مهدیه شهرستان آمل درسال 1335 تاسیس وشروع به کار کرده است
بایگانی
- تیر ۱۴۰۳ (۲)
- خرداد ۱۴۰۳ (۳)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۷)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲)
- اسفند ۱۴۰۲ (۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۳)
- دی ۱۴۰۲ (۲)
- آذر ۱۴۰۲ (۲)
- آبان ۱۴۰۲ (۲)
- مهر ۱۴۰۲ (۲)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- تیر ۱۴۰۲ (۱)
- خرداد ۱۴۰۲ (۲۴)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۴۴)
- فروردين ۱۴۰۲ (۵۲)
- اسفند ۱۴۰۱ (۵۴)
- بهمن ۱۴۰۱ (۵۸)
- دی ۱۴۰۱ (۷۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۶۲)
- آبان ۱۴۰۱ (۷۰)
- مهر ۱۴۰۱ (۵۰)
- شهریور ۱۴۰۱ (۶۰)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۴۴)
- تیر ۱۴۰۱ (۸۰)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۳)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۳)
- فروردين ۱۴۰۱ (۱۶)
پربحث ترين ها
-
-
شهید مدافع حرم مصطفی زال نژاد
۰۱/۰۴/۲۲ -
-
-
حسینیه مجازی مهدیه شهرستان آمل
۰۳/۰۴/۱۶ -
-
کلیپ نمیشه باورم [تنظیم دیجیتال]
۰۱/۰۵/۰۳ -
-
خبرهای دفاعی امنیتی هفتهای که گذشت
۰۱/۰۹/۱۲ -
پيوندها
۱۷ مطلب با موضوع «مدافعان حرم» ثبت شده است
شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا
شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
زندگینامه شهید:
شهید مدافع حرم رضا حاجیزاده اهل آمل از شهدای لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا به همراه ۱۲ تن دیگر از یارانش در روز ۱۷ اردیبهشتماه سال ۹۵ در خانطومان سوریه به شهادت رسید که پیکرش در معرکه نبرد جا ماند.
از این شهید بزرگوار دو فرزند یه یادگار مانده است.
وصیت نامه :
«و اما خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی» آیات ۴۰ و ۴۱ سوره مبارکه النازعات
«و اما آن کس که از مقام و مرتبه پروردگارش ترسیده و خود را از هوا و هوس بازداشته است، به یقین بهشت جایگاه اوست.»
با سلام و صلوات به محضر منجی عالم بشریت حضرت صاحبالزمان (عج) و نائب بر حقش امام خامنهای و شهدای اسلام و ایران، به خصوص شهدای مدافع حرم.
اینجانب رضا حاجیزاده فرزند رجبعلی در صحت و سلامت کامل عقلی وصیتنامه خود را مینویسم، من نمیخواهم که عمرم بیثمر باشد و مرگم یک مرگ عادی، مرگی میخواهم که در راه اسلام و ایران اسلامی باشد.
من به خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهلبیت (ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه مینمایم و میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
من از مردم ایران میخواهم تفرقهاندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگهدارید، به دوستان و آشنایان توصیه میکنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید.
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار (ع) و بهخصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید.
خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی!
موفقیت من در مراحل گوناگون زندگی مرهون زحمات و دعای خیرتان بوده است، امیدوارم کوتاهی و قصورم را در رسیدگی به اوضاع و احوالتان بخشنده باشید و حلالم کنید و این را بدانید تا آنجا که در توان داشتم در حد بضاعتم تلاش کردم تا رضایت شما را در زندگی خود داشته باشم.
هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.
داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بیچون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایتپذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد.
همسر مهربان و صبورم!
میدانم که بعد از رفتن من تمام سختیهای این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمیروم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و میخواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهلبیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این بار سنگین بر دوش توست و از تو میخواهم صبر زینبگونه پیشه کنی و در برابر تمام سختیها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری.
از تو میخواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامهدهنده را شهدا باشند و بابت تمام کمبودها و نبودهایم از تو میخواهم حلالم کنی.
فاطمهحلما جان!
دِتِر (دختر) بابا، دوستت دارم، دوستت دارم، بدان که بابا رفته است که تا تو و امثال تو در امنیت و آرامش در خاک خود قدم بگذارید و بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو میخواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند.
محمدطه جان!
مرد خانه بابا، تو دیگر ستون خانهای، از تو میخواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایتفقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا میکنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامهدهنده راه شهدا باشی و در زندگیات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد.
از همه دوستان و آشنایان و همکارانم میخواهم که مرا حلال کنند و قصورم را ببخشند و اگر دینی از کسی بر گردنم مانده است، برای تسویه به خانوادهام مراجعه نمایند که خداوند میفرمایند هر گناهی از شما بخشیده میشود، غیر از حقالناس.
و من الله التوفیق
رضا حاجی زاده
۳۰/۱/۱۳۹۵
کلیپ وصیت شهید به خواهران برای حفظ حجاب
بانک فیلم بخش خبری مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا مدافعان حرم جنگ ودفاع مقدس شهدا کلیپ های مذهبی بانک رسانه مهدیه آمل
کلیپ وصیت شهید به خواهران برای حفظ حجاب
شهید مدافع حرم سردار اسماعیل حیدری
بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا
شهید مدافع حرم سردار اسماعیل حیدری
استان :مازندران
شهرستان: آمل
وضعیت تاهل:متاهل
دین :اسلام مذهب:شیعه
نوع عضویت:سپاه -کادر
تحصیلات: فوق لیسانس
رشته تحصیلی:استراتژیک
نام پدر:علی نقی
نام مادر:صنمبر
تاریخ شهادت:1392/5/28
محل شهادت:حلب سوریه
سردار شهید حاج اسماعیل حیدری در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری نمود. با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن کم به جبهه های جنگ شتافت و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد.
با توجه به اینکه در زمان جنگ از ادامه تحصیل بازمانده بود بعد از اتمام جنگ و با تلاش فراوان دوره دبیرستان را به پایان رساند و در کنکور سال 1373 در رشته علوم اجتماعی دانشگاه گیلان قبول شد. مدرک کارشناسی خود را در سال 1377 از دانشگاه گیلان و در ادامه مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال 1384 و در رشته اطلاعات استراتژیک از دانشگاه امام حسین(ع) دریافت نمود. عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد ایشان با توجه به دغدغه ایجاد اتحاد اسلامی در برابر استکبار جهانی "بررسی امکان شکل گیری پیمان نظامی بین کشورهای اسلامی خاورمیانه" می باشد.
