضر بودند ، در صورتی که کتابمان قرآن بود .مابه خودمان ظلم کردیم در صورتی که اگر رشد کرده بودیم وکسب می کردیم فضائل قدسیه را، تقرب به تو می شدیم یا با صالحین وابرار همنشین می شدیم وبا شهدا می شدیم .
خدایا به ما توان عطا کن تا بر نفسمان چیره وبر عقلمان حاکم، وبا اطاعت محض از تو،قلبمان سرچشمه علم وحکمت ومعرفت تو گردد.
ودر پیشگاه امام زمان ونائب به حقش وشهداء اسلام مخصوصا شهدای انقلابمان یعنی شهید مظلوم سید محمد حسین بهشتی که در محضرش خجالت زده هستم چرا که در سر چشمه علم حیات آنچنانکه باید حق مطلب را نسبت به او ادا نکردم.
خدایا بمن توان خدمت گزاری به انقلاب اسلامی ایران عطا کن تا بتوانم گناهانم را با خدمت صادقانه وایثار گرانه پاک نمایم .
خدایا توخودت حافظ راه باش که این انقلاب حیات برای بشریت عصرمان هست ،که این انقلاب سر آغاز وراثت مستضعفین است ،که این انقلاب خشم انتقام مسلمین جهان بر علیه هرچه کفر والحاد ،شرک ونفاق است .من با این انقلاب حیات افتخار آمیز وشرافتمندانه به هیج وجه حاضر نیستم که دیگر ثانیه ای از عمرم را که با عبادت می توانم مراتب ایرانی خودم را بالا برده ودر بهترین منزلگاهها قرار گیرم مفت از دست دهم . گرچه هنوز به جبهه راه پیدا نکردم ولی خدامی داند که عاشق جبهه هستم . خدایا توان و قدرت عطا کن تا با دشمنان خدا ورسول وامامانت بجنگم ودراین راه شهادت که اوج اعتلا وتکامل مقام انسانی است برسم.
واز این زندان واز بوی گند وعفونت ملحدین ومشرکین نجات یابم تااز مرگ با هر شکلش که باشد استقبال می کنم وهیچ ترسی ندارم که مرگ یک انتقال است ، وعبور از یک پل است .از آنهائی که با من در ارتباط بوده اند می خواهم که مرا ببخشند واگر چیزی ازمن طلب دارند از همسرم یا از حزب جمهوری اسلامی آمل بگیرند الان هیج به یادم نمی آید که بدهکار کسی باشم والسلام

-------------------------------------
خاطرات
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره : حبیب ا... حسن نژاد
من به اتفاق همسرم برای تبریک ازدواج شهید محمد حسن نژاد با خانم زهرا جهانگیر به منزلشان رفته بودیم وقتی وارد شدیم دیدیم هر دو نفرشان روی یک گلیم نشسته اند وسفره ی شام پهن است وکنسرو لوبیا سرسفره بود و مارا سر سفره دعوت کردند بعد از شام از برادر شهیدم سئوال کردم پدرمان قالی فروش دارند چرا از مغازه پدر فرشی نمی آوری جواب دادند می خواهیم درزندگی پیرو امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) باشیم – سوال کردم چرا از مرغ محلی کوپنی به ما می دهند استفاده نمی کنی پاسخ داد می خواهم به افرادی که همیشه اعتراض می کنند بدهم تا اعتراضی نکنند .
-خاطره دوم
ایشان بعد از مجروحیت دربیمارستان اصفهان بستری شدند من به ملاقات ایشان رفتم دیدم درد زیادی را تحمل می کند ایشان در منطقه ییلاقی مان آبشار را خیلی دوست داشت گفتم سید محمد انشاء الله بعد از خوب شدن به آبشار می رویم ایشان با همان درد لبخندی برلبانش نشست .
خاطره سوم
ایشان در اصفهان بستری بود همسرش که باردار بودند به ملاقاتش آمدند همانجا فرزندش به دنیا می آید و شهید حسن نژاد قبل از شهادت فرزندش را می بیند .
خاطره چهارم، دفاع در 6بهمن
در روز 6 بهمن 60 در درگیری با منافقین اسلحه را به دست گرفت وبا منافقین جنگید .

