مهدیه آمل

مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بانک رسانه مهدیه آمل

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

حسینیه

معرفی کتاب مهدوی

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

پيوندها

شهدای شاخص

سایت علما و مراجع

گالری تصاویر

۸۲۳ مطلب توسط «مهدیه آمل» ثبت شده است

۰

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/آیت الله ناصری

 بانک صوت بخش خبری مهدیه آمل زندگی درمکتب اهل بیت(ع) ماه مبارک رمضان

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/آیت الله ناصری

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/آیت الله ناصری

آیت الله ناصری

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

۰

چرا ماه رمضان را باید ماه امام‌زمان(ع) بدانیم؟/شرحی بر دعای افتتاح/حجت الاسلام پناهیان

 بخش خبری مهدیه آمل سبک زندگی مهدویت ماه مبارک رمضان

چرا ماه رمضان را باید ماه امام‌زمان(ع) بدانیم؟/شرحی بر دعای افتتاح/حجت الاسلام پناهیان

چرا ماه رمضان را باید ماه امام‌زمان(ع) بدانیم؟/شرحی بر دعای افتتاح/حجت الاسلام پناهیان

ماه مبارک رمضان مناسبت‌ها و آداب مختلفی دارد؛ از شهادت امیرالمومنین(ع) و شب‌های قدر تا انفاق و صلۀ رحم و... اما یک مناسبت بسیار مهم دیگر هم دارد که شاید از آن غفلت شده است. ماه رمضان، ماه امید برای فرج و ظهور امام زمان(عج) است. همان‌طور که ماه محرم ماه امام حسین(ع) است، ماه رمضان هم باید ماه امام زمان(عج) تلقی شود.

دلایل متعددی برای این مطلب وجود دارد، از جمله اینکه شب‌های قدر مربوط به امام زمان(عج) است، پروندۀ گذشتۀ ما و مقدرات آینده ما به‌دست آن حضرت در همین شب‌ها امضا می‌شود. در شب بیست‌وسوم که اوج ماه رمضان است، منتظریم منادی، ظهور حضرت را در آن سال ندا دهد و همۀ اهل عالم این ندا را بشنوند.

یکی از دعاهایی که مهدوی‌بودن ماه رمضان را گوشزد می‌کند «دعای افتتاح» است که از دعاهای مهم ماه رمضان است-و فرموده‌اند هر شب در این‌ماه خوانده شود- این دعا در واقع تمنای ظهور است. حدود یک‌سوم این دعا دربارۀ امام زمان(عج) است.

سید‌بن‌طاووس، دعای افتتاح را از یکی از نواب اربعۀ امام‌زمان(عج) نقل کرده و ایشان هر شب ماه رمضان این دعا را می‌خواند. بزرگان ما هم به این دعا اهتمام داشتند. مضامین عالی و شباهت‌های این دعا به دعاهایی مثل «مناجات شعبانیه» و «دعای عهد» نشان می‌دهد که این دعا از ناحیۀ معصومین(ع) صادر شده است.

این دعا باید در مجالس و محافل، توضیح داده شود و در فضایی سرشار از اندیشه و تفکر به تأمل در این دعا بپردازیم. باید جمع شویم و دربارۀ ظهور، شرایط قبل و بعد از آن و همچنین دربارۀ حکومت حضرت و رابطۀ عبادت خدا و ولایت ائمۀ معصومین(ع) که در این دعا از آنها یاد می‌شود، با هم بحث کنیم.

این دعا در قسمت مربوط به «حمد الهی» حدّ معنوی و معرفتیِ بسیار بالایی به انسان می‌دهد. حمد خدا-که مقام بسیار بلندی است و ما ناتوان از آن هستیم- می‌تواند با خواندن این دعا اندکی جبران شود.

برای دعای کمیل، دعای ندبه و... مراسم برگزار می‌شود، اما متأسفانه برای دعای افتتاح مراسم خاصی در ماه رمضان برگزار نمی‌شود. حیف است در ماه رمضان به قرائت قرآن و طلب مغفرت توجه کنیم اما-درحالی‌که استجابت دعا تضمین شده است- موضوع فرج را فراموش کنیم.

اگر بخواهیم برای همۀ بشریت به‌صورت عمیق دعا کنیم و نجات جوامع بشری را از ظلم تمنا کنیم اوج این خواسته‌ها چیزی جز فرج امام زمان(عج) نیست. دعای افتتاح به ما یاد می‌دهد که در ماه رمضان دعا برای ظهور ولی عصر (عج) فراموش نکنیم. امید است به خاطر این دعا و ارتباط با آن همیشه منتظر ماه مبارک رمضان باشیم.

دانلود سخنرانی حجت الاسلام پناهیان

شرحی بر دعای افتتاح

منبع : مدیامهدیه آمل

۰

سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) در ماه مبارک رمضان

 بخش خبری مهدیه آمل امام خمینی(ره) ماه مبارک رمضان

سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) در ماه مبارک رمضان

سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) در ماه مبارک رمضان

لیلة القدر امام

از جمله برنامه های ویژه حضرت امام(ره) در ماه مبارک رمضان، عبادت و تهجد بود. امام عبادت را ابزار رسیدن به عشق الهی می دانستند. و به صراحت بیان می کردند که در وادی عشق، نباید به عبادت به چشم وسیله ای برای رسیدن به بهشت نگاه کرد.[۱] اکثر آشنایان امام نقل می کنند که ایشان از سن جوانی، نماز شب و تهجد، جزء برنامه هایشان بود. بعضی از نزدیکان ایشان می گفتند که وقتی در ظلمت و تاریکی نیمه شب، آهسته وارد اتاق امام می شدم، معاشقه امام را با ایزد احساس می کردم و می دیدم که با خضوع و خشوعی خاص، نماز می خواندند و قیام و رکوع و سجود را بجا می آوردند که حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فکر می کردم که شب امام، حقیقتا، لیلة القدر است.[۲] یکی از اعضای دفتر ایشان، دراین باره می گوید: پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیماری و در صحت و در زندان و در خلاصی و در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند.۳]
نوافل و افطار