ایشان در سال 1366 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با وجود علاقه و استعداد فراوان در یادگیری و قدرت بالا در آموزش، به کسوت مربیگری دروس نظامی درآمد که تا پایان عمر در همین زمینه فعالیت نمود.
در سال 1391 و بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه علیه مردم مظلوم سوریه برای کمک به آنها به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت نمود و با توجه به تجربه بالای نظامی به آموزش و مشاوره نیروهای مردمی سوری اقدام کرد.
فعالیت ها و تلاش های این بزرگ مرد در تاریخ 28 مردادماه 1392 به ثمر نشست و در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری درنهایت به دوستان شهیدش پیوست.
سامانه قرائت صلوات وفاتحه برای شهید مدافع حرم سردار اسماعیل حیدری
شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری
بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا
شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری
زندگینامه روحانی مدافع حرم شهید محمدمهدی مالامیری:
سرانجام آرزوی وی برای جنگ با اسرائیل به واقعیت تبدیل شد و به عنوان یک بسیجی رزمی- تبلیغی وارد سوریه شد و در برابر گروه های تکفیری که از طریق رژیم صهیونیستی آموزش و تجهیز می شدند، قرار گرفت.
به گزارش پایگاه خبری ثامن،شهید والامقام، محمد مهدی مالامیری کجوری در 26 خرداد سال 1364 در شهر مقدس قم در خانواده ای مذهبی، علمی و روحانی چشم به جهان گشود، در دروس ابتدایی و راهنمایی همیشه شاگرد ممتاز بود و پس از گرفتن سیکل وارد حوزه علمیه قم شد و دروس مقدمات و سطح که در ده سال خوانده می شود را هشت ساله به پایان رساند.
پایان نامه سطح سه(کارشناسی ارشد) را به زبان عربی نوشت و با نمره 18 دفاع کرد به طوری که اکنون موضوع پایان نامه سطح 4 (دکتری) نیز از طرف حوزه تایید شده است.
همراه با درس خارج، سطوح عالی حوزه را تدریس می کرد و کفایه الاصول که آخرین و سخت ترین کتاب اصولی حوزه است را در مؤسسه جوادالائمه علیه السلام نزدیک حرم مطهر کریمه اهل بیت(ع) و حلقات الاصول شهید صدر را در جامعه المصطفی العالمیه (طلاب خارجی) تدریس می کرد و بعد از ظهر روزهای چهارشنبه و صبح پنج شنبه در حوزه علمیه کاشان به تدریس رجال و درایه می پرداخت.با اینکه استاد سطوح عالی حوزه بود هیچ گاه در او تکبر و فخر فروشی دیده نشد به طوری که در طول دو سال تدریس کفایه پدر و برادران او که همگی طلبه هستند و در قم زندگی می کنند از تدریس او اطلاع نداشتند تا اینکه به صورت تصادفی اسم او را در لیست مدرسین حوزه علمیه دیدند.
سید حسن مبارز یکی از شاگردان خارجی وی که در جامعه المصطفی تحصیل می کند درشعری که برای استاد شهیدش محمدمهدی مالامیری سروده است، به این نکته اشاره نموده است.
همواره مهر بودی و آبان نداشتی دریای بی کرانه که پایان نداشتی
ای چهار فصل زندگی ات، عاشقانه سبز گل بودی و بهار، بیابان نداشتی
ای از جهان رها و گرفتار درد عشق جز وصل دوست چاره و درمان نداشتی
امروز صبح به من گفت زندگی کاری به کار عالم امکان نداشتی
با ما بگو حقیقت پنهان خویش را آری «خودی» همیشه نمایان نداشتی
درلحظه های عاشقی ات، نیمه های شب آیا تو از بهشت فراخوان نداشتی؟
آن قدر پاک و صادق بود که پیش از آن که طلبه شود، طبق حدیث قدسی همیشه با وضو بود، مادرش که از سادات جلیله حسینی است، همیشه می گفت: محمد مهدی آن قدر خوب است که آخر شهید می شود.
شهید خود نیز عاشق جهاد و شهادت بود و پیش از ازدواج، برای جنگ با اسرائیل عازم لبنان شده بود ، ولی در نیمه راه مجبور به بازگشت شد.
پس از فتنه شیطان بزرگ، آمریکا که باعث درگیری بین مسلمانان شد، می گفت: داعش سر کودکان را می برد و پدارنشان را با اره قطعه قطعه می کند، چگونه بنشینم و نظاره گر این جنایات باشم در حالی که فرزندان خودم در امنیت کامل در کنارم بازی می کنند؟
سرانجام آرزوی وی برای جنگ با اسرائیل به واقعیت تبدیل شد و به عنوان یک بسیجی رزمی- تبلیغی وارد سوریه شد وبه جهاد پرداخت و در حالی که دست نشاندگان آمریکا را مورد هجوم قرار داده بود، در منطقه بُصْرَی الحریر در استان درعای سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
بابای مهربان بُشری و فاطمه (۵ و ۲ ساله) تاب شنیدن نالههای جانسوز کودکان سوریه و عراق را نداشت و طعم خوش آرامش و لذتهای زندگی به ذائقه بهشتیاش را تلخ مینمود. از همین رو سفرهای تبلیغی آخرش را به مناطق مرزی و سنینشین رفت تا با نشر افکار التقاطی وهابیت و داعش مبارزه کند؛ اما غیرت و شجاعت عالمانهاش، وجدان بیدارش را به آن سوی مرزها کشاند. وی در دورههای فشرده آموزش نظامی را بدون اطلاع خانواده گذراند و با وجود شرایط مساعد کاری، تدریس و تحقیق را رها کرد تا به قول خودش به (حاصل آموختههایش) برسد.
