مهدیه آمل

مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بانک رسانه مهدیه آمل

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

حسینیه

معرفی کتاب مهدوی

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

پيوندها

شهدای شاخص

سایت علما و مراجع

گالری تصاویر
۰

پیام رهبری انقلاب به اولین جشنواره ملی و بین‌المللی سرود فجر

 بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

پیام رهبری انقلاب به اولین جشنواره ملی و بین‌المللی سرود فجر

پیام رهبری انقلاب به اولین جشنواره ملی و بین‌المللی سرود فجر

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به آیین اختتامیه اولین جشنواره ملی و بین‌المللی سرود فجر، بر زبده‌گزینی در شعر، صدا و آهنگ در سرودها و انتخاب موضوعات اسلامی، انقلابی و ملی تأکید کردند.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که عصر امروز (چهارشنبه) در مراسم اختتامیه جشنواره سرود فجر قرائت شد، به این شرح است:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
سرود یکی از ظرفیتهای هنری گرانبها برای گسترش ارزشهای معرفتی و عملی است. ترکیب بدیعِ شعر و صدا و آهنگ در اجرای دستجمعی، راز اثرگذاری استثنائی سرودهای مذهبی و ملّی در همه جای جهان است، و بحمدالله ذوق و سلیقه و هنر ایرانی، در این بخش هم توانسته است کشور عزیز ما را در شمارِ سرآمدان قرار دهد.

اکنون با تشکر از دست‌اندرکاران ترویج سرود، آنان را به زبده‌گزینی در همه‌ی اجزاء سه‌گانه‌ی یادشده و نیز پرهیز از دنباله‌رویهای زیانبار، و نیز انتخاب موضوعات ارزشی اسلامی و انقلابی و ملّی توصیه میکنم.
والسلام علیکم و رحمة‌الله
سیّدعلی خامنه‌ای    
۴۰۱/۰۴/۲۱ 
۰

توجه شهید صیاد شیرازی به حق‌الناس از زبان مادرش

 بخش خبری مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا جنگ ودفاع مقدس شهدا

توجه شهید صیاد شیرازی به حق‌الناس از زبان مادرش

توجه شهید صیاد شیرازی به حق‌الناس از زبان مادرش

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «شهربانو شجاع»، مادر شهید علی صیاد شیرازی در کتاب «خدا می‌خواست زنده بمانی» روایتی از توجه شهید در قبال حق الناس و خارج کردن ارز از کشور آورده است که در ادامه می‌خوانید.

۱۵ سال بود که اسمم را برای حج نوشته بودم. اسمم درنمی‌آمد. به علی گفتم: «تو می‌تونی اسم من رو جلوتر بندازی، من زودتر برم مکه.» بالاخره تیمسار بود حرفش برو داشت. می‌گفت: «عزیزجون، این چه حرفیه. تو هر وقت اسمت در بیاد می‌ری مکه. خدا خداست، دیر و زود که نداره. من برم حق یک نفر دیگه رو پایمال کنم که شما رو زودتر بفرستند. من اگه برم پارتی‌بازی هم بکنم و تو رو زودتر بفرستم، مکهٔ شما خراب میشه.» هیچی بهش نگفتم، ولی وقتی رفت نشستم گریه کردم که علی حرف من را گوش نکرد. ولی الآن که فکر می‌کنم می‌بینم بچه‌ام حق داشت.

گذشت تا اینکه همین آخری اسمم برای مکه درآمد. دیگر پای راه رفتن نداشتم. احمدمان، برادر کوچک علی، توی جنگ موجی شده بود. سال‌ها دنبال کار او از اینجا به آنجا، توی این بیمارستان، توی آن بیمارستان، آن‌قدر دویدم که از پا افتادم. گفتم: «نمی‌روم.» علی که شنید، زنگ زد: «عزیزجون، چرا نمی‌ری؟» گفتم: «من نمی‌تونم راه برم.» گفت: «غصه نخور. برات ویلچر می‌گیرم.» از سازمان حج یک ویلچر امانت گرفت و برایم آورد. اسمم با عروسم یک جا درآمده بود. پسرم، جعفر، هم یک سهمیهٔ آزاد حج خرید و با عروسم رفتیم. اصغر ما چهار سال بود روسیه بود. یک هفته قبل از سفر پانصد دلار برایم آورد.