امام توجه خاصی به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترک نمی کردند. نقل شده است که امام، در نجف اشرف، با آن گرمای شدید، ماه مبارک رمضان را روزه می گرفت و با این که در سنین پیری بودند و ضعف بسیار داشتند، تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل به جای نمی آوردند، افطار نمی کردند! و شب ها تا صبح، نماز و دعا می خواندند و بعد از نماز صبح، مقداری استراحت می کردند و صبح زود، برای کارهایشان آماده می شدند.[۴] خانم زهرا مصطفوی می گوید: راز و نیاز امام و گریه ها و ناله های نیمه شب ایشان، چنان شدید بود که انسان را بی اختیار، به گریه می انداخت.[۵]
عبادت در جوانی

اکثر آشنایان امام نقل می کنند که ایشان از سن جوانی، نماز شب و تهجد، جزء برنامه هایشان بود. بعضی از نزدیکان ایشان می گفتند که وقتی در ظلمت و تاریکی نیمه شب، آهسته وارد اتاق امام می شدم، معاشقه امام را با ایزد احساس می کردم و می دیدم که با خضوع و خشوعی خاص، نماز می خواندند و قیام و رکوع و سجود را بجا می آوردند که حقا وصف ناپذیر بود. یکی از اساتید قم نقل می کرد: شبی میهمان حاج آقا مصطفی بودم. ایشان، خانه جداگانه ای نداشتند و در منزل امام زندگی می کردند. نصف شب از خواب بیدار شدم و صدای آه و ناله ای شنیدم، نگران شدم که مگر اتفاقی افتاده است، حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم: «ببین چه خبر است!». ایشان نشست و گوش داد و گفت: «صدای امام است که مشغول تهجد و عبادت است.»[۶]
باران اشک

در ماه مبارک رمضان، این شب زنده داری و تهجد، وضعیت دیگری داشت. یکی از محافظان بیت می گوید در یکی از شب های ماه مبارک رمضان، نیمه شب، برای انجام کاری مجبور شدم از جلوی اتاق امام گذر کنم. حین عبور، متوجه شدم که امام، زار زار گریه می کردند! هق هق گریه امام که در فضا پیچیده بود، واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد که چگونه امام، در آن موقع از شب، با خدای خویش راز و نیاز می کند.[۷]
آخرین رمضان و نماز نیمه شب

آخرین ماه مبارک رمضان دوران حیات امام، به گفته ساکنان بیت، از ماه مبارک رمضان های دیگر متفاوت بود!

به این صورت که امام همیشه، برای خشک کردن اشک چشمشان دستمالی را همراه داشتند، ولی در آن ماه مبارک رمضان، حوله ای را نیز همراه برمی داشتند تا به هنگام نمازهای نیمه شبشان، از آن استفاده کنند![۸]
توجه ویژه حضرت امام به قرآن کریم
روزی هفت بار قرآن خواندن

امام خمینی(ره) توجه خاصی به قرآن داشتند، به طوری که روزی، هفت بار قرآن می خواندند! امام در هر فرصتی که به دست می آوردند، ولو اندک، قرآن می خواندند. بارها دیده شد که امام، حتی در دقایقی قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت می گذرد - قرآن تلاوت می کنند![۹] امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن می خواند.[۱۰]
چشم برای قرائت قرآن

یکی اطرافیان امام می گوید: امام در نجف، چشمشان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر بعد از معاینه چشم امام گفت: «شما باید چند روزی قرآن نخوانید و به چشم تان استراحت بدهید». امام خندیدند و فرمودند: «دکتر، من، چشم را برای قرآن خواندن می خواهم! چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کاری کنید که من بتوانم قرآن بخوانم.»[۱۱]
ده جزء تلاوت قرآن

در ماه رمضان یکی از همراهان امام در نجف، اظهار می کرد که امام خمینی در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن می خواندند، یعنی در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم می کردند.۱۲] علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.[۱۳]
گزیده ایی از توصیه ها و سفارش های امام به مناسبت ماه مبارک رمضان

شما در این چند روزی که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالی پیدا نمایید. از کردار و رفتار ناشایسته خود، استغفار کنید! اگر خدای نخواسته، گناهی مرتکب شده اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالی عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتی، تهمتی و خلاصه گناهی سر بزند و در محضر ربوبی، با نعم الهی و در مهمان سرای باری تعالی، آلوده به معاصی باشید! شما اقلا، به آداب اولیه روزه عمل نمایید و همان طوری که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه می دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید! از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگهداشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید! اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می شود روزه ای که از شما خواسته اند، محقق نشده است. اگر دیدید کسی می خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شده ایم که در این سی روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود داری ورزیم.» و اگر نمی توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار می کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشید. توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید؛ فقط دعا خواندن نباشد، دعا به معنای واقعی اش باشد.

 

منبع: راسخون
-----------------------------
پی نوشت:
[۱] روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۰ / ۱۱ / ۶۴.
[۲] امام در سنگر نماز، ص ۸۳ / هزار و یک نکته، حسین دیلمی، نکته ۱۲۹.
[۳] هزار و یک نکته، حسین دیلمی، حبیب و محبوب، ص ۵۳ / سیمای فرزانگان، ص ۱۸۰.
[۴] سیمای فرزانگان، ص ۱۵۹/ برداشت هایی از سیره امام خمینی(ره)، ج ۳، ص ۹۹.
[۵] برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره)، ج ۳، ص ۱۳۲.
[۶] همان، ص ۲۸۶.
[۷] هزار و یک نکته، حسین دیلمی، نکته ۱۰۴ / جلوه ای از خورشید، ص ۹۰.
[۸] برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج ۳، ص ۱۲۶.
[۹] پا به پای آفتاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
[۱۰] برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج ۳، ص ۱۹۸.
[۱۱] همان، ص ۷.
[۱۲] همان.
[۱۳] پا به پای آفتاب، ج ۱ ص ۱۸۱.