روز اعزام نزدیک بود و هرلحظه نشاط و نورانیت، سیمای آرام محمدمهدی را دلنشینتر میکرد. او علت رفتنش را به مادر ولایتمدارش اینگونه گفته بود:
نمیتوانم در کنار همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم کودکان سوریه و عراق، والدینشان سربریده میشوند؛ آموختههای من از اسلام و تحصیل دروس حوزوی چنین اجازهای به من نمیدهد.
دانشآموخته مکتب فاطمی به نیابت از رهبر فرزانه و مجاهد انقلاب، برای دفاع از حریم پاک اهلبیت (ع) راهی جبهههای نبرد علیه گروههای تکفیری آمریکایی شد.
وی سرانجام در شامگاه دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴، مصادف با اول ماه رجب میلاد امام محمدباقر (ع) همراه با دیگر مجاهدان تیپ فاطمیون با شعار (کلنا عباسک یا زینب) در منطقه بصری الحریر استان درعای سوریه به آرزوی دیرینهاش رسید و جامه فاخر شهادت را بر تن کرد.
سامانه قرائت صلوات وفاتحه برای شهید مدافع حرم حجت السلام محمد مهدی مالامیری
شهید مدافع حرم مصطفی زال نژاد
بانک تصویر بخش خبری مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا
شهید مدافع حرم مصطفی زال نژاد
استان:مازندران وضعیت تاهل: متاهل
شهرستان:آمل دین:اسلام مذهب: شیعه
تاریخ تولد:1360 نوع عضویت:سپاه کادر
تاریخ شهادت:1395/11/26 نام پدر:محمد
محل شهادت: سوریه استان درعا نام مادر: صدیقه
زندگی نامه شهید:
خبر شهادتش را در بیستوششم بهمنماه در یک روز سرد زمستانی شنیدیم و آوای نوای مداحی" از شام بلا، شهید آوردند، با شور و نوا، شهید آوردند، سوی شهر ما، شهیدی آوردند" را بر لبهای مردم دیار علویان و شهر دارالمومنین آورد.
حال و هوای دیگری برای مردم آمل آورد تا از پنجمین شهید مدافع حرمالله این شهرستان استقبال پرشوری به عمل آورند.
میگفتند طولانیترین مدافعی بود که سالهای سال در سوریه حضور بهم رساند زیرا خود نخواسته بود کسی از حضورش آگاهی داشته باشند حتی بر فعال بودنش کسی آگاهی نداشت تا زمانی که خبر شهادتش به گوش مردم آمل رسید و فهمیدند که فعالیت مفیدی در قرارگاه مخابراتی سوریه داشت.
زهرا خانم 9 سالهاش و محمدطاهای 3 سالهاش را گذاشت تا به فریادهای کودکان سوریه پاسخ دهد و مظلومیت آنها را با مبارزهاش علیه داعش و تکفیریها به گوش جهانیان برساند.
با راهی شدن به سمت منزلشان در بلوار آزادگان، کوچه برزگر ما را به این فکر انداخت که این شهدا چه خانوادههایی دارند که برای حفظ اسلام و نظام عزیزترینشان را تقدیم میکنند.
منزل حاج محمد زالنژاد میرویم خود از دوستداران اهل بیت و سفیر واقعه کربلا حضرت زینب(س) حاضر میشویم تا پای دردودلهای مادر مهربان و صبورش حاجیه خانم صدیقه نیاکانی بنشینیم تا از نحوه رشد و نمو فرزند ارشدش بگویند که چطور این شهید بزرگوار با داشتن دانشی در رشته مهندسی الکترونیک و استعداد بینظیرش در عرصه مخابراتی، راه شهادت را در کنار همسر و دو فرزندش و دفاع از خاک میهن ترجیح داد.
خانوادهای که در کنارشان قرار گرفتن دو فرزندی را میبینیم که با هر مصاحبه از همسر شهید خدیجه خانم صفرپور، محمدطاهای سه سالهاش در آغوشش قرار میگرفت تا نوازشهای پدرانه از سوی مادرش پر شود و زهرا 9 سالهاش با چادر مشکیاش به همسن و سالان خود راه الگوی حجاب فاطمه زهرا (س) بیاموزد و همسر شهید نیز رسالت زینبی را بر جای آورد.
مادری که چشم بر عکس دارد، پدری که همچنان خود را رزمنده ولایت فقیه و امام راحل(ع) میداند تا از شهیدشان بگویند:
مادر شهید؛ آقا مصطفی در روز 22 آبانماه سال 1361 به دنیا آمد که همزمان با روز تولدش آوردن سیزده شهید به شهرستان آمل بوده است.
آمادگی را در مهدکودک سعدی، دوران ابتدایی را در مدرسه آیتالله فرسیو، راهنمایی نیز نبوت و دبیرستان هنرستان شهید زالنژاد سپری کردند، دوران دانشجویی هم در دانشکده فنی ساری در رشته مهندسی الکترونیک گذراند، پس از فارغالتحصیلی در دانشکده در سال 83 برای دوران خدمت سربازی جذب سپاه پاسداران شد و از همان دوران بدلیل علاقمندی به سپاه و خدمت به نظام در سپاه قدس تهران ماندگار شد.
پس از ازدواج در سال 85 در همان سپاه قدس تهران ماندند تا اینکه در سال 89 منتقل به ورامین شده و سپس به آمل آمدند.
تسنیم: حاجآقا دوران کودکی آقا مصطفی چگونه بود؟
پدر شهید:هر چه از مصطفی بگویم کم گفتم، از همان دوران کودکی حرف گوش کن بود اگر چه همه بچهها در دوران کودکی شلوغی دارند آقا مصطفی در کنار شلوغی بسیار حرف گوش کن بود. توی هیئت کمک حالم بود از همان سال 77 عضو هیات شد و مداح خوان هیئت مذهبی آل طاها شد؛ از بچگی بسیار پرتلاش و فعال بود و با تنبلی زیاد سرخوشی نداشت و در فامیل به عنوان فردی زرنگ و فعال معروف بود به گونهای که در ییلاق اندوار علاوه بر کمک دست بودن مادربزرگش، همه به کمک وی حساب میبردند.