یک روز که علی زنگ زده بود، پدرش به او گفت: «اصغر پانصد دلار به عزیزت داده.» گفته بود: «گوشی رو بدید به عزیز.» گوشی را گرفتم. گفت: «عزیز، پونصد دلار رو می‌خوای چی کار؟» گفتم: «علی جون، من این همه عروس و بچه و نوه دارم. برای هر کدومشون یه تکه هم بخوام سوغات بیارم، بیشتر از پانصد دلار میشه.» گفت: «نه، عزیز جون، شما می‌ری زیارت، سعی کن همه‌ی فکر و ذکرت پیش زیارتت باشه. پیش خونهٔ خدا، حرم پیغمبر، نرو خرید شما.» گفتم: «پسرم، من که نمی‌خوام برم تجارت، می‌خوام سوغات بخرم.» گفت: «باشه. شما این پول رو می‌بری اونجا، این ارز مملکته که می‌بری می‌ریزی توی جیب اون‌ها. این درست نیست. من که پسر بزرگت هستم، راضی نیستم حتی یه زیرپیراهن برام بیاری» علی این را گفت، من هم همه‌ی آن پول را نبردم. یک مقدار بردم که فقط بتوانم برای بچه‌ها سوغاتی بگیرم. برای پسرهایم هر کدام یک کت شلوار خریدم. برای على فقط یکی از این پیراهن‌هایی که عرب‌ها می‌پوشند. دلم نیامد چیزی نخرم. گفتم برای تبرک ببرم.

۰

حاج آقا حسین قمی؛ اولین مجاهد مقابله با کشف حجاب رضاخانی

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل حجاب

حاج آقا حسین قمی؛ اولین مجاهد مقابله با کشف حجاب رضاخانی

حاج آقا حسین قمی؛ اولین مجاهد مقابله با کشف حجاب رضاخانی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «نکته محوری قضیه مسجد گوهرشاد مرحوم حاج آقا حسین قمی است. ایشان یک ملّای مجاهدِ فی سبیل‌الله نترسِ آماده‌ای بود که حاضر بود برود در دهان شیر؛ ایشان سر مسئله‌ی کشف حجاب گفت من می‌روم با رضا شاه صحبت  می‌کنم و مجبورش می‌کنم گوش کند.» ۹۶/۰۱/۰۸
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت در سالروز واقعه‌ی خونین کشتار مردم معترض به کشف حجاب رضاخانی در مسجد گوهرشاد مشهد که در تیرماه ۱۳۱۴ به وقوع پیوست، تصویری از «حاج آقا حسین قمی» را در پاسداشت اولین مجاهد مقابله با کشف حجاب رضاخانی، منتشر می‌کند.

۰

سالروز ولادت باسعادت امام هادی علیه السلام مبارک

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل

سالروز ولادت باسعادت امام هادی علیه السلام مبارک

سالروز ولادت باسعادت امام هادی علیه السلام مبارک

دریافت
عنوان: سالروز ولادت باسعادت امام هادی ع
حجم: 1.42 مگابایت
توضیحات: سالروز ولادت باسعادت امام هادی علیه السلام مبارک

۰

شهیدمدافع حرم مهدی قره محمدی

 بخش خبری مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا

شهیدمدافع حرم مهدی قره محمدی

شهیدمدافع حرم مهدی قره محمدی

شهیدمدافع حرم قره محمدی

استان :مازندران
شهرستان:آمل
شغل: نظامی
وضعیت تاهل:متاهل
دین :اسلام مذهب:شیعه
نوع عضویت:سپاه کادر
تحصیلات:فوق لیسانس
نام پدر:علیرضا
تاریخ شهادت:1396/9/21
محل شهادت:دیرالزور-سوریه
تاریخ تدفین :1396/9/23
محل دفن :گلزارامام زاده ابراهیم آمل

صبور و مقاوم است چون همسر شهیدش، او را به صبر و استقامت سفارش کرده است. مهدی از او خواسته تا خود را برای روزی که شهید می‌شود آماده کند که ستون خانه شود. او حالا باید برای سه فرزندش هم مادر باشد و هم پدر. زمانی که همسرش را بدرقه می‌کرد تا برای دفاع از حرم عمه سادات به سوریه برود، می‌دانست که این دیدار آخر است اما خودش نذر کرده بود تا همسرش مدافع حرم عقیله بنی هاشم شود و سرانجام او لقب همسر شهید مدافع حرم گرفت
سردار شهید مدافع حرم «مهدی قره محمدی» متولد سال 1358 و اصالتاً اهل شهر آمل و از تکاوران یگان صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که چندی پیش داوطلبانه عازم سوریه شد. او درحالی که فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را برعهده داشت، در حین پاکسازی مناطق از لوث تروریست‌های تکفیری در شهر دیرالزور بر اثر اصابت تیر به گردن، پهلو و پا به فیض شهادت نائل شد. از این شهید والامقام دو فرزند دختر 10 و 5 ساله به نام های فاطمه و زهرا و یک فرزند پسر1 ساله به نام محمد جواد به‌یادگار مانده است.

مریم تاتار همسر سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی در گفت‌و‌گو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا با بیان اینکه ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، می‌گوید: او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او می‌گفت کار من عشق است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت،مجروحیت و شهادت دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم.