۰

فضیلت توکل و اعتماد به خداوند در اخلاق اسلامی

 بخش خبری مهدیه آمل ماه مبارک رمضان

فضیلت توکل و اعتماد به خداوند در اخلاق اسلامی

فضیلت توکل و اعتماد به خداوند در اخلاق اسلامی

مقدمه

توکل، یکی از فضایل مهم اخلاقی است که در فرهنگ اسلامی از مظاهر ایمان به شمار می‌رود. قرآن کریم توکل به خدا را از ویژگی‌های برجستۀ مؤمنان می‌شمارد: «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌؛[1] و افراد با ایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند». در آیه دیگری نیز می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ‌؛[2]مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دل‌هاشان ترسان می‌گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می‌شود، ایمان‌شان فزون‌تر می‌گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند». بنابراین توکل، از لوازم جدایی‌ناپذیر ایمان است. البته ایمان دارای مراتب است و به همین جهت، توکل مؤمنان نیز می‌تواند مراتبی داشته باشد. هر گاه ایمان به بالاترین درجه خود برسد، توکل نیز به همین‌سان به بالاترین درجه از نصاب خود خواهد رسید؛ همانند حضرت ابراهیم(علیه السلام) که در قرآن کریم داستان توکل ایشان و ثمرۀ آن توکل به تفصیل بیان شده است. این نوشتار بعد از معناشناسی توکل، به لوازم و آثار توکل پرداخته است.

الف. معناشناسی توکل

توکل، به معنی اعتماد است و اگر با کلمه «علی» متعدی شود و به شکل فعل درآید، به معنی تکیه و اعتماد کردن به دیگری خواهد بود.[3] توکل، به معنی سپردن کارها به خدا و اعتماد قلبی به اوست. توکل این است که انسان خدا را تکیه‌گاه مطمئن خود قرار دهد و همه امورش را به او واگذار کند؛ خدای مهربانی که از تمام نیازهای او آگاه و در برطرف نمودن آنها تواناست. علامه طباطبایی; درباره معنای توکل می‌نویسد: «معنای توکل این است که تأثیر امور را به خدای متعال ارجاع دهد و تنها او را مؤثر بداند»؛ «توکل آن است که بنده خدا، پروردگار خود را وکیل خود بگیرد تا هر تصرفی را خواست در امور او بکند».[4]

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل درباره معنا و تفسیر توکل سؤال کرد و جبرئیل گفت:

اَلْعِلْمُ بِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ لاَ یَضُرُّ وَ لاَ یَنْفَعُ وَ لاَ یُعْطِی وَ لاَ یَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْیَأْسِ مِنَ اَلْخَلْقِ فَإِذَا کَانَ اَلْعَبْدُ کَذَلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ یَرْجُ وَ لَمْ یَخَفْ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ فِی أَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ فَهَذَا هُوَ اَلتَّوَکُّلُ اَلْخَبَرَ؛[5] معنای توکل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و محروم شدن به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بنده‌ای به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد، این همان توکل بر خداست.

بنا بر این روایت، در معنای توکل معرفت و یقین به خدا، قدرت او و معرفت به عجز و ناتوانی مخلوقات نهفته است. لازمه این نوع معرفت و یقین، آن است که انسان تنها به خدا امیدوار باشد و تنها از او کمک بخواهد و از کسی جز خدا، ترس و هراسی بدل راه ندهد. 

شخصی به نام حسن بن جهم می‌گوید: خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: جانم به فدای  شما، حد و مرز توکل چیست؟ امام فرمود: «اَن لا تَخاف مَعَ اللهِ اَحَدا؛ [6] توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی». امام7 در این روایت به یکی از لوازم و آثار توکل اشاره کرده است. انسان متوکل تنها امیدش به خدا و قدرت اوست، به همین جهت از کسی جز خدا نمی‌ترسد؛ زیرا می‌داند که همه مخلوقات خدا بدون قدرت و اذن الهی نمی‌توانند هیچ تأثیری بر دیگری داشته باشند.

علی بن سُوَید می‌گوید: از امام کاظم(علیه السلام) تفسیر آیه شریفه «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[7] را پرسیدم، امام فرمود:

اَلتَّوَکُّلُ عَلَى اللّه دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللّه فى اُمورِکَ کُلِّها فَما فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ راضیا تَعْلَمُ اءَنَّهُ لایَألوکَ خَیْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فى ذلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّه بِتَفویضِ ذلِکَ إِلَیْهِ وَثِقْ بِهِ فیها وَفى غَیْرِها؛[8] توکل کردن بر خدا درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنى و هر چه با تو کرد، از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضلى کوتاهى نمى‌کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست؛ پس با واگذارى کارهایت به خدا، بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.

ب. توکل و عالَم اسباب

از نگاه دین عالَم، عالَم اسباب است و انسان برای ادامه زندگی خود باید به دنبال وسیله و سبب برود، اما نباید مُسبِّب الاسباب را فراموش کند؛ بلکه باید وسایل و اسباب را پرتوی از ذات احدیت و اراده او بداند. بداند که همه اسبابی که در خدمت او هستند تا کارش را به پیش ببرد، از عنایات حضرت حق تعالی است و بدون اذن او هرگز نمی‌توانند خدمتی به انسان ارائه دهند. آدمی نباید اسباب و مخلوقاتی را که خدا آفریده است، برتر از خدا بداند و خدا را فراموش کند؛ زیرا «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً؛[9] و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».