شهیدمدافع حرم مهدی قره محمدی
بخش خبری مهدیه آمل مدافعان حرم شهدا
شهیدمدافع حرم مهدی قره محمدی
استان :مازندران
شهرستان:آمل
شغل: نظامی
وضعیت تاهل:متاهل
دین :اسلام مذهب:شیعه
نوع عضویت:سپاه کادر
تحصیلات:فوق لیسانس
نام پدر:علیرضا
تاریخ شهادت:1396/9/21
محل شهادت:دیرالزور-سوریه
تاریخ تدفین :1396/9/23
محل دفن :گلزارامام زاده ابراهیم آمل
صبور و مقاوم است چون همسر شهیدش، او را به صبر و استقامت سفارش کرده است. مهدی از او خواسته تا خود را برای روزی که شهید میشود آماده کند که ستون خانه شود. او حالا باید برای سه فرزندش هم مادر باشد و هم پدر. زمانی که همسرش را بدرقه میکرد تا برای دفاع از حرم عمه سادات به سوریه برود، میدانست که این دیدار آخر است اما خودش نذر کرده بود تا همسرش مدافع حرم عقیله بنی هاشم شود و سرانجام او لقب همسر شهید مدافع حرم گرفت
سردار شهید مدافع حرم «مهدی قره محمدی» متولد سال 1358 و اصالتاً اهل شهر آمل و از تکاوران یگان صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که چندی پیش داوطلبانه عازم سوریه شد. او درحالی که فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را برعهده داشت، در حین پاکسازی مناطق از لوث تروریستهای تکفیری در شهر دیرالزور بر اثر اصابت تیر به گردن، پهلو و پا به فیض شهادت نائل شد. از این شهید والامقام دو فرزند دختر 10 و 5 ساله به نام های فاطمه و زهرا و یک فرزند پسر1 ساله به نام محمد جواد بهیادگار مانده است.
مریم تاتار همسر سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا با بیان اینکه ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، میگوید: او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او میگفت کار من عشق است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت،مجروحیت و شهادت دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم.
او در خصوص ویژگی های اخلاقی همسرش میگوید: مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم. خیلی به بیت المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد. او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».
همسر شهید قره باقی می گوید: ما سه فرزند به نام های فاطمه 10 ساله، زهرای 5 ساله و محمد جواد 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم میگفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی میکرد و میگفت تو جای مادر من هستی. به زهرا میگفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و میگفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان حضرت فاطمه(س) باشد».
او ادامه می دهد: مهدی خیلی بچه ها را به قرآن خواندن تشویق میکرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین میکرد و میگفت «در راه تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستمهای جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچهها را برای شهادت آماده کرده بود. میگفت «برای من دعا کنید تا شهید شوم و به بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش میدهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت میشد اما او میگفت «مگر نمیخواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، میروم و آقا را میآورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود.
همسر شهید قره محمدی در خصوص رفتن همسرش به سوریه میگوید: مهدی دفعه اول که می خواست سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت «شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم» و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم» گفتم رضایت میدهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی محروج برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریت های رزمی باز بماند. در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرند و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد.
او می گوید: در طی این دو سال مأموریت های پی در پی برای به وجود می آید و نمیتوانست به سوریه برود. یک دفعه گفت که «حتماً مشکلی در کار هست که نمی توانم بروم» به من گفت «شما راضی باش» من گفتم راضی هستم اما باید مادرت را راضی کنی. او به دست و پای مادرش افتاد و دستها و پای او را بوسید تا بالاخره از مادرش رضایت گرفت.
همسر شهید قره محمدی ادامه می دهد: زمانی که پسرم محمد جواد به دنیا آمد مریض بود و ما خیلی برای درمانش اقدام کردیم اما چاره نمیگرفتیم. یک روز دلم شکست گفتم یا زینب کبری(س) اگر پسرم خوب شود رضایت کامل میدهم که بار دیگر همسرم مدافع حرم شما شود. شاید 3 روز از این اتفاق نگذشته بود که پسرم حالش خوب شد و من بعد از آن به تلاطم افتادم تا کاری کنم که شوهرم به سوریه برود. برای این کار نزد همسر فرمانده تیپ صابرین رفتم و به ایشان گفتم که سفارش کنید حاج آقا هر طور شده است شوهرم را به سوریه بفرستد تا نذرم ادا شود. حتی به خود فرمانده تیپ صابرین گفتم که این کار را انجام بدهید و ایشان گفت که خیالتان راحت اسمشان را رد میکنیم. بعد که اسمشان را دادند من خیلی از ایشان تشکر کردم. مهدی هم زمانی که داشت می رفت بسیار خوشحال بود، بچه ها را نوازش کرد و رفت و مطمئن بود که دیگر باز نمی گردد و همینطور هم شد.
او بیان میکند: هر بار تماس میگرفت، من میگفتم چند هفته است که رفته ای، برگرد! اما میگفت «قرار نیست من برگردم. اگر نذرت قبول شود من بر نمیگردم» و همانطور شد و به آرزویش رسید.
همسر شهید قره محمدی در خصوص آخرین تماس همسرش با او میگوید: آخرین بار شنبه هفته گذشته بود که تماس گرفت و گفت «من برای کاری به عقب برگشته ام و هر طور شده تلفنی پیدا کردم که با تو تماس بگیرم چون شنیدن صدایت به من انرژی میدهد. شما بچه ها را آماده کن که من طوری برمیگردم که شب یلدا خانه باشم. چون پارسال نتوانستم کاری کنم که یلدا به بچه ها خوش بگذره امسال کاری می کنم که خوش بگذره!»
او همچنین در خصوص شنیدن خبر شهادت همسرش می گوید: از صبح آن روز دوستان به منزل ما میآمدند و متوجه شدم که خبری هست ولی نمیتوانستم باور کنم تا اینکه پدر مهدی تماس گرفت و این موضوع را به من گفت و خدا را شکر کردم که شوهرم به آرزویش رسید ولی ادامه راه سخت است که امیدوارم او کمکم کند.