او در خصوص ویژگی های اخلاقی همسرش می‌گوید: مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم. خیلی به بیت المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا می‌کرد. او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من می‌گفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». می‌گفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».

همسر شهید قره باقی می گوید: ما سه فرزند به نام های فاطمه 10 ساله، زهرای 5 ساله و محمد جواد 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم می‌گفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی می‌کرد و می‌گفت تو جای مادر من هستی. به زهرا می‌گفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و می‌گفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان حضرت فاطمه(س) باشد».

او ادامه می دهد: مهدی خیلی بچه ها را به قرآن خواندن تشویق می‌کرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین می‌کرد و می‌گفت «در راه تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستم‌های جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچه‌ها را برای شهادت آماده کرده بود. می‌گفت «برای من دعا کنید تا شهید شوم و به بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش می‌دهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت می‌شد اما او می‌گفت «مگر نمی‌خواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، می‌روم و آقا را می‌آورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود.

همسر شهید قره محمدی در خصوص رفتن همسرش به سوریه می‌گوید: مهدی دفعه اول که می خواست سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت «شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم» و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم» گفتم رضایت می‌دهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی محروج برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریت های رزمی باز بماند. در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرند و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد.
او می گوید: در طی این دو سال مأموریت های پی در پی برای به وجود می آید و نمی‌توانست به سوریه برود. یک دفعه گفت که «حتماً مشکلی در کار هست که نمی توانم بروم» به من گفت «شما راضی باش» من گفتم راضی هستم اما باید مادرت را راضی کنی. او به دست و پای مادرش افتاد و دست‌ها و پای او را بوسید تا بالاخره از مادرش رضایت گرفت.

همسر شهید قره محمدی ادامه می دهد: زمانی که پسرم محمد جواد به دنیا آمد مریض بود و ما خیلی برای درمانش اقدام کردیم اما چاره نمی‌گرفتیم. یک روز دلم شکست گفتم یا زینب کبری(س) اگر پسرم خوب شود رضایت کامل می‌دهم که بار دیگر همسرم مدافع حرم شما شود. شاید 3 روز از این اتفاق نگذشته بود که پسرم حالش خوب شد و من بعد از آن به تلاطم افتادم تا کاری کنم که شوهرم به سوریه برود. برای این کار نزد همسر فرمانده تیپ صابرین رفتم و به ایشان گفتم که سفارش کنید حاج آقا هر طور شده است شوهرم را به سوریه بفرستد تا نذرم ادا شود. حتی به خود فرمانده تیپ صابرین گفتم که این کار را انجام بدهید و ایشان گفت که خیالتان راحت اسمشان را رد می‌کنیم. بعد که اسمشان را دادند من خیلی از ایشان تشکر کردم. مهدی هم زمانی که داشت می رفت بسیار خوشحال بود، بچه ها را نوازش کرد و رفت و مطمئن بود که دیگر باز نمی گردد و همینطور هم شد.

او بیان می‌کند: هر بار تماس می‌گرفت، من می‌گفتم چند هفته است که رفته ای، برگرد! اما می‌گفت «قرار نیست من برگردم. اگر نذرت قبول شود من بر نمیگردم» و همانطور شد و به آرزویش رسید.

همسر شهید قره محمدی در خصوص آخرین تماس همسرش با او می‌گوید: آخرین بار شنبه هفته گذشته بود که تماس گرفت و گفت «من برای کاری به عقب برگشته ام و هر طور شده تلفنی پیدا کردم که با تو تماس بگیرم چون شنیدن صدایت به من انرژی می‌دهد. شما بچه ها را آماده کن که من طوری برمی‌گردم که شب یلدا خانه باشم. چون پارسال نتوانستم کاری کنم که یلدا به بچه ها خوش بگذره امسال کاری می کنم که خوش بگذره!»

او همچنین در خصوص شنیدن خبر شهادت همسرش می گوید: از صبح آن روز دوستان به منزل ما می‌آمدند و متوجه شدم که خبری هست ولی نمی‌توانستم باور کنم تا اینکه پدر مهدی تماس گرفت و این موضوع را به من گفت و خدا را شکر کردم که شوهرم به آرزویش رسید ولی ادامه راه سخت است که امیدوارم او کمکم کند.

همسر شهید قره محمدی در خصوص سفارش های همسرش به او می‌گوید: مهدی سفارش کرده بود که پیراهن عزاداری اش را که 10 سال بود هر محرم می‌پوشید را همراهش دفن کنند و خیلی من را به مقاومت سفارش کرد. شب آخری که می‌خواست به سوریه برود به مقبره شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع) رفتیم و من خیلی بی قرار بودم و به شهید کریمی که هویتش به تازگی مشخص شده و در مزار شهدای گمنام دانشگاه مدفون است،توسل کردم و خواستم که به من کمک کند و بعد از 10 دقیقه کاملا سبک و راحت شدم و با خیال آسوده او را بدرقه کردم. من مهدی را با رضایت قلبی فرستادم و از او خواستم که مرا تنها نگذارد که در این چند روز نیز حضورش را کاملاً احساس می‌کنم. امیدوارم که حضرت زینب(س) این نذر را از من قبول کند و تا آخر این راه دوام بیاورم و بتوانم بچه ها را به خوبی تربیت کنم.