بر همین اساس، خداوند در جای دیگری با تأکید بر توکل به خدا می‌فرماید:

وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‌؛[10]و اگر خداوند، (برای امتحان یا کیفر گناه) زیانی به تو رساند، هیچ کس جز او آن را بر طرف نمی‌سازد؛ و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هر کس از بندگانش بخواهد می‌رساند و او غفور و رحیم است.

بنابراین انسان متوکل در همه امور، تنها به خدا اعتماد و اطمینان دارد و دل از همه کس و از همه چیز بریده و تنها به خدای قادر متعال امیداوار است. البته همان‌گونه که گفته شد این عالَم، عالَم اسباب است و به همین جهت آدمی باید کارهای خود را به خوبی انجام دهد و از وظیفه فردی، خانوادگی و اجتماعی و سیاسی خود غافل نگردد؛ ولی باید بداند که تأثیر همه امور تنها به دست خداست. بنابراین شخص مؤمنی که به خدا توکل دارد، وظیفه و عمل صحیح خودش را نیز انجام می‌دهد؛ نه اینکه مانند آن مرد در زمان رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) باشد که می‌خواست با توکل به خدا، شترش را نبندد و آن را رها سازد، اما پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ابتدا شترت را ببند و سپس توکل کن».[11] کسانی که به خدا ایمان و معرفت دارند، می‌دانند که به مقتضای حکمت الهی، امور به واسطه اسباب‌شان تحقق می‌یابند. البته باید بداند که اسباب در اثربخشی و  خاصیت خود مستقل نیستند؛ بلکه آنها نیز بدون فضل و اذن خدا نمی‌توانند تأثیری داشته باشند. بنابراین ضمن استفاده از اسباب عالم، باید توجه داشت که مسبب‌الاسباب و آن وجودی که همه اثرها از او و همه چیز به دست قدرت اوست، تنها خدای متعال است.

آن که بیند او مسبِّب را عیان

کی نهد دل بر سبب‌های جهان[12]

ج. آثار توکل در قرآن و روایات

بدون تردید توکل به خدا و اعتماد به او، دارای آثاری است که به بخشی از آن می‌پردازیم:

1. شجاعت و قدرت تصمیم‌گیری

خداوند به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «فإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ‌؛[13] هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمود: «مَن أحَبَّ أن یَکونَ أقوَى النّاسِ فلْیَتَوکَّلْ علَى اللّه ِتعالى؛[14] کسی که دوست دارد قوی‌ترین مردم باشد، باید بر خدا توکل کند». از آنجا که همه قدرت‌ها از خداست و خدای متعال، قادر مطلق و متعال می باشد، بنابراین هر کسی به خدا توکل کند و خود را به او بسپارد، قوی‌ترین خواهد بود و شکست نخواهد خورد؛ چنان‌که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اَللَّهِ لاَ یُغْلَبُ وَ مَنِ اِعْتَصَمَ بِاللَّهِ لاَ یُهْزَمُ؛[15]هر کس توکل بر خدا کند، مغلوب نگردد و هر که به خدا پناه آورد، شکست نخورد».

2. کار و فعالیت

کسانی که به خدا توکل می‌کنند، اهل کار و تلاشند و از فعالیت و  کسب و کار برای تهیه رزق دست بر نمی‌دارند. در روایتی آمده است پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) عده‌ای را دید که کشاورزی نمی‌کنند. به آنها فرمود: شما چه کاره‌اید؟ گفتند: ما توکل‌ کنندگانیم. حضرت فرمود:: «لا، بَل أنتُمُ المُتَّکِلونَ؛[16] نه، بلکه شما سربار [دیگران] هستید».

گر توکل می‌کنی در کار کن

کشت کن پس تکیه بر جبّار کن[17]

در توکّل از سبب غافل مشو

رمز «الکاسب حبیب اللّه» شنو

گفت پیغمبر به آواز بلند

با توکّل، زانوى اشتر ببند[18]

3. عدم سلطه شیطان

به هر اندازه که ایمان انسان قوی‌تر و توکلش بر خدا زیادتر باشد، به همان اندازه از زیر سلطه شیطان و هواهای نفسانی خارج خواهد شد: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ‌»؛[19]چرا که او بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، تسلطی ندارد.

4. آرامش و عدم نگرانی از حوادث روزگار

 انسانی که به خدا معرفت و به او اتکال دارد، از مخلوقات خدا و حوادثی که ممکن است در زندگی او رخ دهد، هیچ نگرانی ندارد. قرآن کریم در موارد زیادی به این حقیقت اشاره کرده است:

وَ یَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ وَکِیلاً؛[20] آنها در حضور تو می‌گویند: فرمانبرداریم، اما هنگامی که از نزد تو بیرون می‌روند؛ جمعی از آنان بر خلاف گفته‌های تو، جلسات سری شبانه تشکیل می‌دهند؛ آنچه را در این جلسات می‌گویند، خداوند می‌نویسد. اعتنایی به آنها نکن! [و از نقشه‌های آنان وحشت نداشته باش] و بر خدا توکل کن. کافی است که او یار و مدافع تو باشد.