همسر شهید قره محمدی در خصوص سفارش های همسرش به او میگوید: مهدی سفارش کرده بود که پیراهن عزاداری اش را که 10 سال بود هر محرم میپوشید را همراهش دفن کنند و خیلی من را به مقاومت سفارش کرد. شب آخری که میخواست به سوریه برود به مقبره شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع) رفتیم و من خیلی بی قرار بودم و به شهید کریمی که هویتش به تازگی مشخص شده و در مزار شهدای گمنام دانشگاه مدفون است،توسل کردم و خواستم که به من کمک کند و بعد از 10 دقیقه کاملا سبک و راحت شدم و با خیال آسوده او را بدرقه کردم. من مهدی را با رضایت قلبی فرستادم و از او خواستم که مرا تنها نگذارد که در این چند روز نیز حضورش را کاملاً احساس میکنم. امیدوارم که حضرت زینب(س) این نذر را از من قبول کند و تا آخر این راه دوام بیاورم و بتوانم بچه ها را به خوبی تربیت کنم.
شهیدمدافع حرم روح الله صحرایی
شهدای مهدیه آمل زندگی به سبک شهدا مدافعان حرم شهدا
شهدای مهدیه آمل
مشخصات
شهرستان : آمل
استان : مازندران
وضعیت تاهل : متاهل
یگان : لشگر 25 کربلا
نوع عضویت : سپاه - کادر
مذهب : شیعه
دین : اسلام
نام پدر : غلامرضا
نام مادر : فاطمه ابراهیم نیا
مسئولیت : جانشین دسته
رشته تحصیلی : حقوق
تحصیلات : لیسانس
رسته : پیاده
وصیت نامه شهید مدافع حرم روح ا... صحرایی:
با سلام و درود به پیشگاه حضرت حق و محضر ولی عصر (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خامنه ای ( دامت برکاته) و به ارواح ملکوتی امام خمینی (ره) و همه شهدای راه حق.
اینجانب روح ا... صحرایی فرزند غلامرضا، وصیت نامه ی خود را در طی 2 قسمت می نویسم:
قسمت اول مربوط به خانواده و قسمت دوم خدمت فامیل ها و دوستان و آشنایان ، هم محله ای ها و همکاران عزیز می باشد.
قسمت اول:
پدر عزیزم، مادر دلسوزم ، همسر صبورم و برادر مهربانم ، من با اشک چشم و دلی شاد از نزد شما به محضر الهی می روم. جسم من می رود ولی روح من در کنار شماست، پس بر من گریه نکنید، چون که من نمرده ام، بلکه زنده ام و شما را می بینم. من و امثال من هدیه و نعمتی هستیم که خداوند به هر پدر و مادری می دهد و شماها مرا به نزد عزیز دلم خداوند بلند مرتبه فرستادید و من در راه حق رفتم و در محضر او به آرامش دل رسیده ام. شماها هم برای اینکه این فراق جسمانی مرا تحمل کنید و برایتان آسان شود، بیاد آورید کربلا را ، صبوری و استقامت حضرت زینب (س) را ، برادران و برادرزادگان و پسران خود را به میدان نبرد فرستاد و جلوی چشم آن حضرت همه شهید شدند و سرمبارکشان بالای نیزه رفت. بیاد بیاورید امام حسین (ع) و سرگذشت آن حضرت را ، من بیچاره که آبرومند و سربلند رفتم و با عزت و احترام بر می گردم. من در محضر خداوند و امام حسین (ع) شرمنده ام که چرا یکبار برایشان جان می دهم و چرا دیر.
نماز و حجاب خود را حفظ کنید و برای خدا زندگی کنید و همیشه بیاد خدا باشید. فرزندانم را طوری تربیت نمایید که پرچم دار راه شهیدان باشند تا ان شاا... در ظهوری نزدیک در زمره سربازان واقعی امام زمان (عج) قرار گیرند.
قسمت دوم:
خدمت همه فامیل ها و دوستان و آشنایان، هم محله ای ها و همکاران عزیز، اولا بگویم که این وصیت نامه ، صرف نصیحت به شما نیست، بلکه تذکر خودم نیز می باشد. خیلی سخت است برای من نوشتن این چند جمله ، چون حرف دل را در محضر خداوند نمی توان روی کاغذ آورد و بیان کرد. حرف درل را باید فقط به محضرش گفت، چون عاشق واقعی اوست. اگر می خواهید زندگی کنید، برای خدا زندگی و اگر خواستید بمیرید برای خدا و در راه او جان بدهید. متوسل به عشق الهی شوید، این عشق پایدار است و آرامش بخش می باشد. هم در این دنیا و هم در آخرت در محضرش، عشق زمینی ، هدیه و نعمت و رحمت عشق الهی است. عاشق مطلق خداست و بعد پیامبرانش و بعد معصومین(ع) ، چون خود خداوند می فرماید: من از رگ گردن به شما نزدیکترم ، من دوست دارم دست شما را بگیرم و بسوی خود باز گردانم و به شما آرامش دهم، می فرماید: پس چرا قدر این عاشق بی نیاز و بی توقع را نمی دانید. حالا من بیچاره در محضر خدا کجا هستم و شما ای عزیزانم کجا هستید و به کجا می روید، به حال و احوال خود بنگرید تا متوجه شوید کجای کارید.
ای عزیزانم، خدارا، خدارا، فراموش نکنید، رسم این عشق و عاشقی ا بین خود و خدای خود بهم نزنید، تا زنده اید خدا منتظر شماست و بدانید کسی که برای خدا و در راه خدا مرده است، نمرده است ، بلکه زنده است و در محضر الهی تا ابد می ماند.
برای ما گریه نکنید، ما زنده ایم و در محضر خدایم ، برای مصیبت امام حسین (ع) گریه کنید.
توصیه من این است که دست از ولایت فقیه بر ندارید و نماز و حجاب خود را حفظ کنید و در راه رضای خداوند قدم بردارید و خود را به آرامش برسانید. ظهور حضرت نزدیک است ان شاا... که زمینه ساز ظهور باشید.
یادو خاطره ی همه شما در ذهن من هست و می ماند.