خاطرات
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره : احسان جهانگیر
من درجبهه بودم اطلاع پیدا کردم که خواهر زهرا با سید محمد حسن نژاد ازدواج کرد یک روز جوانی آمد به من گفت شما آقای احسان جهانگیر هستید گفتم بله گفت من تازه داماد خانواده شما شدم اینجا آغاز آشنایی ما بود .
بعد گفت می خواهم خوابی که دیدم را برایتان نقل کنم گفتم : بگو
بعد گفت : نمی خواهد . اصرار کردم گفت : در خواب دیدم درعملیات شرکت می کنم و دوپایم قطع می شود وفردی بنام حسنی مرا به دوش می کشد وبر می گرداند واز خواب بیدار شدم .
ما در اهواز بودیم هوا خیلی گرم بود اینقدر گرم بود بچه های رزمنده برای حفظ از گرمای آفتاب به یک آموزشگاه در داخل کلاسها پناه برده بودند شهید سید محمد ... این کلاسها گشت تا آقای حسنی را پیدا کند که آخر هم پیدا کرد وجریان را توضیح داد آن زمان به آقای حسنی گفت من انتظارم بیش از اینهاست من آرزوی شهادت را دارم .
بعد با هم عکس گرفتیم وعملیات شروع شد وشهید سید محمد در آن عملیات مجروح شد .

خاطرات
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره : زهرا جهانگیر
من برای عیادت همسرم شهید حسن نژاد به بیمارستان رفتم صبح بود اجازه ملاقات را داده بودند دیدم همسرم به من می گوید : امروز ساعت 5 بعدازظهر با هم به آمل می رویم من خواستم بروم فرزند را شیربدهم دکتر گفت نرو هر لحظه احتمال شهادت شوهرت وجود دارد من به آقای دکتر گفتم :
نه هنوز مانده رفتم فرزندم را شیر دادم .
راس ساعت 4 و50 دقیقه حالش به هم می خورد ودقیقاً ساعت 5 به شهادت می رسد .
خاطره دوم
وقتی همسرم شهید حسن نژاد شهید شد برادرم شهید نشده بود
درعالم خواب دیدم شهید حسن نژاد برادرم را بغل می کند و در قبر خود می برد فردا صبح ( من که درشهر آمل دبیر بودم ) سرکلاس درس رفتم به مدیر مدرسه خبر دادم هر زمانی تماس گرفتند به من خبر بده چون برادرم شهید شد .
سر کلاس درس با بچه ها صحبت می کردم و گفتم برادرم شهید شد. شما باید قدر این ایام را بدانید خوب درس بخوانید تا آخر ساعت آن روز در مدرسه خبری نشد تا اینکه به دم در خانه رسیدم دیدم برادر شهید حسن نژاد ایستاده، گفتم برادرم شهید شد؟ گفتند نه مجروح شد گفتم نه بلکه شهید شد وتماس گرفتم تا نیامدم دفن نکنید .

خاطرات
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره : زهرا جهانگیر
(خاطره ای از شهادت برادر)
من 14 ساله بودم که درعالم رویا وخواب دیدم برادر محمد که اکنون 7 ساله است در گودال قتلگاه است وبه من می گویند برای برادرت نماز شهادت بخوان هرچه نگاه می کنم می بینم محمد است امّا قد او 60/1 می باشد . ازآن به بعد احترام خاصی برایش قائل بودم تا در زمان شهادت دقیقاً قدش 60/1 بود.
خاطره از شهید حسن نژاد
شهید حسن نژاد در بیمارستان به دلیل مجروحیت بستری بود مادرم به عنوان پرستار مواظب ایشان بود وبه مجروح دیگرجنگی را آوردند ودکتر گفت این مجروح معلول می شود ودکتر رفت مادرم دید که مجروح امام عصر(عج) را صدا زد وگفت خدایا من سرپرست خانواده برادرم هستم وتنها سرپرست خانواده ... معلولیت چه کار کنم ،کمکم کن دیدم دستش را محکم مشت کرده مادرم متوجه شد شیشه عطری افتاده آنرا برداشت واین مجروح که دکتر گفت شهید می شود وبلند شد دنبال مجروح دیگر می گردد در تمام بیمارستان گشت دربخش آی سی یو مجروح را دید ومشت را بازکرد چیزی ندید مادرم که اورا همراهی می کرد عطر را به او داد واو عطر را به بدن آن مجروح کشید وخوب شد ومجروح رزمنده به سوی میدان نبرد حرکت کرد .