بنابراین انسان باید در همه امور اعم از مادى و معنوى بر خداى تعالى تکیه کند و تأثیر اسباب و علل را از او بداند و به اصل «لا مؤثّر فی الوجود إلاّ اللّه» باور و اطمینان داشته باشد که

اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى

نبرّد رگى تا نخواهد خداى[21]
                                                                                               

یکى از اطرافیان امام خمینی; مى‌نویسد:

یکى از بارزترین صفات روحى امام;، اطمینان‌خاطر است و همه کسانى که امام; را درک کرده‌اند، مى‌دانند که در تمام فراز و نشیب‌ها و سختی‌هاى زندگى خود، حتى یک لحظه دچار اضطراب و تزلزل نگردیده است و همیشه جازم و مصمّم بوده، چه در حوادث قبل از انقلاب و چه بعد از آن ... امام; را [در عصر طاغوت] مى‌خواهند به سوى تهران حرکت دهند، یاران در کنار ماشین گریه مى‌کنند؛ ولى آنان را دعوت به صبر مى‌کند. این سخن خودشان است که: در بین راه قم و تهران ناگهان ماشین از جاده اصلى منحرف شد به خاکى و من یقین کردم که مى‌خواهند مرا بکشند، ولى مجدداً ماشین به جاده اصلى بازگشت. من در خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییرى در من حاصل نشده است.[22]

5. محبوبیت نزد خدا

خداوند متوکلین را دوست دارد و بر اساس توکل‌شان امورشان را کفایت می‌کند: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ؛[23] به راستی که خداوند توکل‌کنندگان را دوست دارد». همچنین خداوند درباره مؤمنانی که اهل کارهای شایسته از جمله توکل هستند، می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛[24] کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دل‌ها] قرار مى‌دهد».

امام زین‌العابدین(علیه السلام) در زیارت امین‌الله به خداوند عرض می‌کند: «الّلهم فَاجعَل نَفسی ... مُحِبَّةً لِصَفوَةِ اَولِیائِکَ، مَحبُوبَةً فِی اَرضِکَ و سَمائِکَ؛[25] بارالها، مرا دوستدار خاصان اولیای خویش و محبوب در اهل زمین و آسمان خود قرار ده». استاد جوادی آملی درباره اهمیت محبوبیت الهی می‌نویسد: «انسان بامعرفت به محبت الهی نائل می‌شود، ولی تلاش باید آن باشد که علاوه بر محبت به خدا، محبوب خدا شود؛ زیرا انسانی که محب و محبوب خدا شد، هم کار را برای خدا انجام می‌دهد و هم خدای سبحان مجاری ادارکی و تحریکی او را به عهده می‌گیرد».[26]

حضرت ابراهیم(علیه السلام) شخصیتی است که نزد همه ادیان ابراهیمی، یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام از محبوبیت بالایی برخوردار است و همه به آن حضرت افتخار می‌کنند. ایشان در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین شرایط زندگی خود، تنها بر خدا توکل کرد و فقط او را مدبر امور دانست. قرآن کریم درباره بت‌پرستان که می‌خواستند او را در میان آتش بسوزانند، می‌فرماید: «قالوا حَرِّقُوه و انصُرُوا الِهتَکُم اِن کُنتُم فاعِلِینَ؛[27] گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است». مشرکان تا آنجا که توان داشتند، هیزم روی هم انباشتند و آنگاه که هیزم‌ها را آتش زدند و خواستند حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در میان آتش بیفکنند، از شدت حرارت نمی‌توانستند نزدیک آتش شوند تا اینکه شیطان منجنیقی برای آنان ساخت و ابراهیم(علیه السلام) را بر بالای آن نهادند و او را به درون آتش پرتاپ کردند. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:

لَمّا اُجلِسَ اِبراهیمُ(علیه السلام) فِی المَنجَنیقِ وَ اَرادُوا اَن یَرمُوا بِهِ فِی النّارِ أتاهُ جَبرائیلُ(علیه السلام) فَقالَ: السَّلامُ عَلَیکَ یا اِبراهیمُ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ اَلَکَ حاجَهٌ فَقالَ أمّا اِلَیکَ فَلا؛[28] هنگامی که ابراهیم(علیه السلام) را بالای منجنیق گذاشتند و می‌خواستند او را در آتش بیفکنند، جبرئیل(علیه السلام) به ملاقاتش آمد و پس از سلام گفت: آیا نیاز داری که به تو کمک کنم؟ ابراهیم در جواب گفت: اما به تو، نه!

۰

موانع یاد خدا از منظر قرآن

 بخش خبری مهدیه آمل ماه مبارک رمضان

موانع یاد خدا از منظر قرآن

موانع یاد خدا از منظر قرآن

مقدمه

یاد خدا، احساس حضور او در همه حالات و غافل نشدن از اوست. مراتب یاد خدا از سوی انسان‌ها، به مراتب معرفت و شناخت آنها از خدا بستگی دارد. بنا بر آیات و روایات هر امری که در مسیر توحید انجام شود، عبادت و یاد خداست. هدف شیطان به عنوان دشمن اصلی انسان، غافل کردن انسان از یاد خدا و عمل نکردن به دستورات اوست. شیطان برای رسیدن به هدف خود، گام به گام پیش می‌آید و ابزارهای مختلفی را به کار می‌گیرد تا بتواند انسان را فریب دهد. تأثیر ابزار شیطان برای فریب دادن، بر کسانی است که زمینه آن را داشته و سلطنت او را پذیرفته باشند. شیطان برای غفلت از یاد خدا از ابزاری مانند وسوسه، تحریک تمایلات و ... بهره می‌گیرد. شراب و قمار، سرگرمی به امور بیهوده، قساوت قلب، اموال و فرزندان و دوستان ناباب، از دیگر موانع یاد خدا هستند.

حقیقت یادِ خدا

«ذکر» در زبان عربی تعبیری از یاد کردن چیزی و به معنای ضد غفلت و فراموشی است.[1] هر گاه از یاد خدا سخن به میان می‌آید، مقصود توجه قلبی به حضور خدا و غافل نشدن از اوست که ممکن است بر زبان نیز جاری شود.[2] در مواردی نیز مقصود ذکر قلبی است؛ بدین معنی که یادِ لطف و مهربانی خدا نسبت به بندگانش و توبه‌پذیری و آمرزش گناهان از سوی او، سبب دلگرمی و آرامش مؤمنان می‌شود؛ چنان‌که یاد نعمت‌هاى او عامل شکر است.[3]

مراتب یاد خدا از سوی انسان‌ها، به مراتب شناخت آنها از خدا بستگی دارد. برخی مانند صاحبان خرد ناب در هر حال به یاد خدا هستند،[4] برخی فقط در تنگناها خدا را یاد می‌کنند[5] و بعضی دیگر وقتی به نعمتی دست می‌یابند، مغرورانه خدا را یاد می‌کنند.[6]

موانع یاد خدا

قرآن عوامل مختلفی را به عنوان موانع یاد خدا معرفی کرده است که به آنها اشاره می‌شود.