براهل حرم، اگر جسارت بشود. این قافله، گر دوباره غارت بشود
یک تن ز یزیدیان، نماند درشام بر لشکر حق ، اگر اشارت بشود
خداحافظ ما خوشحال رفتیم
روح اله صحرایی
همسر شهید
روزهای شیرین زندگی با روح الله را روایت میکند: من از دوران راهنمایی، بعد از نمازهایم که دعا میکردم، از خدا میخواستم یک همسری قسمت من بکند که به کمک هم بتوانیم هر چه بیشتر به خدا نزدیک شویم و با هم بتوانیم به کمال برسیم، وقتی گفتن خواستگارت پاسدار هست، تا حدودی خیالم راحت شد، چون میدانستم هر کسی لیاقت ندارد وارد سپاه شود و بعد از صحبتهایش در جلسه خواستگاری گفتم: این پسر همانی هست که همیشه از خدا میخواستم، در خواستگاری از شغلش گفت و از سختی هایی که ممکن است به جهت شغلش داشته باشیم، و مهمترین چیزی که گفت این بود که دوست دارم همسر آینده من راضی و راز دار باشد، اگر گاهی نان شب نداشتیم بخوریم، کسی نباید بفهمد و اگر برایمان مائده آسمانی از آسمان آمد هم کسی نباید بداند و باید به آن چیزهایی که داریم راضی باشیم و همیشه شکر گذار… بعد از صحبتهایش فهمیدم که معرفتش خیلی بیشتر از آن چیزی هست که همیشه از خدا میخواستم. مهریه ام ۱۱۴ سکه و یک جلد قرآن کریم بود.
پنج سال و نیم با هم زندگی کردیم، ولی از اول عقدمان ایشان در ماموریت بود. و به این ماموریت رفتن ها و سختی ها عشق میورزید، در دوران نامزدیمان یک سال مرز زاهدان بود، بعد از عروسی دو سال مرز کرمانشاه و ۶ ماه، پیرانشهر بود و یکماه سوریه، که به شهادت ختم شد.
روح الله خوش اخلاق و شوخ طبع بودند، دائم الوضو و دائم الذکر بودند، شبها قبل از خواب سوره واقعه میخواندند و صبح ها دعای عهد ایشان ترک نمیشد، به نماز اول وقت و جماعت و به نماز جمعه اهمیت زیادی میدادند، عاشق و مطیع امر رهبری بودند.
روح الله مخلص بود، دوست داشت کارهایش طوری باشد که فقط خدا ازش راضی باشد و نظر عرف جامعه برایش مهم نبود.
یکی از چیزهایی که خیلی بدش میآمد غیبت کردن بود، روی چشم و هم چشمی و سنتهای غلط حساس بود، اگر مهمانی میرفتیم که چند نوع غذا داشتند، ناراحت میشد و میگفتند: با یک نوع غذا هم سیر میشدیم. وقتی چیزی میخرید توجه میکرد که فروشنده فرد مومن و حلال خور باشد، از فروشنده بیحجاب خرید نمیکرد، هر چند ارزانتر هم میفروخت، در مورد خمس خیلی دقت داشت، تاریخ خمسی مشخص داشت و حسابی باز کرده بود و پولهایی که خمس به آنها تعلق نمیگرفت را به آن حساب واریز میکرد، در تاریخ خمسی به انبار میرفت و خمس برنج و مایحتاج سالیانه ای که اضافه کرده بود را حساب می کرد. وقتی به کسی قرض میداد سعی میکرد کسی متوجه نشود، حتی من.
زندگی نامه شهدا را میخواند و دوست داشت خودش و زندگیش را شبیه شهدا بکند، هر وقت شهیدی می آوردند، دوست داشت باهم و همراه محمد رسول در مراسمات شرکت کنیم، و به شوخی میگفتند: دفعه بعدی دیگه نوبت من هست که بروم. با اینکه زیاد در کنار هم نبودیم ولی زندگیمان پر از خاطرههای شیرین بود، به مسافرت اهمیت زیادی میدادند و سالی دو بار به پابوسی امام رضا (ع) میرفتیم و شاید اولین باری که دو تایی،۲ ماه بعد از عقدمان به مشهد رفتیم، جزء شیرین ترین خاطرات زندگی ام باشد.
به همه ائمه ارادت داشتند، ولی اکثر شهدا به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی دارند و به حضرت رسول(ص) هم ارادت زیادی داشتند و بخاطر همین اسم محمد رسول را برای پسرمان گذاشتند و به نقل از دوستانش در لحظه جان دادن یا رسول الله گفتند و عروج کردند.
عاشق و مطیع محض رهبری بودند، در وصیت نامه شان سفارش میکنند که دست از ولایت فقیه برندارید، می گفتند: هر وقت آقا اشاره ای بکنند برای جهاد حتی منتظر اجازه شما نمیشینم و میروم. اگر همه مردم یک طرف رفتن و آقا یک طرف، به سمتی برو که حضرت آقا رفته است. یکبار وسط سخنرانی آقا که از تلویزیون پخش می شد، حضرت آقا سرفه ای کردن و آقا روح الله به زبان محلی خودمان گفتند: جان ته کلشه دا. یعنی: جان، فدای سرفه ات شوم.
وقتی می خواست وارد سپاه شود ۹ ماه طول کشید. و وزنشان نسبت به وزن ایده آل سپاه کم بود و ایشان چند وقتی شروع به خوردن زیاد غذا کردند، ولی باز وزنش آنقدر بالا نرفت و در روزی که باید برای تست وزن میرفت، چاره ای اندیشید؟ !
پوتین های سنگین دوران سربازی ارتش را پوشید و چند میله آهنی بیست سانتی را زیر جوراب به پاها بست و لباس زیاد پوشید و توی جیبهایش سکه های ۲۵ و ۵۰ تومانی را جاسازی کرد، تا وزنش را به وزن ایده آل سپاه برساند و بالاخره با زحمت زیاد در سپاه قبول شد.
روح الله هر کاری که میخواست انجام بدهد با پدرش مشورت میکرد، موقع تولد محمد رسول پدر شوهرم گفت: اسم بچه را محمد جواد بگذارید و روح الله هم که اسم محمد رسول را از قبل برای محمد رسول انتخاب کرده بود و به حضرت رسول هم خیلی ارادت داشتند. به شوخی به پدرشان گفتند: بابا اسم پسر دومم را شما انتخاب بکنید و همین طور هم شد و محمد جواد که شش ماه بعد از شهادت باباش به دنیا آمد، پدر شوهرم اسمش را محمد جواد گذاشتند.