۰

شهیدحسینعلی بنده پی

 شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا شهدا

شهیدحسینعلی بنده پی

شهیدحسینعلی بنده پی

شهدای مهدیه آمل

مشخصات
شهر :بخش :شهرستان : آمل
وضعیت تاهل : مجرد

یگان : لشگر 25 کربلا

نوع عضویت : سپاه - کادر

مذهب : شیعه

دین : اسلام‌‌
نام پدر : حسن

مسئولیت : جانشین گروهان

حصیلات : دیپلم

نام پدر: حسن
نام مادر : تبرگ قائی
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه

عملیات : عملیات والفجر 8

محل شهادت : فاو

تاریخ شهادت : 1364/11/24
نحوه شهادت : اصابت ترکش به بدن
شناسنامه تدفین
شهر : کته پشت

بخش :شهرستان : آمل
گلزار : شهدای کته پشت سفلی

*زندگی نامه شهید حسینعلی بنده‌پی*

نخستین ثمره زندگی «حسین و تبرّک» بود که همگام با دهمین روز زمستان 1343، در «کته‌پشت» آمل به دنیا آمد.

حسین‌علی قرآن را قبل از ورود به مدرسه آموخت؛ به‌گونه‌ای که روح و جانش با ایده­های الهی این کتاب روشن، عجین شد.

دوره ابتدائی او، در دبستان «شهید یوسفی» فعلی آمل طی شد. سپس با گذر از مقطع راهنمائی، تحصیلاتش را در هنرستان صنعتی «چهل شهید» فعلی این شهر ادامه داد و در رشته برق فارغ‌التحصیل شد.

«مهری» در بیان خلق‌وخوی برادرش می‌گوید: «رفتارش با پدر و مادر خیلی خوب بود و همیشه سعی می‌کرد که مطیع باشد و احترام‌شان را نگه دارد؛ و تا آن‌جایی که از عهده‌اش برمی‌آمد، به آن‌ها کمک می‌کرد.»

شرکت در تظاهرات ضدّ طاغوت و گوش دادن به نوار سخنرانی امام خمینی(ره)، از جمله فعّالیت‌های حسین‌علی، در آن ایّام بود.

مادرش در این‌خصوص اِذعان می‌دارد: «می‌گفت: باید مطیع فرمان امام خمینی باشیم و مملکت و ناموس خودمان را حفظ، و منافقان را از شهرمان بیرون کنیم. زمانی که دانشگاه، در رشته تربیت معلم قبول شد، من با رفتنش به جبهه مخالفت کردم و گفتم: الان زمان تحصیل است. اما او خیلی ناراحت شد و گفت: آیا در قیامت جوابگوی امام هستی؟ به فرمان امام، جبهه، دانشگاه ما هست. اول باید کشورمان را نجات بدهیم تا به استقلال برسیم، بعد درس بخوانیم. الان دشمن همه جا در کمین است. کجا برویم؟! او با این حرف‌ها، رضایتم را برای رفتن جلب کرد.»

حسین‌علی از مرداد 1362، به عنوان بسیجی، راهی جبهه شد.

عملیات والفجر 6، از جمله آوردگاه حضور او محسوب می‌شود.

در 1363/3/10، با پوشیدن جامه پاسداری، به سِمَت معاونت گروهان منصوب شده، رهسپار مناطق نبرد با دشمن گشت.

او همیشه در سفارشات خود به خانواده می‌گفت: «هرگز نماز جمعه را ترک نکنید و نگویید کار داریم. بقیه هفته را به کار اختصاص بدهید و روز جمعه را به نماز جمعه.»

در مورد خصوصیات اخلاقی‌اش، همین‌ بس که بسیار قانع بود و در برابر مشکلات، صبور. او صله‌رحم را خیلی خوب به جای می‌آورد.

و عاقبت، او در 24 بهمن 1364 در فاو به فیض عظیم شهادت نائل آمد. سپس چهار روز بعد، با تشییع اهالی کته‌پشت، در گلستان شهدای این روستا به خاک آرمید.