1. شیطان

قرآن کریم مکرر هشدار داده است که شیطان همیشه دشمن آشکارى براى انسان بوده است: «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً».[7] شیطان برای غفلت از یاد خدا، ابزارهایی دارد که عبارتند از:

الف. وسوسه

وسوسه به معنی صدای آهسته[8] و القای امر شر به قلب کسی است؛ در برابر الهام که القای امر خیر است؛ چنانکه شیطان برای فریب دادن حضرت آدم(علیه السلام) او را وسوسه کرد: ‌«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلىَ‏ شَجَرَةِ الخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَّا یَبْلىَ؛[9] پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: اى آدم، آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى‌شود، راه نمایم؟» و در پوشش خیرخواهی و با سوگند بر آن، آنها را فریب داد.[10]

ب. بازداشتن از امور حلال

شیطان برای فریب دادن گام به گام پیش می‌آید.[11] گاهی آدمی را وسوسه می‌کند تا امر مباح و حلالی را بر خود حرام کند. گام‌های شیطان بر کسانی اثرگذار است که زمینه آن را داشته و سلطنت او را پذیرفته باشند.[12] اگر دزد به خانه‌ای برود که چیزی در آنجا نیابد، آنجا را ترک می‌کند. شیطان نیز اگر وارد قلبی شود که از هوای نفس خالی باشد، آن را رها می‌کند؛[13] چنانکه بر اولیای خدا نفوذ ندارد.[14] شیطان گاهی به طور کامل بر شخصی مسلط می‌شود و زمام امور او را در دست می‌گیرد؛ به‌گونه‌ای که گویا شخص اختیاری از خود ندارد. از این حالت به «اِستِحواذ» تعبیر شده است.[15] این حالت زمانی رخ می‌دهد که شخص با آگاهى و اراده برای مدتی غرق گناه شود.[16]

ج. تحریک تمایلات نفسانی

شیطان گاهی با تحریک تمایلات نفسانی، مانع یاد خدا می‌شود و انسان را در مسیر گناه قرار می‌دهد؛ چنان‌که حضرت آدم(علیه السلام) را از راه تطمیع و ایجاد حرص، وادار به خوردن از میوه ممنوعه کرد.[17]‏ حضرت آدم(علیه السلام) به طمع دستیابی به سلطنت جاوید و حرص بر جاودانگی در بهشت، فریب وعده شیطان را خورد و پیمان خدا را مبنی بر دشمنی شیطان فراموش کرد.[18] نقل است که شیطان به حضرت نوح7 گفت: «مردم را حرص و حسد هلاک می‌کند. من به سبب حسد به مقام آدم(علیه السلام) ملعون و مطرود شدم و آدم(علیه السلام) به سبب حرص به دام من افتاد».[19] اگر کسی به طور کامل تابع هوای نفس شود، از یاد خدا غافل می‌شود. همنشینی با چنین فردی، سبب غفلت از خدا می‌شود: «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً؛[20] از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیاده‌روى است، اطاعت مکن».

د. شراب و قمار

یکی از ابزارهای مهم شیطان برای غفلت از یاد خدا و بی‌توجهی به دستورات الهی، ترغیب به شراب‌خواری و قماربازی است. شیطان با استفاده از این دو ابزار ضمن ایجاد دشمنی میان انسان‌ها، آنها را از یاد خدا و نماز باز می‌دارد.[21] بنابراین هر عملی که سبب برانگیختن دشمنی میان انسان‌ها و یا غفلت از یاد خدا شود، شیطانی و هر چیزی نیز که سبب مستی و زوال عقل یا تضعیف آن شود، از موانع یاد خداست. علت تأکید بر بازداشتن از نماز به عنوان هدف شیطان، از این روست که نماز، کامل‌تر از ذکر است و خدای متعالی به نماز اهتمام بیشتری دارد؛ زیرا بنا بر فرمایش رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) نماز، ستون دین است.[22]

علامه طباطبایی; در پاسخ به این سؤال که چرا در میان همه خوراکی‌ها و اعمال ناپسند که مانع یاد خدا می‌شود، شراب و قمار ذکر شده است؛ فرموده است:

آثار منفی یاد شده در این دو عمل، واضح‌تر است؛ زیرا نوشیدن شراب باعث تحریک سلسله اعصاب شده و عقل را از کار می‌اندازد، عواطف عصبی را به هیجان در می‌آورد، شهوات حیوانی را به تحریک وا می‌دارد و در نتیجه باعث ارتکاب رفتارهای زشت نسبت به مال، آبرو، ناموس و جان افراد، و حتی باعث هتک مقدسات دینی و شکستن حدود اجتماعی می‌شود. اگر چه مفاسد یاد شده برای مقدار اندک و یا برای یکی دو بار نیست، ولی کسی که در این راه قدم بگذارد؛ به تدریج به آنها عادت می‌کند و [چنین رفتارهایی] در جامعه گسترش می‌یابد و موجب جلوگیری از یاد خدا می‌گردند؛ در حالی که یاد خدا، روح حیات در کالبد عبودیت و بندگی است و تنها هدف از دعوت الهی است.[23]