چند روزی بود که از ماموریت پیرانشهر آمده بود و با اینکه در مرخصی بود و جزء گروه اول اعزامی برای رفتن به سوریه نبود، اما با علاقه و سماجت زیاد اسمشان را جزو گروه اول اعزامی قرار داد، تا زودتر به سوریه بروند.
چند هفته قبل از رفتن به سوریه یک روز با خوشحالی به خانه آمد و گفت: خانم خبر خوش دارم، حدس بزن چی شده؟ گفتم: اسممان در قرعه کشی تعاونی که داشتیم افتاده؟ گفت نه مهمتره؛ گفتم: میخواهی ماشین بخری؟ گفت: نه بابا؛ پاسپورتم آمده. و با ذوق و شوق زیاد، بسته را باز کرد و پاسپورت را آورد بیرون. پاسپورت را چند روزی روی اوپن آشپزخانه گذاشته بود و میگفت: اینجا جلوی چشمات باشه تا دلت محکم شود که باید بروم.
شب قبل از رفتن شروع کردن به وصیت کردن، که خمس مالم داده شده، اگر نبودم بچهها را خوب تربیت میکنی تا ان شاءالله باید سرباز امام زمان (عج) شوند. و اگر تا حالا در حقم کوتاهی کردند من ببخشمش. از گوشه چشمهایم بی اختیار اشک جاری شد.
فرزندان شهید : محمد رسول و محمد جواد
وقتی اشکهایم را دید گفت:حاضرم هر چی که در این دنیا دارم به شما بدهم، حتی ثواب جهادم مال تو باشد. فقط دوست دارم با رضایت کامل من را بفرستی که بروم. و بعد از دلایل رفتنش گفت: که پیامبر فرموده هر کسی صدای مسلمانی را بشنود که کمک میخواهد و کمکش نکند مسلمان نیست و اینکه اکثر کسانی که مظلومانه در سوریه کشته میشوند شیعه هستند و از جنایتهایی که داعش در سوریه انجام میداد برایم گفتند. و گفت اگر داعش دستش به حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) برسد مطمئن باش که به آنها جسارت میکنند. و وظیفه خودش می دانست که نگذارد این اتفاق بیفتد. میگفت: اگر خدایی نکرده این اتفاق بیفتد فردای قیامت پیش حضرت زهرا (س) جوابی نداریم که بدهیم. اگر یکی بگوید شوهر من نرود و یکی دیگر بگوید فرزند من نرود پس چه کسی باید دفاع بکند. امام زمان (عج) سرباز میخواهد و سرباز واقعی آقا در سختیها مشخص میشود. و من گفتم: من کارهای نیستم که بخواهم به شما اجازه بدهم یا ندهم. من راضیم، ان شاءالله که خدا از ما راضی باشد.
آخرین دیدار:
مثل همیشه که به ماموریت میرفت، این بار هم چند باری از زیر قرآن رد شد و اولین بار و آخرین باری شد که به ماموریت میرفت و با هم از خانه خارج شدیم و من و محمد رسول وسط راه از تاکسی پیاده شدیم، تا برویم خانه پدرم و چشمانی که با دلهره تاکسی را تا از تیررس نگاهم خارج شود، تعقیب میکرد و انگار دلم را با خودش میبرد و بغضی که در گلو نشست.
آخرین صحبت تلفنی مان شب قبل از شهادت بود که این اواخر هر وقت زنگ میزد، آخر صحبتهایمان میگفت: خانم! محکم و قوی هستی؟ و من هم که نمیخواستم با حرفهایم خللی در اراده محکمش در جهاد ایجاد بکنم می گفتم: آره عزیزم، مطمئن باش.
آدمها بدترین خبری که هر کسی ممکنه بشنود، خبر از دست دادن عزیزی هست که همه چیز آدم است، انگار دنیا روی سرم خراب شد و از آن زمان، بی ارزش بودن این دنیا را با تمام وجودم درک کردم.
- ۱
- ۲
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه (۲۳)
- بانک فیلم (۱۱۳)
- بانک صوت (۵۳)
- بانک تصویر (۱۰۹)
- بخش خبری مهدیه آمل (۷۷۱)
- شهدای مهدیه آمل (۲۵)
- سبک زندگی مهدویت (۷)
- بخش مقالات مهدویت (۲)
- حجاب (۱۰)
- حدیث و قرآن (۱۳)
- مناسبتهای مذهبی (۲۰۰)
- رحلت رسول اکرم(ص) (۱)
- شهادت حضرت زهرا(س) (۳۱)
- شهادت امام حسن مجتبی(ع) (۳)
- شهادت امام حسین(ع) (۹۱)
- شهادت امام سجاد(ع) (۲)
- شهادت امام باقر(ع) (۳)
- شهادت امام صادق(ع) (۵)
- شهادت امام کاظم(ع) (۳)
- شهادت امام رضا(ع) (۱)
- شهادت امام هادی(ع) (۳)
- شهادت امام حسن عسکری(ع) (۳)
- امام زمان عج (۳)
- میلاد پیامبر(ص) (۴)
- میلادامام صادق(ع) (۲)
- حضرت معصومه(س) (۴)
- میلادحضرت زهرا(س) (۱۲)
- میلادامام باقر(ع) (۲)
- میلادامام جواد(ع) (۵)
- میلاد امام علی(ع) (۲)
- حضرت زینب(س) (۱)
- میلاد امام زمان (عج) (۱۷)
- میلاد امام حسین(ع) (۲)
- میلاد حضرت ابوالفضل(ع) (۲)
- میلاد امام سجاد(ع) (۴)
- میلادامام رضا(ع) (۳)
- مناسبتهای ملی (۱)
- احکام (۷)
- رهبری انقلاب (۳۴۷)
- خط حزب الله (۴۹)
- اطلاعنگاشت (۱۴)
- سخن نگاشت (۱۵)
- مراسمات (۵۰)
- دیدار با خانواده شهدا (۱۲)
- دیدارها (۱۱)
- امام خمینی(ره) (۱۷)
- نرم افزارهای مذهبی (۵)
- موبایل (۱)
- زندگی به سبک شهدا (۵۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت(ع) (۱۰۷)
- نماز (۱۱)
- ویزه نامه مذهبی (۲۴)
- شهادت اهل بیت(ع) (۹)
- میلاد اهل بیت(ع) (۸)
- میلاد امام زمان (عج) (۷)
- اعیادشعبانیه (۶)
- ماه مبارک رمضان (۲۳)
- ماه محرم (۸۸)
- مقالات (۱۵)
- ویژه نامه شب های محرم (۱۰)
- علما (۱۰)
- یاران عاشورایی (۱۳)
- درس هایی عاشورایی (۹)
- سخن نگاشت (۱)
- بانک مداحی (۳۷)
- حاج محمودکریمی (۱۳)
- محرم 1400 (۱۰)
- حاج محمدرضاطاهری (۲)
- نوای دیجیتال (۱۲)
- حاج عبدالرضا هلالی (۱)
- حاج سیدمجیدبنی فاطمه (۲)
- محمدحسین پویانفر (۶)
- حاج مهدی رسولی (۲)
- حاج محمودکریمی (۱۳)
- فاطمیه(س) (۳۹)
- استودیویی (۱)
- شرح آیات قرآن درخطبه فدکیه (۶)
- زندگی به سبک یاس نبوی (۳)
- حکایت خوبان (۱۰)
- مدافعان حرم (۱۷)
- نمآهنگ (۴۶)
- جنگ ودفاع مقدس (۲۶)
- شهدا (۵۹)
- کلیپ های مذهبی (۳۰)
- کلیپ های عاشورایی (۱۰)
- کلیپ های فاطمی (۱)
- میلاداهل بیت(ع) (۱)