*وصیت نامه شهید حسینعلی بنده پی*

بسم الله الرحمن الرحیم

مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه زندگانند در نزدپروردگارشان روزی می خورند .( آل عمران آیه 169)

با حمد و ثنای الهی . بنام او که همه وجودمان از او و برای اوست و بنام خداوندی که رحمت العالمین است . بنام پروردگار قادری که در هم کوبنده ستمگران و یاور مؤمنان است .

با درود و سلام بر مهدی موعود (عج) و اَرواحَ العالَمینَ لَهُ الفَدا ، با درود و سلام بر نائب بر حقش امام امت این قلب تپنده امت اسلام و با درود و سلام بر شهدای به خون خفته اسلام از کربلای حسین تا به کربلای خمینی .

با عرض سلام خدمت معلولین و مجروحین و خانواده های پر صبر و استقامت آنان . با عرض سلام خدمت برادران رزمنده که حقاً رزمندگان حقجوی اسلام می باشید . و همانا به حق پیروزی از آن شما است . اوست خدائی که در میان عرب و امی ( یعنی قومی که خواندن و نوشتن را هم نمی دانند ) پیامبر بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا تلاوت کند تا آنها را از جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد با آنکه بیش از آن همه در ورطه جهالت و گمراهی آشکار بودند و نیز قوم دیگر را که به روایت از پیغمبر ارجمندم چون به عرب ( در اسلام ) ملحق شوند هدایت فرمایند که خدای مقتدر و همه کارش به حکمت است ( سوره جمعه آیه 3)

از گذشته های دور که انسانها در حال نابودی و هلاکت بودند انسانها بی رحمانه به قتل می رسیدند و دشمنی در میانشان به اوج رسیده بود . در هزار و چهارصد و اندی سال قبل از جانب خداوند منان پیامبری در سرزمین مکه ظهور کرده و پرچم هدایت مردم را به سوی الله به عهده گرفت آنان را دعوت به اُخوت و برادری و وحدت و پرستش یگانه پروردگار عالمیان نموده و اما اکنون تاریخ دوباره تکرار شد انسانهایی که در زیر ظلم به تنگنا آمده بودند از هر سو چپاول میشدند و نفاق و جدائی بین مردم بخصوص مسلمانان افتاده بود و دشمنان بر آنان می تاختند . این مردم جدا شده از هم و چپاول شده از زیر ظلم شاه از چند سال قبل خداوند یاور و رهبری فرستاد و ما را (آنان را) به وحدانیت خواند و اتفاق در میان ما بوجود آورد و بر طاغوت غلبه دادو اینک عازم راهی است که آن آزادی بشریت می باشد و ما اکنون پیرو آن راه می باشیم .

آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما به خدا ایمان آوردیم رها یشان کنند و بر این دعوی امتحانشان نکنند ؟ و ما امتی را که پیش از اینان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم تا خدا دوروغگویان را از راست گویان کاملاً معلوم کند .

امت حزب الله : همانا ما به حق برای امتحان آفریده شده ایم و هر چه از زمان میگذرد در واقع از لحظه های امتحان ما میباشد و هر عملی که از ما سر می زند بیانگر هویت ماست . ما الان در عصری واقع هستیم که همه عذر و بهانه ها به روی ما بسته است در عصری واقع شدیم که تمام امکانات جهت احیای کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله در سراسر جهان آماده است . اگر کوتاهی کنیم فردا بیشتر از خداوند و آیندگان شرمنده و روسیاه خواهیم بود ، حال اگر فردای قیامت از ما سوال شود چه کم داشته اید چه جوابی خواهیم داد ؟

امت اسلامی نعماتی را که خداوند به مرد این زمان ما بخصوص مردم ایران عطا فرموده کم نظیر است از جمله از نعمات رهبری امام خمینی است که خداوند بر ما ارزانی داشته و ما به این نعمت باید افتخار کنیم و عظمت این امام عزیز را حفظ کنیم و کاری کتنیم که که خود را لایق و شایسته این رهبری و رهبری آقا امام زمان سازیم . از فرامین پدر گونه این نایب حجت خدا اطاعت کنیم که همان اطاعت و بندگی خدا و عمل به اسلام و حفظ وجهه اسلامی این انقلاب گرانقدر است .