2. اموال و فرزندان

انسان به صورت غریزی، به مال و فرزندش علاقمند است. علاقمندی به مال و فرزند تا جایی پسندیده است که مانع یاد خدا نباشد؛ از همین روست که قرآن به مؤمنان هشدار داده است تا مبادا اموال و فرزندان، آنها را از یاد خدا باز دارند و کسانى را که این‌گونه باشند، زیانکار دانسته است.[24] گاهی عواطف شخصی مانند علاقه به مال و فرزند با عواطف مذهبی همسوست، اما گاهی ممکن است فرد مؤمن میان انتخاب مال و فرزند و عقایدش در انتخاب دشواری قرار گیرد. از یک سو عواطف فرزندی و علقه به مال و از سوی دیگر احساسات مذهبی هستند و هر کدام او را به سمتی می‌کشانند. برخی مسلمانان در صدر اسلام به خاطر همراهی با رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) از مال و فرزند خود گذشتند و با آن حضرت هجرت کردند. البته مسلمانانی نیز بودند که پس از هجرت در انتخاب همراهی با رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) و اموال و فرزندانی که در مکه به جا گذاشته بودند، با چالش مواجه شدند؛ چرا که جان فرزندان‌شان در مکه از سوی مشرکان در خطر بود. برخی از آنان وسوسه شدند که برای حفظ جان فرزندان‌شان، به صورت مخفیانه با مشرکان همکاری و به نفع آنان جاسوسی کنند. در چنین شرایطی بود که خداوند با نزول آیه‌ای به مسلمانان هشدار داد و فرمود: «یَا أَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تخَونُواْ اللَّهَ وَ الرَّسُول»[25]‏ و به مؤمنان گوشزد کرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ‏ فِتْنَةٌ».[26] بنا بر این آیه شریفه، علاقه به مال و فرزند نباید سبب خیانت به ارزش‌های اسلامی و رهبر آسمانی شود، مانند آنچه از ابولبابه سر زد.[27]

داستان خیانت ابولبابه

پیامبر(صلی الله علیه و آله) یهود بنى‌قریظه را 21 شب محاصره کرد و آنها از آن حضرت درخواست کردند همان‌گونه که با یهود بنی‌نظیر قرارداد صلح منعقد کرد، با ایشان نیز چنین کند تا بدین وسیله بتوانند نزد قبیله بنى‌نضیر به سرزمین شام بروند. آن حضرت درخواست آنان را نپذیرفت و سعد بن معاذ را به عنوان داور میان خود و بنی‌قریظه معرفی کرد، ولی آنان ابولبابه را که خانواده و فرزندانش نزد ایشان بود، پیشنهاد کردند. بنى‌قریظه از ابولبابه پرسیدند: «آیا داورى سعد بن معاذ را بپذیریم؟». ابولبابه با دست به گلو اشاره کرد؛ یعنى اگر این کار را بکنید، شما را می‌کشند. ابولبابه می‌گوید: «همان لحظه فهمیدم که به خدا و رسول‌اللّه(صلی الله علیه و آله) خیانت کرده‌ام». آیه یاد شده، با اشاره به خیانت وى نازل شد.[28]

خداوند در برابرِ کسانی که به سبب مال و فرزند از یاد او غافل و رویگردان می‌شوند، کسانی را ستایش می‌کند که داد و ستد، آنان را از یاد خدا باز نداشته است.[29]

3. سرگرمی‌های بیهوده

قرآن، دنیا را لهو و لعب معرفی کرده است: «إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ‏ وَ لَهْو؛[30] زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى است‏». کلمه‏ «لَهْو»، به معناى چیزى است که انسان را از کاری باز دارد.[31] لعب نیز به معنی شوخی، چیزی که جدّی نباشد و هیچ فایده‌ای نداشته باشد، است.[32] به سخن بیهوده‌اى که انسان را از حقّ باز دارد، مانند حکایات خرافى و داستان‌هایى که انسان را به فساد و گناه مى‌کشاند؛ «لهوالحدیث» می‌گویند. این انحراف گاهى به سبب محتواى سخن و گاهى به خاطر اسباب و ملازمات آن مانند آهنگ و امور همراه آن است.‏[33] همچنین سخنی که دیگران را از راه خدا باز دارد، «لهوالحدیث» نامیده شده است.[34]

شخصى به نام نضر بن حارث که از حجاز به ایران سفر مى‌کرد، افسانه‌هاى ایرانى را می‌آموخت و براى مردم بازگو مى‌کرد و مى‌گفت: «اگر محمد(صلی الله علیه و آله) براى شما داستان عاد و ثمود مى‌گوید، من نیز قصه‌ها و اخبار عجم را بازگو مى‌کنم». این آیه در پاسخ به او نازل شد و کار او را شیوه‌اى انحرافى دانست.[35] برخى مفسران نیز در شأن نزول آیه ششم سوره لقمان گفته‌اند: «افرادى کنیزهاى خواننده را مى‌خریدند تا برایشان بخوانند و از این طریق مردم را از شنیدن قرآن توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) باز مى‌داشتند که این آیه‏ در مذّمت آنان نازل شد».[36]

نقل شده است پیامبر(صلی الله علیه و آله) مشغول خواندن خطبه‌هاى نماز جمعه بود که کاروان تجارى همراه با طبل و دُهل و سر و صدا وارد مدینه شد. بیشتر نمازگزاران به سراغ کاروان رفتند و حضرت را که در حال ایراد خطبه بود، تنها گذاشتند. خداوند با نزول آیه‌ای آنان را سرزنش کرد:

وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛[37] و چون داد و ستد یا سرگرمى‌ای ببینند، به سوى آن روى‌آور مى‌شوند و تو را در حالى که ایستاده‌اى، ترک مى‌کنند. بگو آنچه نزد خداست، از سرگرمى و از داد و ستد بهتر است و خدا بهترین روزى‌دهندگان است‏.