- شهدایی (۵)
- شهادت اهل بیت ع (۱)
- بخش کودک و نوجوان (۷)
- هیئت انصارالمهدی(عج) مهدیه آمل (۲۹)
- روابط عمومی مهدیه آمل (۲۰)
- بانک رسانه مهدیه آمل (۱۸)
- سبک زندگی حضرت زهرا(س) (۲۸)
- واحدخواهران مهدیه آمل (۱۴)
- عیدقربان (۲)
- عیدغدیرخم (۱۶)
- خیمه فاطمی (۲۳)
- مسابقات فرهنگی (۷)
- حسینیه مجازی مهدیه شهرستان آمل (۷۴)
- گروه جهادی مهدیه آمل (۲)
- حاج قاسم سلیمانی (۲۷)
- زندگی به سبک علمای اخلاق (۱۳)
- آیت الله یزدان پناه نیاکی (۱۴)
- کتاب اسرار نماز (۳)
- تفسیر المیزان (۱)
- عرفان در وادی عمل (۱)
- حکمت اشراق (۱)
- حکمت متعالیه (۱)
- نهایه الحکمه (۱)
- روش شناسی حکمت صدرایی (۱)
- علم النفس صدرایی (۱)
- منازل السائرین (۱)
- اشارات و تنبیهات (۱)
- سبک زندگی اسلامی (۲۵)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۶)
- علمای دین (۹)
- اربعین حسینی (۱۲)
- زندگی به سبک غربی (۱)
- تهاجم فرهنگی (۱)
- جهادتبیین (۲)
- مراسمات مهدیه شهرستان آمل (۱۰)
- دعا وادعیه (۲)
کلمات کلیدی
يادداشت سردبير
-
مراسم جشن اهداء جوایز مسابقه نشر حدیث مهدویت/مهدیه شهرستان آمل
پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲مراسم جشن اهداء جوایز مسابقه نشر حدیث مهدویت/مهدیه شهرستان آمل
مراسم جشن اهداء جوایز مسابقه نشر حدیث مهدویت (من خادمیار کوچک امام زمانم)
مهدیه شهرستان آمل که با مشارکت 150 دانش آموز و بازدید بیش از 54 هزار نفر
در کانال دختران انقلاب مهدیه شهرستان آمل در شهرستانهای آمل،بابل،محمودآباد در روز چهارشنبه مورخ 1402/2/27 در سالن اجتماعات اداره تبلیغات اسلامی آمل با تلاوت قرآن و سخنرانی مدیرعامل مهدیه شهرستان آمل آقای حاج قاسم بناگر و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا حسینی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی آمل و مسئول تشکلهای دینی اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران و دیگر مدیران مهدیه شهرستان آمل و دانش آموزان آینده ساز برتر مسابقه نشر حدیث مهدویت و خانواده های محترم برگزار گردید.
آخرين مطالب
-
حسینیه مجازی مهدیه شهرستان آمل
شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه
سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ -
امام خامنهای: صهیونیستها از طوفان الاقصی نجات پیدا نمیکنند
دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ -
امام خامنه ای: شمااکنون درطرف درست تاریخ ایستادهایدوبخشی ازجبهه مقاومت راتشکیل دادهاید
پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ -
-
رئیس جمهور و همراهانش به شهادت رسیدند
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
منطق قرآنی برائت به دنیای اسلام منتقل شود/ حوادث غزه شاخصی ماندگار برای تاریخ است
دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
امام خامنهای دردیدارجمعی ازمعلمان:جوانان بایدمنطق شعارمرگ برآمریکا ومرگ بر رژیم صهیونیستی رابدانند
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
معرفی کتاب «مسئله حجاب» کتابی که همچنان زنده است...
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
اطلاعنگاشت | کتاب جذاب و تمدنساز
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
محبوب ترين ها
-
۵۵۸ -
۴۸۳ -
۵۷۵ -
۴۳۱ -
۴۸۶ -
۴۲۹ -
۴۰۳ -
۴۱۷ -
۴۲۱ -
۳۸۹
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
سبک زندگی پیامبر(ص)
-
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 10 (+پوستر)
يكشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 9 (+پوستر)
شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 8 (+پوستر)
سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 7 (+پوستر)
دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 6 (+پوستر)
يكشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 5 (+پوستر)
پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 4 (+پوستر)
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 3 (+پوستر)
يكشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 2 (+پوستر)
شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ -
درس از سبک زندگی پیامبر (ص) 1 (+پوستر)
شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱
سبک زندگی فاطمی(س)
-
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری11
دوشنبه ۵ دی ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری10
شنبه ۳ دی ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری9
جمعه ۲ دی ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری8
شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری7
چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری6
دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری5
شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری4
پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری3
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری2
يكشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ -
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) تصویری1
يكشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