ای اهل ایمان در پیشرفت کارهای خود صبر و مقاومت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جوئید که خدا یاور صابرین است و آنکس که در راه خدا کشته شد مرده مپندارید بلکه او زنده ابدی است و لاکن همه شما این حقیقت را نخواهید یافت و البته شما را به سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفسها و آفات زراعت بیازمائیم و مژده آسایش از آن سختیها صابران را است آنان چون به حادثه سخت وناگواری دچار شوند صبوری پیشه گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده و به سوی او رجوع خواهیم کرد . برادران و خواهران ، حال که مورد آزمایش خداوند واقع هستیم سختیهای و خوشیها برای ما نوشته شده ، نکند در هنگام سختیها کناره گیری کنیم که آن روزی خدای ناکرده این نعمات الهی از ما سلب شود و خدا بر ما غضب کند و آن وقت نه دنیا را داشته باشیم ونه آخرت را ، نکند خدای ناکرده کاری کنیم که آیندگان آیه های خشم خداوندی را بخوانند باید اطاعت کنیم از خدا و اطاعت کنیم از رسولش و نایبانش ، ما باید همچون امام خمینی با خلوص نیت در مقابل تمامی ظلم و کفر و نفاق با ستم ستیز کنیم باید مثل او چه در سختیها و چه در خوشیها بیاد خدا باشیم و استعانت جوئیم از صبر و نماز تا اینکه خداوند توفیق مبارزه در زیر رکاب آقا امام زمان را بر علیه کفر جهانی به ما بدهد .

( خدا آن مؤمنان را که در صف جهد کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست می دارد گویا ایشان بنائی استوار ساخته شده (سوره صف) )

و اما سخن کوتاه دیگری به امت حزب الله به خصوص با برادران و جوانان حزب الله دارم و آن اینکه انقلاب را پا برهنه ها با رهبری اصیل کردند و باز هم دارند نهالش را با خونشان آبیاری و مستحکمتر می کنند و پیش می برند و این جنگ را که بر ما تحمیل کرده اند به خاطر نابودی اسلام و به ذلت کشانیدن ما می باشد . بنابراین هیچ انتظاری نمی رود افرادی که بودن اسلام و این انقلاب برای آنها ضرر دارد یا حداقل اهمیت ندارد بخواهند برای آنان زحمت بکشند و برایش خون بدهند . باید دانست همانطوری که تا به حال این انقلاب را یاری نمودیم از این به بعد بیشتر در صحنه باشیم چرا که در صحنه انقلاب بودند به نفع خودمان است این طور نیست که این انقلاب و اسلام به ما احتیاج داشته باشد بلکه این ما هستیم که احتیاج به این اسلام و انقلاب داریم احتیاج به این رهبری داریم . و اما آنانی که ایمان به خدا دارند و از این انقلاب و جهاد کناره گیری می کنند باید بدانند که خیر و صلاحشان در این انقلاب و جهاد است چرا که خداوند در قرآن کریم (سوره صف) می فرماید : ای اهل ایمان آیا شما را به تجارتی سودمندکه شما را از انقلاب دردناک (آخرت)نجات بخشد دلالت کنم ؟ آن تجارت این است که بخدا و رسول او ایمان آرید و جهاد کنید در راه خدا با مال و جان ، این کار ( از هر تجارت ) بهتر است برای شما اگر دانا باشید تا خدا گناهان شما را ببخشد بهشتی که زیر درختانش نهرهای آب گوارا جاری است داخل گرداند و منزلهائی نیکو در بهشتهای عدن جاودانی (و قصرهای عالی ) عطا فرماید این همان رستگاری بزرگ است امید این است که کلام خدا را جامع عمل بپوشانید ( این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزی بی نظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهبانی است ) امام خمینی

بار الها تو خود شاهدی اینک با ایمانی که به روز قیامت داشتم توانستم پا به جبهه حق علیه باطل بگذارم و در این راه کشته شوم ولی نمیدانم آیا می توان کشته شدنم را شهادت نامید یا نه ؟

بار الها من لایق شهادت نیستم ولی معبودا تو خود فرمودی( ادعونی استجب لکم )