۰

متن عربی خطابه غدیر همراه ترجمه فارسی و انگلیسی

 بخش خبری مهدیه آمل عیدغدیرخم

متن عربی خطابه غدیر همراه ترجمه فارسی و انگلیسی

متن عربی خطابه غدیر همراه ترجمه فارسی و انگلیسی

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
In the name of Allah (Who's) the Compassionate Merciful


الْحَمْدُللَّهِِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَدَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی أَرْکانِهِ
حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهایی و فرد بودن خود نزدیک است. در قدرت و سلطه‌ی خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است

(The first man, who in God believed, was Ali,
To His Fair Messenger believed, was Ali;
Believed in God, and was Messenger’s friend,
Ne’er could beat him one ‘in His Doctrine’!)
Praise belongs to God, Who is Sublime in His Oneness, and He is with all beings in His Loneliness. Glorious is He in His Domination, and He is great in His Foundations!


وَأَحاطَ بِکُلِّ شَیْی‌ءٍ عِلْماً وَهُوَ فی مَکانِهِ وَقَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَبُرْهانِهِ
علم او به همه چیز احاطه دارد، در حالی که در جای خود است، و همه‌ی مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد
His Knowledge encircles all beings without taking a move or having a dwelling; He subdues everything with His Power and reasoning.

حَمیداً لَمْ‌یَزَلْ، مَحْمُوداً لایَزالُ وَمَجیداً لایَزُولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَکُلُّ أَمْرٍ إلَیْهِ یَعُودُ
همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود. صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست. ابتدا کننده او و بازگرداننده اوست و هرکاری به سوی او باز می‌گردد.
He has eternally been praised, and so will be praised forever! There is no end to His Greatness, Dignity and Grandness; He is the Originator, Resurrector, and to Him all things return.


بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوَّاتِ وَجَبَّارُ الْأَرَضینَ وَالسَّمواتِ
به وجود آورنده‌ی بالا برده شده‌ها (آسمانها و افلاک) و پهن کننده‌ی گسترده‌ها (زمین)، یگانه حکمران زمینها و آسمانها
He is the Maker of the heavens, as well the expander of the Earth(es), and He is Ruler over them;

بقیه مطلب در ادامه مطلب

۰

سالروز واقعه مسجدگوهرشاد

 بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل رهبری انقلاب

سالروز واقعه مسجدگوهرشاد

سالروز واقعه مسجدگوهرشاد

مقام معظم رهبری

خیلی مایه‌ی تأسف است که حادثه‌ی مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، در کتاب‌های رمان ما نداشته باشد.

کشتار مردم درمسجدگوهرشاد

۰

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت/مهدیه آمل

 بخش خبری مهدیه آمل واحدخواهران مهدیه آمل عیدغدیرخم

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت/مهدیه آمل

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت/مهدیه آمل

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت

گزارش تصویری ازهمایش ولایت فقیه در سایه مهدویت

سخنران جلسه : حاج خانم حامدی

( خلاصه صحبت )

_اون کم کاری های گذشته دیگه نباید تکرار بشه.
_همه مظلومیت ولایت در گروه گروه شدن مردم است.
_این مظلومیت دین در همه دوران ها بوده ولی امروزه مظلومیت حجاب بیشتر است.
_جلسات معنوی و مذهبی خود را در لب دریا ، جنگل، پارک و.... برگزار کنیم .
_پیامبر: مردمی از بلاد فارس در دوره ای که ما نیستیم خواهند آمد که بدون اینکه پیامبر و امامی داشته باشند، عاشقانه ما را دوست می دارند.

_کاشت ناخن مانع طهارت است.
_تو کشورهای اروپایی خانواده ها حداقل ۳ فرزند دارن ولی تبلیغات ان ها برای کشورهای آسیایی بچه اوری کم می کنن تا شیعیان کمتری داشته باشند.
_ماهواره هرزگی و پورنوگرافی را گسترش داد.
_به جای اینکه لفظ ( آقا بیا) را بگوییم ، باید بگوییم آماده کنیم طوری که آقا طالب ما باشد.
_همه کارها بدون ولایت باطل است.
_در امر تبلیغ باید از حاشیه به متن بیاییم.
_در امر تبلیغ نباید ترسید.

باتشکر از خانم دایی بخاطر گزارش از همایش