شاید این پرسش مطرح شود که آیا دنیا به طور کلی لهو و لعب است؟ قرآن در چهار آیه دنیا را لهو و لعب خوانده و پس از آن، عالم آخرت را مطرح کرده است.[38] در آیات دیگر نیز که برخی سرگرمی‌ها و تجارت و خرید و فروشی را که مانع یاد خدا باشند، مذمت کرده است؛ مانند آنچه در سوره لقمان و سوره جمعه آمده است. بنابراین دنیایی لهو و لعب و بازیچه و بیهوده است که مانع یاد خدا و عالم آخرت باشد.[39] چنانکه نقل است امیرمؤمنان(علیه السلام) برای عیادت علاء بن زیاد به خانه‌اش رفت. وقتی خانه بزرگ او را دید، فرمود: «این خانه فراخ در دنیا به چه کارت آید که در آخرت به آن بیشتر نیاز داری. آرى و اگر بخواهی می‌توانی با آن به آخرت برسی. [وقتی که] در آن از مهمان پذیرایی کنی و با خویشاوندانت صله رحم نمایی و حقوقى را که بر گردن دارى، ادا کنی و به مستحقانش برسانى و بدین‌سان به آخرت نیز توانى پرداخت».[40]

قرآن کسانی را که به سبب زیاده‌طلبی و تفاخر به دنیا، از یاد خدا غافل شده‌اند؛ نکوهش کرده و فرموده است: «أَلْهاکُمُ‏ التَّکاثُرُ».[41] چنان‌که برخی نیز با آرزوی بیهوده سرگرم دنیا و از یاد خدا غافل شده‌[42] و برخی دیگر نیز به وسیله رفاه و آسایش‌طلبی، یاد خدا را فراموش کرده‌اند.[43] در امت‌های گذشته نیز کسانی بودند که می‌گفتند: «نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً؛[44] اموال و اولاد ما [از همه] بیشتر است. از منظر قرآن، دنیا دارای پنج بخش «بازی»، «سرگرمی»، «تجمل‌گرایی»، «فخرفروشی» و «افزون‌طلبی» است.[45] قرآن در سوره مؤمنون از کسانی یاد کرده است که اگر چه پندهای پروردگارشان را می‌شنیدند، اما سرگرم بازى می‌شدند؛ در حالى که دل‌هایشان از حقّ غافل، و به چیز دیگرى سرگرم شده بود.[46] به مؤمنان نیز هشدار داده است که مبادا مال و فرزندان، آنان را از یاد خدا باز دارند.[47] این در حالی است که اگر مال به عنوان نعمت الهی در راه صحیح مصرف شود، مورد تحسین است؛ چنانکه رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح؛[48] چه نیکوست مال پاکیزه و حلال برای بنده شایسته». وقتی انسان مال را در راه حلال مصرف می‌کند، در واقع به یاد خداست؛ در حالی که حرام‌خواری سبب غفلت آدمی می‌شود.

چون زلقمه تو حسد بین و دام

جهل و غفلت زاید. آن را دان حرام‏[49]

4. دوستان ناباب

قرآن کریم در توصیف صحنه‌های قیامت، برخی افراد که در آن روز به خاطر ترک همراهی با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و انتخاب دوستان ناباب، با حسرت و پشیمانی دستان خود را می‌گزند، شایسته عبرت گرفتن دانسته است:

وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَانِ خَذُولاً؛[50] و روزى است که ستمکار دست‌هاى خود را مى‌گَزد و مى‌گوید: اى کاش با پیامبر راهى بر مى‌گرفتم. اى واى، کاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم. او بود که‏ مرا به گمراهى کشانید، پس از آنکه قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.

مراد از ذکر در این آیه، همه آورده‌های انبیا یا فقط کتاب آسمانی است.[51]

چه بسیارند افرادی که از دوستان بدی پیروى می‌‏کنند که با دعوت به نافرمانی‌ها، مردم را از کتاب و ذکر خدا باز مى‌دارند. از این رو سزاوار است که مؤمن از مجالس لهو و سرگرمى بیهوده و جلساتی که وقت آدمی بیهوده هدر می‌رود، دورى جوید و در مجالس دانشمندان،‌ حلقه‌های قرآن، مدارس علم و جلسات کار و اقدام در راه خدا حضور یابد تا در باغ‌هاى بهشت مأوى گیرد.[52] در روایتی آمده است: «اگر در شناخت کسى به تردید افتادید، به دوستانش بنگرید؛ زیرا از دینداری یا بی‌دینی دوستانش می‌توان تشخیص داد که او دیندار است یا بی‌دین».[53] رسول‌خدا9 نیز فرموده است: «حواریون عیسی(علیه السلام) عرض کردند: یا روح‌الله! با چه کسی همنشین شویم؟ حضرت پاسخ داد: کسی که دیدارش، شما را به یاد خدا بیندازد و گفتارش، به علم شما بیفزاید و کردارش، شما را به یاد قیامت بیندازد».[54]

ای فغان از یارِ ناجنس ای فغان

همنشین نیک جویید ای مِهان[55]

۰

خط حزب‌الله ۳۸۵ | نسخه حل مشکل اقتصاد و معیشت

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب خط حزب الله

خط حزب‌الله ۳۸۵ | نسخه حل مشکل اقتصاد و معیشت

خط حزب‌الله ۳۸۵ | نسخه حل مشکل اقتصاد و معیشت

شماره سیصد و هشتاد و پنجم هفته‌نامه خط حزب‌الله با عنوان «نسخه حل مشکل اقتصاد و معیشت» منتشر شد.

* سخن هفته خط حزب‌الله در اولین شماره سال ۱۴۰۲ نگاهی به نامگذاری سال جدید به نام «مهار تورم، رشد تولید» از سوی رهبر انقلاب داشته است.

* خط حزب‌الله، به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، مروری بر توصیه‌های رهبر انقلاب برای بهره‌مندی حداکثری از فرصت این ماه داشته است.

* شماره‌ این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید علی‌رضا کریمی نوک‌آبادی تقدیم می‌شود.