و اینک تو را می خوانم ، و میدانم که تو توبه پذیر هستی و من محتاج برحمت تو هستم و از رحمت تو نا امید نیستم ، پدر و مادر مهربانم و حزب الهیم سلام علیکم چگونه می توانم از زحمات شما قدردانی نمایم ، قدردانی از پدر ومادری که باعث و معلم من بودند در هدایت دین مبین اسلام . به هیچ وجه نمی توانم از زحمات شما قدردانی کنم مگر با خون شهادتم و اما در قبالش هم دوست دارم که این مطلب را هم در نظر داشته باشیم همانگونه که در قرآن مجید سوره انعام آیه 59 آمده برگ درختی نمی افتد مگر اینکه او می داند ( مگر به مشیت او ) آیا این نبردها و زخمی شدن ها و نقص عضوها و این کشته شدنها بودن آگاهی و مشیت اوست ؟ در همه اینها خیر وصلاح نهفته است . خداوند دارد ما را می آزماید گاهی با دادن نعمت به انسان مورد آزمایش واقع می شود و گاهی هم با گرفتن نعمت پس باید در هر دو حالت با خدا باشیم و صبر و بردباری را پیشه خود گیریم و شاکر باشیم تا اینکه مورد لطف ورحمت خدا قرار گیریم . خواهر و برادر حزب الهی ام سلام علیکم ، از شما امید آن دارم که در کارهایتان را اسلام را پیش گیرید زیرا راه اسلام بهترین و برترین راههاست پوینده و کوشنده این راه و پیرو رهبر عزیزمان باشید و دعا نمائید که امامان تا ظهور حضرت مهدی (عج)

سلامت باشد . و امید دارم که هیچگونه ناراحتی را از فقدانم به خود راه ندهید در ضمن دعا نمائید که شهادتم در نزد خداوند مورد قبول واقع شود چرا که شهادت افتخاری است بس بزرگ در خاتمه از پدر و مادر مهربان و برادر و خواهر گرامی و فامیلان ودوستان و مستحقان محترم امید آن دارم که حق خود را برمن حلال نمایند . ای معبود من چنان عشق وایمانی به من عطا فرما اگر صدها بار تکه تکه ام کنند باز زنده شوم و یا زیر سخت ترین شکنجه ها قرار گیرم دست از تو و اسلام عزیز و رهبر گرامی خود بر ندارم . خدایا صبر و استقامت به ما عطا فرما و ایمانمان را محکم و گامهایمان را استواری بخش و بر کافران پیروزمان کن . خدایا کشته شدن در راهت زیر پرچم پیامبرت همراه اولیائت را روزیمان فرما .

خدایا جدا ً پناه می آورم به تو از وسوسه های شیطان و عدول کردن از حق به باطل در دم مرگ .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و به عمر رهبر افزای.

والسلام

حقیر حسینعلی بند پی 1363/08/10

۰

کتاب سیمای آفتاب

 کتابخانه بخش خبری مهدیه آمل

کتاب سیمای آفتاب

کتاب سیمای آفتاب

مؤلف این کتاب دکتر حبیب اللهی طاهری است، وی در معرفی این اثر در مقدمه می نویسد در این کتاب کوشش شده است که مسایل مربوط به وجود نازنین امام زمان(عج) با سبکی خاص و شیوه ای نوین و تا حدودی با موشکافی های دقیق و گاه با طرح سؤال و جواب به گونه ای که شبهه ای باقی نماند، مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد. مجموعه مطالب کتاب در بخش کلی در قالب سی و پنج درس که هر یک به منزله یک فصل جداگانه ای هستند، در پانصد و چهل و سه صفحه به شرح ذیل تنظیم و طبقه بندی شده است.

کتاب با پیشگفتاری از نویسنده آغاز شده و نویسنده با بهره گیری از آیات قرآن و روایات شیعه، در قالب بیست و پنج درس، این عناوین را به بحث گذاشته است: مهدویت در اسلام، مشخصات و اوصاف حضرت مهدی(عج)، غیبت و فلسفه غیبت حضرت مهدی(عج)، نواب خاص، یاران، توقیعات و علائم و نشانه های حضرت مهدی(عج)، حکومت واحد جهانی، جهان درعصر قبل از ظهور و پس از ظهور حضرت، رجعت در زمان ظهور امام مهدی(عج).